توسّل
1. معنای توسّل
توسّل از نظر لغت یعنی اتّخاذ «وسیله» برای نزدیک شدن به چیزی. «وسیله» در لغت به معنای مختلف زیر آمده است:
1. نزدیک شدن1
2. درجه2
3. چاره جویی برای رسیدن به چیزی با میل و رغبت3
4. هر چیزی که به وسیله آن، نزدیک شدن به دیگری ممکن باشد.4
2. توسّل در قانون فطرت
انسان برای رفع نیازمندیهای خود و برطرف کردن نقایص خویش، محتاج به موجودات دیگر است. میلیون ها موجود، از جماد، حیوان و انسان، دست به دست یک دیگر داده و مشغول فعالیتند تا انسان بتواند در پرتو هستی آن ها، نیازمندیهای خود را برطرف کند. این، همان «توسّل» است که یک واقعیّت مسلّم در فطرت آفرینش است. منکر این قانون سراسری آفرینش، در حقیقت یکی از قوانین مسلّم هستی را انکار کرده است. انسانِ تشنه با نوشیدن آب، رفع عطش می کند؛ انسانِ گرسنه با خوردن غذا، رفع گرسنگی می کند. بیمار با خوردن داروهای مختلف، سلامتی خود را باز می یابد. باری تعالی در این عالم با عظمت، برای رسیدنِ انسان به هر مقصودی، وسیله ای قرار داده است که انسان، بدون توسّل به آن وسیله، نمی تواند به مقصد و مقصود خود برسد.
3. توسّل از دیدگاه قرآن
قرآن مجید «توسّل»را یک راه روشن برای رسیدن به رستگاری معرفی می فرماید:
«یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسِیلَةَ وَ جاهِدُوا فِی سَبِیلِهِ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ؛ ای کسانی که ایمان آورده اید! از خدا بترسید و برای نزدیک شدن به او «وسیله» بجویید و در راه او کوشش کنید، باشد که رستگار شوید».5
متوسّلین به اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ باید از آیه ی شریفه درس بگیرند که توسّل تنها و بدون داشتن تقوا و پرهیز از گناه، نتیجه ی کامل نمی دهد. اول باید تقوا باشد، سپس توسّل و گریه و تضرّع، تا انسان به مقام قرب الهی نایل گردد و در گروه رستگاران قرار گیرد، که می فرماید: «لعلّکم تُفلحون». کلمه ی «وسیله» در آیه ی شریفه، «مطلق» و خالی از هر گونه قیدی آمده است، پس معنای وسیع و گسترده ای را در بر می گیرد.
4. توسّل از دیدگاه روایات شیعه
الف) قال رسول الله ـ صلی الله علیه و آله ـ : «الأئمّة من ولد الحسین ـ علیه السلام ـ من أطاعهم... امامان، از ذریّه ی حسین ـ علیه السلام ـ می باشند. هرکه آن ها را اطاعت کند خدا را اطاعت کرده و هر کس نافرمانی آنان نماید، خدا را نافرمانی کرده است. آن ها دستگیره ی محکم وسیله ی قرب به خدا می باشند.».6
ب) سلمان فارسی گوید که از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدم که فرمود: «إنّ الله عزّوجلّ یقول: یا عبادی أوَلیس من له إلیکم حوائج کبار و لاتجودون بها إلّا أن یحتمل علیکم بأحبّ الخلق إلیکم تقضونها کرامة لشفیعهم؟ ألا فاعلموا إنّ أکرم الخلق علیّ و أفضلهم لدیّ محمّد و أخوه علیّ و من بعدهم الأئمّة ـ علیهم السّلام ـ الذّین هم الوسائل إلیّ. ألا فلیدعنی من اهمّته حاجة یرید نفعها او دهته داهیة یرید کفّ ضررها بمحمّد و آله الطّیبین الطّاهرین أقضیها له أحسن ما یقضیها من تستشفعون ألیه بأعزّ الخلق علیه؛ خداوند عزوجلّ می فرماید ای بندگان من! آیا چنین نیست کسی که حاجات بزرگی از شما می خواهد و شما حوایج او را برنمی آورید مگر این که نزد شما محبوب ترین مردم پیش شما شفیع قراردهد، آن گاه حاجات او را به خاطر آن شفیع برآورید؟ اکنون آگاه باشید و بدانید که محبوب ترین خلق و افضل آنان نزد من، محمد ـ صلی الله علیه و آله ـ و برادر او علی ـ علیه السلام ـ و امامان پس از وی هستند. اینان وسیله های مردم به سوی من هستند. بدانید هر کسی حاجتی دارد و نفعی را طالب است و یا آن که دچار حادثه ای بس صعب و زیان بار گشته و رفع آن را می خواهد، باید مرا به محمّد و آل طاهرینش ـ علیهم السّلام ـ بخواند تا به بهترین وجه، حاجات او را برآورم».7
ج) از امام صادق - علیه السلام - روایت شده که فرمودند: «نحن السّبب بینکم و بین الله عزّوجلّ» محمد بن مثنّی ازدی می گوید شنیدم امام صادق ـ علیه السلام ـ می فرمود: «ما سبب و وسیله ی بین شما و خداوند عزّوجلّ هستیم.»8
د) ابن شهر آشوب از امیرالمؤمنین ـ علیه السلام ـ نقل می کند که ذیل آیه ی شریفه ی «و ابتغوا إلیه الوسیلة» فرمود: «أنا وسیلته؛ من وسیله ی خدا هستم.»9
هـ ) حضرت فاطمه ی زهرا ـ سلام الله علیها ـ در خطبه ی شریفه اش می فرماید:
حمد کنید پروردگار را که عظمت و نورش ایجاب می کند که اهل آسمان ها و زمین، (برای قرب به او) وسیله بجویند، و ما (اهل البیت ـ علیهم السّلام ـ ) وسیله ی او در میان خلقش هستیم.»10
در اینجا این پرسش مطرح است: که حبل الله، کیانند و مصداق بارز آن کیست؟
بهترین مصداق «وسیله»، وجود مقدس معصومان ـ علیهم السّلام ـ می باشند. آنان ریسمان محکم الهی هستند و خداوند امر فرموده است به ریسمان الهی چنگ زنید و پراکنده نشوید.11
هم چنین امام صادق ـ علیه السلام ـ فرمود: «نحن حبل الله الذّی قال الله تعالی: و اعتصموا بحبل الله جمیعاً و لا تفرّقوا؛ ما همان ریسمان الهی هستیم که خداوند متعال فرمود: به ریسمان الهی چنگ زنید و پراکنده نشوید.».12
امّا مصداق بارز آن کیست؟
مردی از اعراب بادیه نشین به محضر رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ آمد و از حضرتش تقاضا کرد مراد از «حبل الله» در آیه ی «واعتصموا بحبل الله» را توضیح دهد. پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ ، دست آن مرد را گرفت و بر روی شانه ی علی ـ علیه السلام ـ گذاشت و فرمود: ای اعرابی! این، ریسمان خدا است. به (ولایت) او چنگ بزن. آن مرد اعرابی پشت سر حضرت علی ـ علیه السلام ـ دور زد و آن حضرت را در بغل گرفت و گفت: «خداوندا! من تو را شاهد می گیرم که به ریسمانت چنگ زدم»، در این هنگام، رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ فرمود: «هر کسی می خواهد به مردی از اهل بهشت بنگرد، به این مرد نگاه کند.»13
5. توسل در روایات اهل سنّت
الف) (حاکم) از عمر بن خطّاب نقل می کند که رسول خدا ـ صلی الله علیه وآله ـ فرمود: «پس از این که حضرت آدم ـ علیه السلام ـ مرتکب خطیئه (ترک اولی) شد؛ در مقام توبه به پیش گاه پروردگار عرضه داشت:
پروردگارا! به حق محمد ـ صلی الله علیه و آله ـ از تو خواستارم که مرا بیامرزی. خطاب رسید: ای آدم! چگونه محمد ـ صلی الله علیه و آله ـ را شناختی در حالی که او را نیافریدهام؟!
عرض کرد: بارالها! پس از آن که به دست قدرت خود، مرا آفریده و از روح خود، در من دمیدی، به پایه های عرش نظر کردم و دیدم این کلمات بر آن نوشته شده است:
«لا اِلهَ اِلّا الله، محمّدٌ رسول الله؛ از این موضوع فهمیدم که محمد ـ صلی الله علیه و آله ـ محبوب ترین خلق در پیش گاه تو است که نام او را قرین نام مقدست قرار دادی. خطاب رسید: ای آدم! راست گفتی. او محبوب ترین خلق در نزد من است و چون به حقّ او از من تقاضای آمرزش کردی، تو را بخشیدم، و اگر نبود محمّد ـ صلی الله علیه و آله ـ تو را نمی آفریدم».14
ب) سالی منصور دوانیقی ـ دومین خلیفه ی عباسی ـ به حجّ رفت و به زیارت مرقد مطهّر پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ مشرّف شد. «مالک» ـ رئیس فرقه ی «مالکیّه» از مذاهب چهارگانه ی اهل تسنّن ـ در ابتدای زیارت منصور، به او گفت «ای امیر! این جا حرم رسول خداست. صدای خود را آهسته کن که خدا به منظور تأدیب مردم می فرماید: «لاترفعوا أصواتکم فوق صوت النّبی»15 و در مدح آنان که صدای خویش را به جهت احترام به پیامبر، فرود آورند، فرموده است:
«إن الذین یغضّون اصواتهم عند رسول الله اولئک الّذین امتحن الله قلوبهم للتقوی لهم مغفرة و أجر عظیم»16
و در مذمت قوم دیگری که نسبت به پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ رعایت ادب نمی کنند، فرمود: «إن الذین ینادونک من وراء الحجرات أکثرهم لایعقلون».17
ای منصور! بدان که حرمت رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ در حال مماتش مانند حرمت وی در حال حیاتش است. منصور، با شنیدن این سخنان از غفلت بیرون آمد و متواضع گردید. سپس به «مالک» گفت:ای ابا عبدالله! (کنیه ی مالک) آیا در حال دعا و خواندن خدا، رو به قبله نمایم یا رو به رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ آورم؟! مالک گفت: چرا از پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ روی برگردانی در حالی که او وسیله ی تو و وسیله ی پدرت آدم به سوی خدا در روز قیامت است؟! بلکه رو به سوی او کن و به شفاعت او رو به سوی خدا کن، شاید خداوند به شفاعت او تو را بپذیرد، چه آن که خدا فرموده است: «ولو أنّهم أذ ظلموا أنفسهم جاءُوک فاستغفروا الله و استغفر لهم الرّسول لوجدوا الله توّاباً رحیماً»18
از بیانات «مالک» فهمیده میشود که او نیز عقیده داشته است که توسّل به پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ مخصوص زمان حیات او نیست بلکه بعد از وفات هم باید او را به عنوان «وسیله» نزد خدای تبارک و تعالی، واسطه قرار داد بلکه در روز قیامت کبری ـ که روز سختی است ـ پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ وسیله ی نجات فرزندان آدم ـ علیه السلام ـ خواهد بود.
. -------------------------------------------------------------------------------
1. لسان العرب.
2. لسان العرب، المنجد.
3. مفردات راغب.
4. لسان العرب، المنجد، مجمع البحرین.
5. سوره ی مائده، آیه ی 35.
6. مستدرک سفینة البحار، ج 10، ص 295، به نقل از تفسیر نور الثقلین، ج 1، ص 626.
7. بحارالانوار. ج 94، ص 22 و مجموعه ی ورّام، ج 2، ص 100.
8. بحارالانوار، ج 23، ص 10، ح 5.
9. تفسیر المیزان، ج 5، ص 362.
10. دلایل الامامة، طبری، ص 3 و شرح نهجالبلاغه، ابن ابی الحدید، ج 86، ص 211.
11. سوره ی آل عمران، آیه ی 103.
12. حارالانوار، ج 24، ص 84، ح 3.
13. بحارالانوار، ج 36، ص 16.
14. وفاء الوفاء، ج 4، ص 1371 ـ 1372 و بحارالانوار، ج 11،ص 181، ح 33.
15. سوره ی حجرات، آیه ی 2.
16. سوره ی حجرات، آیه ی 3.
17. سوره ی حجرات آیه ی 4.
18. سوره ی نساء، آیه ی 64. وفاء الوفاء، سمهودی، ج 4، ص 1376 و در کشف الارتیاب در ص 317 مدارک دیگری نیز برای این قضیه نقل کرده است.
هاشمی نژاد ـ ره توشه راهیان نور، ش23، ص 267