مقامات اربعه : تجلیه ، تخلیه ، تحلیه و فناء فی الله
حضرت علاّمه حسن زاده آملی حفظه الله : مقاله در مقامات اربعه تجلیه و تخلیه و تحلیه و فناء فی الله که عین بقاء بالله است به قلم اعلاى مرحوم استادم حکیم متألّه جامع المعقول والمنقول آیه الله العظمى حاج میرزا سیّد ابوالحسن رفیعى قزوینى رفع الله تعالى درجاته , در نزد اینجانب محفوظ است , به نقل آن تبرّک مى جوییم :
بسم الله الرّحمن الرّحیم
بدان که قوّه عملیه در نفس انسانیه کارفرماى بدن جسمانى است در رسیدن به اوج سعادت و کمال ناچار است که مراتب چهار گانه را که خواهیم شرح داد به سیر و حرکت معنویه عبور نموده تا از حضیض نقص حیوانیت به ذروه علیاى انسانیت نائل و برخوردار شود :
مرتبه اولى که او را تجلیه خوانند آن است که نفس، قُوى(قوا) و اعضاى بدن را به مراقبت کامله در تحت انقیاد و اطاعت احکام شرع و نوامیس الهیه وارد نموده که اطاعت اوامر , و اجتناب از منهیات شرعیه را به نحو اکمل نماید تا پاکى صورى و طهارت ظاهریه در بدن نمایان شود و در نفس هم رفته رفته خوى انقیاد و ملکه تسلیم براى اراده حق متحقق گردد و براى حصول این مرتبه علم فقه بر طبق طریقه حقّه ی جعفریّه کافى و به نحو اکمل عهده دار این امر است .
مرتبه ثانیه که آن را تخلیه نامند آن است که نفس به مضارّ و مفاسد اجتماعى و انفرادى اخلاق رذیله و خوی هاى پلید آگاهى یابد و به تدبّر در عواقب وخیم آنها در دنیا و عقبی بر طبق دساتیر(دستورات) مقرّره در فنّ علم اخلاق آن صفات ناپسند را از خود دور و محو نماید همچون کبر و حسد و حرص و شهوت و بدبینى به خلق و خودخواهى و باقى صفات رذیله که در کتب اخلاق ثبت است و این کار در معالجات روحانى و طبّ الهى همچون خوردن مسهلات و داروها است براى رفع اخلاط فاسده در معالجه جسمانى و طب طبیعى .
مرتبه ثالثه که آنرا تحلیه نامند آن بود که پس از حصول تخلیه و رفع موانع، خود را به زیور اخلاق نیک و خوی هاى پسندیده که در نظام اجتماعى و فرد تأثیر به سزا و عمیق دارند آراسته کند و این خود پاکیزگى باطن و طهارت معنویه است که تا این معنى حاصل و متحقّق نشود آدمى در باطن آلوده و نجس خواهد بود هر چند که ظاهر بدن محکوم به پاکى ظاهرى است و این کار در طبّ روحى و معالجه نفس مانند خوردن غذا و استعمال دواى مقوّى است که براى تولید نیرو و قوت در بدن در طبّ جسمانى به کار مى برند .
و پس از حصول و تحقّق مراتب سه گانه فوق از برکت صفا و پاکى روح در نهاد آدمى جاذبه محبّت به حضرت حق پیدا گردد که تولید آن از مجذوب شدن قهرى است به عالم حقیقت و سرد شدن از عالم مجازى که عرصه ناپایدار ممکناتست و رفته رفته محبّت شدّت نماید و اشتغال و افروختگى در روح عیان گردد و از خود بی خود و بی خبر شود و این مقام را که مرتبه چهارم از کمال قوّه عملیه است فناء گویند و مقام فناء فى الله سه درجه دارد :
درجه اولى فناء در افعال است که در نظر عارف سالک جمله مؤثّرات و همه مبادى اثر و اسباب و علل از مجرّد و مادّى و قواى طبیعیه و ارادیه بیهوده و بى اثر شود و مؤثّرى غیر از حق و نفوذ اراده و قدرت حق در کائنات نبیند و عوامل این عالم را محو و ناچیز در حیطه قدرت نامتناهى الهى شهود نماید و در این حال یأس تمام از همه خلق و رجاء تام به حق پیدا شود و حقیقت آیه کریمه وَ مَا رَمَیتَ اِذ رَمَیتَ وَلَکِنَّ اللهَ رَمی ؛ به عین شهود بدون شائبه پندار و خیال عیان بیند و لسان حال او مترنّم به مقال ذکر کریم لاَ حَولَ وَلاَ قُوَّهَ اِلاَّ بِاللهِ ؛ گردد و در این مقام بزرگ ترین قدرت ها و نیروهاى مقتدرترین سلاطین عالم امکان با قدرت و نیروى پشه ضعیف در نظر حقیقت بین او یکى شود , و این درجه را محو گویند .
درجه ثانیه فناء در صفات حق است , بیان این مقام آن که انواع مختلفه کائنات که هر یک در حدّ خود تَعَیُّنى و نامى دارند مانند ملک و فلک و انسان و حیوان و اشجار و معادن که در نظر اهل حجاب به صورت کثرت و تعدّد و غیریّت متصوّر و مشهود هستند در نظر عارف الهى یکى شوند یعنى همه را از عرش اعلاى تجرّد تا مرکز خاک به صورت نگارستانى مشاهده نماید که در تمامت سقف و دیوار آن عکس علم و قدرت و حیات و رحمت و نقش و لطف و مهر و محبّت الهى و عنایات یزدانى به قلم تجلّى نگاشته و پرتو جمال و جلال حق بر آن افتاده است . در این نظر بر و بحر و دریاها و خشکی ها , افلاک و خاک , عالى و دانى به هم متّصل و پیوسته و یکى خواهند بود و همه با یک نغمه و به یک صداى موزون خبر از عظمت عالم ربوبى دهند و در این مقام به حقیقت توحید و کلمه طیبه لاَ اِلَهَ اِلاَّ اللهُ ؛ متحقّق شود یعنى همه صفات کمال را منحصر به حق داند و در غیر حق، ظل و عکس صفات کمال را پندارد و این مقام را طمس خوانند .
درجه ثالثه مقام فناء در ذات است که فناء در احدیّت گویند و در این مقام همگى اسماء و صفات از صفات لطف همچون رحمن و رحیم و رازق و منعم , و صفات قهر مانند قهّار و منتقم را مستهلک در غیب ذات احدیّت نماید و به جز مشاهده ذات احدیّت هیچ گونه تعیّنى در روح او باقى و منظور نماند حتّى اختلاف مظاهر همچون جبرئیل و عزازیل و موسى و فرعون از چشم حقیقت بین صاحب این مقام مرتفع شود مهر و خشم حق , بسط و قبض , عطا و منع وى , بهشت و دوزخ براى او یکى گردد صحت و مرض , فقر و غنى , عزّت و ذلّت برابر شود , در این مرحله است که شاعر عارف الهى نیک سروده که گفت :
گر وعده دوزخ است و یا خلد غم مدار بیرون نمى برند تو را از دیار دوست
و شاید یکى از مراتب استقامت که در صحیفه الهیّه امر بدان فرموده و ممدوح در علم اخلاق و محمود در فنّ عرفان است همین مقام شامخ فناء در ذات است و این مقام را محق خوانند که به کلّى اغیار از هر جهت محو و نابود گشته توحید صافى و خالص ظهور و تحقّق یافته است . در این مرتبه که آخرین منازل و سفر الى الله جلّت عظمته بود به لسان حقیقت گوید یَا هُو یَا مَن لَیسَ اِلاَّ هُو ؛ و چون طالب حق به این مقام رسید از هویت او و هویت همه ممکنات چیزى نمانده بلکه در تجلّی حقیقت حق متلاشى و مضمحل شده اند ( لِمَنِ المُلکُ الیَومَ لِلهِ الوَاحِدِ القَهَّار(
کتاب انالحق حضرت علاّمه ذوالفنون حسن زاده آملی حفظه الله
حضرت حاج سید ابواحسن رفیعی قزوینی رضوان الله تعالی علیه در این مقاله ارزشمند به صراحت و در جملاتی کم، اصل راه هدایت را فرموده اند.
این مقاله از جمله مقالات کوتاه ولی بسیار گران قدر است که محتوای عالی دارد.
از این رو است که حضرت استاد علاّمه حسن زاده آملی آن را در یکی از کتاب های خوب شان آورده اند.
حضرت علاّمه قزوینی 4 مقام را در سیر الی الله مهم و اساسی برشمرده اند : تجلیه ، تخلیه ، تحلیه و مقام فناء
شرح : تجلیه ؛
تجلیه : توجّه کامل به احکام شرع و آنچه در رساله های مراجع آمده است و اهتمام به مسائل مختلف احکام و فقه در زندگی است.
شخصی که قصد تجلیه را دارد با حلال و حرام شرعی آشنا شده و قوانین و آداب آنها را در زندگانی خویش پیاده می کند.
در این مقام لازم است برای انجام یک کار و عمل ابتدا به احکام شرعی رجوع نموده و از صاحب شریعت حکم شرعی را اخذ کرد به این معنا که باید دید آیا شرع مقدس اجازه انجام فلان کار را به ما می دهد یا خیر؟
اگر اجازه آن کار صادر شده است آیا کیفیت انجام آن هم تعیین شده است؟
و یا آن که کتاب احکام شرعی را مطالعه نموده و دریابیم که در حکم الهی به انجام چه اعمالی امر شده است ؛ آنها را بشناسیم و طبق آدابی که در شرع ذکر می شود انجام دهیم.
با چند مثال دنبال می کنیم :
در احکام آمده است که خون حیوان حرام گوشت نجس است.
و باز در شرع آمده است که نجاست را باید تطهیر کرد.
نجاست را نمی توان خورد.
نماز در مکان و با لباس نجس صحیح نیست.
و ...
در این مثال ها به خوبی می بینیم که ما را از نجاستی مثل خون پرهیز داده اند و ما را از خوردن آن نهی کرده اند و دستور داده اند که با لباسی به دور از نجاست نماز بگزاریم و در همان احکام نیز راه تطهیر و پاک کردن انواع نجاسات بیان شده است.
در کتاب توضیح المسائل یک مرجع تقلید بسیاری از مسائل فقهی و احکام شرع که معمولاً برای همه ما پیش می آید نوشته شده و برای همین هم لازم است که دختران و پسران به محض رسیدن به سنّ تکلیف برای خویش یک مرجع تقلید در احکام تعیین کرده و رساله ایشان را تهیه نموده و با مطالعه آن با احکام شرع آشنا شوند.
از آنجا که یک کتاب رساله نمی تواند مفصّل باشد در مسائلی که در کتاب رساله موجود نیست می توان از دفتر آن مرجع تقلید پرسیده و از حدود شرعی مربوطه آگاه شد.
حضرت استاد علاّمه قزوینی گام نخست برای رسیدن به لقاء الله و تعالی را در این مرحله دانسته اند.
بنابراین به نظر اکثریت عرفا بدون توجّه به مقام اوّل یعنی تجلیه نمی توان به مرحله بعدی گام نهاد.
قدم نهادن به مراحل دیگر بدون توجّه به مراحل اوّلیه اگرچه آثار خوشی در بر خواهد داشت ولی از آنجا که هدف در عرفان اسلامی قرب به خداوند است بدون توجّه به دستورات آن حضرت چگونه می توان به او نزدیک شد؟
اگر خداوند ما را از کاری نهی و به کاری امر کرده است چگونه می توان به سوی او رفت در حالی که حرف اش شنفته نشده باشد؟
لذا به تعبیر عارفان اسلامی چون غایت و هدف اصلی در سیر و سلوک رسیدن به مقامات قرب الله است لازم است تا شخص سالک به همه اوامر و نواهی حضرت ربّ توجّه کامل نماید.
این شرط در عرفان های غیر الهی وجود ندارد.
چرا که در عرفان های غیر الهی هدف و غایه اساسی رها شدن از قیود دنیوی و ارتقاء نفس خویش و رسیدن به قدرت های بلند است.
در عرفان اسلامی است که منشاء و منبع همه هستی و قدرت ها را الله دانسته و به همین خاطر قرب به الله را هدف اصلی سیر و سلوک می داند.
پس تطهیر ظاهر خویش از آنچه که حضرت پروردگار نهی نموده است و آراستن ظاهر خویش به آنچه که او به آن امر فرموده است گام اوّل در سیر و سلوک است.
انجمن زینت هفت آسمان
شرح : تخلیه ؛
وقتی افعال و کارهای ما با آداب شرع هماهنگ شد نوبت به نفس و روان است تا طبق دستورات اخلاقی در اسلام تطهیر شویم.
در کتاب های اخلاق اسلامی که بسیار متنوّع هم هستند توضیحات و دستورات فراوانی پیرامون نفس و طهارت آن ایراد شده است.
یکی از بزرگ ترین کتب اخلاقی کتاب سه جلدی بسیار ارزشمند جامع السّعادات ملاّ مهدی نراقی است که توسّط فرزند بزرگوار ایشان جناب ملاّ احمد نراقی خلاصه شده و در یک جلد با نام معراج السّعاده تقدیم علاقمندان شده است.
کتاب الکترونیکی معراج السّعاده هم اینک در کتابخانه انجمن موجود است.
در مقام تخلیه، رفتار خویش را از آنچه که بدی اخلاقی است پاک می نمائم.
در مقام قبلی که تجلیه بود یک سالک همه اعمال خویش را با شرع هماهنگ و مطابق می کند.
و وقتی در عمل شرعی شدیم به حالات و روحیات روانی و رفتار و امیال درونی توجّه کرده و آنها را نیز دست خوش تغییر و اصلاح می کنیم. همه را از رذائل پاک می کنیم.
دستور تطهیر و راه های پاک سازی اخلاقی در کتاب های اخلاقی به تفصیل آمده است.
در مقام تجلیه عرض شد که کسی که به سنّ تکلیف می رسد لازم است تا مرجع تقلید برای احکام خویش داشته باشد.
در مقام تخلیه نیازی به مرجع اخلاقی نیست؟
یعنی در اسلام آدابی برای طهارت نفس نیست؟
اگر هست آنها چیست و از کجا باید آنها را دانست؟
به این دلیل که اکثریت مردم مسلمان در همان گام نخست می مانند و آن را به اتمام نمی برند چندان سفارشی در حال حاضر برای داشتن یک مرجع اخلاقی به چشم نمی خورد.
نه این که در اسلام سفارشاتی برای آن نیست بلکه به خاطر این که عامّ مردم گام نخست را هیچ گاه کامل نمی کنند و خود را به آداب شرع به طور کامل مقید نمی سازند و این است علّت تأکید بر داشتن مرجع تقلید فقهی و نبودن سفارش برای داشتن مرجع اخلاقی.
سفارش به داشتن راهنمای اخلاقی بسیار بسیار زیاد است و همه عرفا به آن تأکید دارند. چرا که همان طور که شرع را بدون راهنما نمی توان دانست , راه های طهارت نفس که بسیار پیچیده تر از احکام فقهی است را چطور بدون راهنما می توان دانست؟
در فقه، کتاب های رساله منبع احکام اند و مراجع تقلید و روحانیون و اشخاص آگاه از فقه نیز راهنمای فقهی محسوب می شوند در اخلاق نیز کتاب های جامع اخلاقی منبع اند و اساتید متخلّق به اخلاق رسول الله و اهل بیت علیهم السّلام راهنمای این راه اند.
در احکام به روش اهل بیت علیهم السّلام عمل می شود که شرح کتاب الله است و در اخلاق نیز به تعالیم اخلاقی ای که اهل بیت علیهم السّلام آن را فرمایش داشته اند عمل می شود.
انجمن زینت هفت آسمان س
شرح : تحلیه ؛
وقتی ظاهر کارها با شرع مطابق شد و نفس نیز از رذائل درونی پاک گردید نوبت به مقام سوم می رسد.
مقامی که کماکان در مقوله اخلاق قرار دارد.
سالک وقتی از بدی ها تهی شد به پر نمودن خویش از خوبی ها مشغول می شود.
صفات خوب را در خود ایجاد کرده و پرورش می دهد.
باز به این نکته متذکّر شویم که آیا می توان صفات متعالی اخلاقی را در خود ایجاد کرد در حالی که رذائل آن در ما موجود است؟
آیا می توان بدون تطهیر از بدی ها اقدام به ایجاد خوبی ها کرد؟
پس ترتیبی که جناب استاد معظّم علاّمه قزوین رضوان الله علیه ذکر نموده اند بسیار صحیح است.
چرا که آن دو مقام نخست که عرض شد دقیقاً پیش نیاز مقام سوم است.
اکنون که طهارت نفس کامل شده است لازم است تا سالک خویشتن را به اوصاف رسول اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم و اهل بیت علیهم السّلام آراسته نماید.
در ظاهر و باطن شباهت به ایشان بیابد. تا آماده دیدار با محبوب گردد.
سالک با ایجاد خوبی ها در خود اسباب زیارت حق و لیاقت و شایستگی دیدار پروردگار را می یابد.
سالک پاک می تواند به ملاقات با خدا دل بسته و به او امیدوارانه نزدیک گردد.
چرا که موانع مختلفی را از پیش رو برداشته و در جهاد با نفس موفّق شده و لائق و آماده دیدار می شود.
اوصاف حسنه ای که در اخلاق مدّ نظر است نیز در کتاب های اخلاقی به طور کامل بیان شده است.
انجمن زینت هفت آسمان