فرهنگ اخلاق در جوامع امروزی و به خصوص در دانشگاهها باید به چه صورت رعایت شود و نیازمندی به اخلاق در چه سطحی است. لطفا به من بگویید چه رابطه تنگاتنگی میان اخلاق و شخصیت است که باعث ترقی فرد می شود؟
« إِنَّمَا بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَکَارِمَ الْأَخْلَاقِ؛ همانا من برای کامل کردن صفات نیک اخلاقی مبعوث گردیدم».بدین ترتیب همه افراد اعم از دانشجو غیر دانشجو باید اخلاق را در زندگی فردی و اجتماعی خود رعایت نمایند. در این رابطه توجه شما را به مطالب زیر جلب میکنیم:
اخلاق و اتصاف به آن دارای دو معنای عام و خاص است. معنای عام آن اتصاف به فضایل اخلاقی و تحصیل مجموعه کمالات و خصلت های پسندیده ای است که انسان خوشرویی، خوشرفتاری و برخورد شاد و پرنشاط با دیگران است. مقصود ما از این گفتار معنای خاص خوش اخلاقی است.
به طور کلی رابطه با مردم و اخلاق اجتماعی یکی از مهمترین و گسترده ترین عرصه های خودسازی و پرورش توانایی های انسان است. در این عرصه است که انسان می تواند در اثر ارتباط با انسان های دیگر ارزش های وجودی سایر مهارت های حرفه ای، علمی، عقلی و مدیریتی خود را بنمایاند و فضایل اخلاقی و کمالات انسانی را در خویش نهادینه کند و همچنین به شکوفایی توانایی هایی دیگران نیز کمک نماید. صحنه اجتماع عرصه یک تعامل بسیار گسترده است که در آن عوامل خدمت رسان، آموزش دهنده، آموزش گیرنده، کارآفرین، کارفرما، کارآموز و کارکنان در تمامی حوزه ها در یک شبکه فعال به شکوفایی توانایی های یکدیگر کمک می کنند و هدف تمامی این سیستم برای تمامی اعضای آن، چیزی جز توانمند سازی فرد و جامعه انسانی در ابعاد گوناگون، نیست.
در عرصه تعامل اجتماعی، حسن خلق و خوش اخلاق بودن، به معنای خاص آن، جایگاه ویژه ای دارد. خوش اخلاقی اولین نمود توانایی شخصیت انسانی و پرورش یافتگی او در حوزه ارزش های انسانی و اخلاقی است.
در اصطلاح اخلاقی و آموزه های دینی اسلام به کسی خوش اخلاق گفته می شود که با گشاده رویى، زبانی ملایم و برخوردی شاد با مردم روبرو می شود، و در هر شرایطی این توانایی را دارد که با خوش روئى برخورد کند، لب هایى پر از تبسم، و کلماتى پر از محبت و لطف داشته باشد. البته همه ما کاملا واقف هستیم که این توانایی در روابط اجتماعى انسان چه تاثیر اعجاز گونه ای دارد و چه مقدار کارگشا است.
به عکس، کج خلقى و ترش روئى و سخنان خشن و خشک و فاقد لطف و محبت، حالت آزار دهنده ای است که ریشه در شخصیت نابهنجار فرد بد اخلاق دارد و علامت ضعف وجودی و نقصان پرورش یافتگی او می باشد. انسان های ضعیف، شکست خورده، نا امید، عصبانی و ناتوان معمولا بداخلاق می شوند. این افراد اغلب در هر شرایطی حالت طلب کاری دارند و عزت نفس و توانایی های خود را نادیده می گیرند. کج خلقی معمولا باعث ناراحتی عصبی خود فرد، آزار خانواده او، نفرت عمومی و گسستن پیوندهاى اجتماعى واجد آن خواهد شد.
صادق آل محمد(ع) در تعریف خوش اخلاقی فرموده: حسن خلق آن است که برخوردت را نرم کنی، سخنت را پاکیزه گردانی و برادرت را با خوش رویی دیدار نمایی.1
اهمیت خوش اخلاقی:
دین اسلام همواره پیروان خود را به نرم خویی و ملایمت در گفتار و رفتار فراخوانده و از درشتی و تند خویی بازداشته است.
می دانید چرا؟ چون این آموزه یکی از مهمترین عوامل قدرت، موفقیت و پیروزی انسان در زندگی است.
آیا می دانید مهمترین عامل موفقیت انبیای الهی به خصوص پیامبر گرامی اسلام(ص) در جذب قلوب انسان ها و گسترش دین چه بوده است؟ این عامل همانا خوش اخلاقی، گشاده رویی ، کلام نرم و دلنشین و نرم خویی آن حضرات بوده است.
حسن خلق و خوش رویی در نفوذ سخن انسان در دیگران اثری شگفت دارد.
به قول شاعر: از محبت خارها گل می شود- و از محبت سرکه ها مل می شود
از آن روی خدای مهربان پیامبران و سفیران خود را از میان انسان های عطوف و خوش اخلاق برگزیده تا بهتر و آسان تر در قلب ها نفوذ کنند و آنان را به سوی حق شناسی و حق پرستی دعوت نمایند.
این مردان بزرگ به اندازه ای خوش اخلاق و خوش برخورد بودند که نه تنها هر انسان حقیقت جویی را جذب می نمودند، بلکه گاهی دشمنان را نیز شرمنده خود می نمودند و منقلب می ساختند.
درباره پیامبر اسلام حضرت محمد(ص) که مصداق کامل حسن خلق بود، قرآن می فرماید: «انک لعلی خلق عظیم. به درستی که تو با اخلاق پسندیده و بزرگ آراسته شده ای.2
بعد در آیه ای دیگر فرمود به همین دلیل هم توانستی در دلها نفوذ کنی و آنان را پیرامون خود گرد آوری و در دعوت خویش موفق عمل کنی. فبما رحمه من الله لنت لهم و او کنت فظا غلیظ القلب لانفضوا من حولک. چون در پرتو رحمت و لطف خدا با آنان مهربان و نرم خو شده ای اطرافت گرد آمدند و اگر خشن و سنگ دل بودی، هر آینه از گردت پراکنده می شدند.3
در تاریخ اسلام می خوانیم: علی(ع) به فرمان پیامبر گرامی(ص) دو نفر از دشمنان اسلام را که بر علیه مسلمان ها توطئه می کردند، دستگیر کرد و به نزد آن حضرت آورد. پیامبر(ص) اسلام را به آنان عرضه کرد، ولی نپذیرفتند، بنابراین به جرم توطئه بر علیه اسلام آن دو تن را محکوم به اعدام نمود.
در این هنگام جبرائیل نازل شد و عرض کرد: یکی از آنان خوش اخلاق و سخاوتمند است، پس او را عفو نما. پیامبر از کشتن او در گذشت، آن فرد چون دانست که به خاطر آن دو صفت اخلاقی مورد عفو قرار گرفته است، شهادتین گفت و مسلمان شد.
پیامبر خدا(ص) در حق ا و فرمود: او از کسانی است که خوش رویی و سخاوتمندی اش او را به سوی بهشت کشانید.4
مىفرمود: «اکرم اخلاق النبیین و الصدیقین البشاشه اذا تراووا و المصافحه اذا تلاقوا» برترین اخلاق پیامبران ورادمردان خوشروئى است، هنگامى که به هم مىرسند و مصافحه و دست دادن به یکدیگر است، هنگامى که با هم ملاقات مىکنند.5
از آن رو هر وقت پیامبر مسلمانى را مىدید فورا با او مصافحه مىکرد و بر این امر بسیار تاکید مىنمود. در روایت است کههرگاه دو مؤمن به هم مىرسند و دست می دهند، گناهان آنها مانند برگ درختان در فصل خزان مىریزد.
از اخلاق حضرت آن بود که به هر کس مى رسید سلام مى کرد، و ، و با هر که دست مى داد دست خود را نمى کشید تا او دست بکشد، و با هر یک از اصحاب دیدار مى کرد با او مصافحه مى نمود و دست او را مى گرفت و انگشت در انگشت او مى کرد و سخت مى فشرد.
در سیره اخلاقی آن حضرت آمده که از همه مردم دیرتر خشم مى گرفت و از همه زودتر خشنود مى شد، مهربانترین مردم به آنان و خیرخواه ترین و سودمندترین مردم براى آنان بود.
چگونه خوش اخلاق شوم؟
راهکار تحصیل خوش اخلاقى و مبارزه با بداخلاقى و علاج آن عبارت است از:
1. توجه به ارزش و آثار خوش اخلاقى و آثار نیک آن و همچنین زشتى بداخلاقى و آثار بد آن: براى این منظور بهترین راه موجود، مطالعهى روایات و آیاتى است که در زمینه حسن خلق و سوء خلق وارد شده است. در این زمینه فعلا سخن نمی گوییم چون در فصلی مستقل بدان خواهیم پرداخت.
راه دیگری که وجود دارد مطالعه در احوال مردمان است. در جامعه افراد خوش اخلاق و بد اخلاق فراوانند. با کمی دقت در احوال دیگران خواهیم دید که افراد خوش اخلاق در زندگی و روابط خود موفق تر و شادتر اند، سالم تر زندگی می کنند، روزی آن ها بیشتر است، دوست داشتنی تراند و بیشتر مورد احترام مردم هستند. مردم به آن ها اعتماد و وثوق بیشتری دارند و از لذت و سعادت بیشتری برخوردارند و در مقابل آدم های بداخلاق کم روزی، منزوی، غمگین، بیمار و دارای شخصیتی شکننده تر هستند و از زندگی خود جز رنج و زحمت نصیبی ندارند.
2. پرورش عواطف انسانی: یکى از ابعاد مهم وجودى انسان عواطف طبیعى، انسانى و ایمانى او است. دوست داشتن دیگران و ایجاد رابطه عاطفى با سایر انسان ها قابل رشد و تربیت است. انسان های مهربان شاخص ترین و دوست داشتنی ترین افراد جامعه و یک فامیل هستند.
قسمت بزرگى از لذت و شادى زندگى از طریق ایجاد ارتباط عاطفى با دیگران تأمین مىشود باید توجه نمود که این شادى و لذت از طریق خوش اخلاقى، یعنى ایجاد رابطهى عاطفى مثبت، محبت کردن و دوست داشتن دیگران بدست مىآید و بد اخلاقى که در واقع همان رابطهى عاطفى منفى است، موجب کدورت و عذاب زندگى خواهد بود و دیگران را از گرداگرد انسان مىپراکند. على(ع) فرمود: بداخلاقى زندگى را سخت مىکند و موجب عذاب نفس است.
3. تمرین و نهادینه سازی: از راه هاى دیگر تحصیل خوش اخلاقى و رفع بداخلاقى تمرین عملى خوش اخلاقى هنگام برخورد با دیگران است. هر کس قادر است با یک تصمیم قوى و عزم جزم با رعایت اصل تدریج، به تمرین عملى در این زمینه بپردازد. اگر کسى تصمیم بگیرد حداقل به مدت چهل روز در برخورد خود نسبت به اطرافیان تجدید نظر نماید و در این مدت باروئى گشاده، لبى خندان و رابطهاى صمیمى برخورد نماید، نرم و زیبا سخن بگوید، قطعا نتایج خوبى خواهد گرفت.
یکی از مهمترین کار هایی که در این زمینه باید تمرین کرد برخورد شاد است. سلام و احوالپرسى توأم با تبسم، دست دادن و گاهی که فاصله ها زیاد می شود، معانقه همراه با صمیمیت و احترام، اولین فن موثر ارتباطى، به منظور تمرین خوش اخلاق بودن و همچنین جلب محبت دیگران است. اولین لحظه ملاقات از اهمیت فوقالعادهاى برخوردار است، به نحوى که موفقیت یا شکست در امر دوستیابى به آن بستگى دارد.
معمولاً افرادى که ما با آنها ملاقات مىکنیم دو دستهاند:
دسته اول، برخوردى شاد و صمیمى دارند. این دسته داراى محبوبیت اجتماعى و دوستان فراوانترى هستند.
دسته دوم، در برخورد اولیه خشک و بىروح مىنمایند. کسانى که لبخندزدن به چهره دیگران بر ایشان دشوار است. افراد این گروه یا تنها هستند و یا دوستان کمى دارند.
در فرهنگ دینى ما، نسبت به سلامکردن، مصافحه و تبسم، احترام، محبت و ابراز علاقه قلبى سفارش و اهتمام فراوان شده است.
عدى بن حاتم مىگوید: وارد مدینه شدم. پیامبر خدا(ص) مرا شناخت از جاى خود برخاست و دست مرا گرفت و به خانه خود برد... من از فروتنى وى غرق حیرت شدم و از اخلاق پسندیده و ملکات فاضله، و از احترام فوق العادهاى که نسبت به تمام افراد قائل بود دریافتم که وى فرد عادى، و فرمانرواى معمولى نیست.
حتّى وقتى که عمیقاً غمگین و ناراحت هستید، سعی کنید خود را شاد نشان دهید و تبسم نمایید. چنان که امام على (ع) در توصیف مؤمن مىفرماید: شادى مؤمن در چهره او، واندوه وى در دلش پنهان است. (المؤمن بِشره فى وجهه، و حزنه فى قلبه). 6
به قول حافظ: با دل خونین لب خندان بیاور همچو جام نى گرت زخمى رسد آیى چو چنگ اندر خروش.
4- شوخ طبعی: یکی دیگر از عوامل خوش اخلاقی، داشتن روحیه شوخی و مزاح است. به عبارت دیگر جدی بودن زیاد سبب سرد شدن روابط می شود، بنابراین گاهی هم شوخی و مزاح لازم است. ولی باید توجه داشت که شوخی کردن رفتار بسیار ظریفی است که اگر مناسب نباشد تأثیر معکوس می دهد. یعنی به جای شاد کردن، سبب ناراحتی فرد می شود. پس باید در شوخی ها به شخصیت فرد لطمه وارد نشود و احترام او کاملا حفظ شود و شخصیت و وقار فرد شوخی کننده نیز تضعیف نگردد.
5. نگرش توحیدی: راه بنیادین تحصیل خوش اخلاقى، نگاه توحیدی و عرفانی به هستی و انسان ها است؛ یعنى توجه به این معنى که تمامى انسان ها در حقیقت مظاهر و آفریده های حق تعالى هستند و هر گونه برخوردى با آن ها، در واقع برخورد با آفریننده آنان محسوب مىشود. احترام و مهربانى با هر انسانی، در واقع احترام به پدیدآورندهى او به حساب می آید و ترش روئى و نا مهربانى با ایشان نیز بی ارتباط با خالق آن ها نیست.
در یک مثال ساده چگونه است که احترام و برخورد نیک و بد ما با فرزند کسی که او را می شناسیم، به نحوی به پدر او باز می گردد، ما اگر با فرزند شخصیتی که او را دوست می داریم روبرو شویم، او را به خاطر پدرش گرامی می داریم و یا ممکن است نسبت به فرزند یک شخصت ستمگر و دشمن خدا، روی خوش نشان ندهیم، هرگونه معامله ای با خلق نیز در حقیقت معامله با خالق آنها به حساب مىآید. باید به این نکته مهم توجه داشته باشیم که ما از طریق روابطی که با خلق خدای تعالی داریم و نوع برخورد شایسته و نا شایست، در حقیقت با خدا معامله می کنیم و به خدا نزدیک یا دور می شویم.
تمامی این انسان ها بندگان خدای هستند و او است که همه آن ها را آفریده و آفریدگان خود را دوست دارد و هرگز راضى نمی شود کسی با ایشان به ناحق برخوردى نامناسب و ناشایست داشته باشد، از آن روی یکی از راه های مهم جلب رضایت خویش را در گشادهروئى با خلق و تحصیل رضایت مخلوق و خدمت به آن ها، قرار داده.
به خاطر همین پیوند عمیق میان خالق و مخلوق است که در روایات وارد شده است: من لم یشکر المنعم من المخلوقین، لم یشکر الله عزوجل. 7 کسى که از مخلوق تشکر نمی کند در حقیقت از خالق آنها تشکر نکرده است. این یک قاعده کلی است و کسى که نسبت به مخلوقات الهى ترش روئى نماید، این نوع برخورد، به نوعی ترش رویی با خداوند محسوب می شود.
نگرش توحیدی باعث می شود که ما بسیاری از کینه هایی که نسبت به دیگران داریم فراموش کنیم، دشمنی ها را کنار بگذاریم، اهل گذشت باشیم و بدی های آنان را به دل نگیریم، هرگز با کسی خشونت نورزیم، به خاطر خداوند، درشتی آن ها را تحمل کنیم، با بردباری و مدارا با همگان رفتار نماییم و خوش اخلاق باشیم.
6- اصلاح شخصیت اخلاقی: دومین راه بنیادین تحصیل خوش اخلاقی، اصلاح شخصیت اخلاقی و ملکات درونی است. اخلاق خوش ظاهری و گشاده رویی از جهتی برآیند و بازتاب شخصیت درونی و فضایل خلقی نهادینه شده در باطن انسان است. کسی که از دیگران متنفر است و نسبت به آنها کینه دارد، چگونه می تواند در برخورد اجتماعی خود با آنها، روی خوش، چهره ای خندان و همراه با صمیمیت داشته باشد. آدم حسود همین طور. چطور می توانیم توقع داشته باشید که یک آدم حسود با محسود خود شاد برخورد نماید، خود خواهی، خودبینی، تکبر، غرور و خودپسندی، خشم و عصبانیت و پرتوقع بودن، همه عوامل بد اخلاقی هستند. اگر بخواهیم در ظاهر انسان خوش اخلاق و خوش برخوردی باشیم، یکی از راه های اساسی آن این است که رزایل اخلاقی را از درون خود بپالاییم، تا درون انسان پاک و زلال نباشد، آبی که از چشمه وجود او می جوشد، زلال و شفاف نخواهد بود. به قول شاعر از کوزه همان برون تراود که در او است.
پانوشت:
1- جامع السعادات، ج1، ص324.
2- قلم، 4.
3- آل عمران، 159.
4- بحارالانوار ج 71، ص 389.
5- مجموعه ورام، ص 29.
6- نهج البلاغه، حکمت 333.
7- عیون اخبار الرضا، ج2 ، ص 24.
برای مطالعه بیشتر ر.ک:
1-معراج السعاده، ملا احمد نراقی، مقام سوم، مبحث غضب و حلم
2- اخلاق در قرآن، آیت الله مکارم شیرازی، ج 3، ص 135 و 377.
ب: رابطه اخلاق وشخصیت:
شخصیت انسان تحت تأثیر و تعامل میان عوامل گوناگون شکل می گیرد. عوامل و مؤلفه های تأثیرگذار در تحقق و تشخص شخصیت انسان عبارتند از: دانش، بینش، انگیزش، گرایش، کنش و منش. از این میان، مباحث مربوط به منش که شامل صفات اخلاقی می شود، نقش اساسی را به عهده دارد. به عبارتی شخصیت هر کس حاصل خلقیات و صفاتی است که در روح و نفس او تشخص می یابد. در مورد صفات خلقی و نحوه تأثیرگذاری آن بر نفس انسان، به دو نکته مهم و قانونی اشاره می شود.
1. اینگونه صفات در حقیقت بازتاب عمل و کنش آدمی است، عملکرد نیک باعث تحقق صفات نیک و عملکرد بد موجب تحقق صفات مذموم در نفس انسان خواهد شد و بدون عملکرد نیز صفتی در کار نخواهد بود. با این بیان نقش عمل و فاعلیت به خوبی آشکار می شود. هر کس که کاری می کند و عملی را انجام می دهد، در حقیقت فاعل ساخت خود است. یک روی سکه کاری است که در خارج انجام می شود و روی دیگر سکه آن است که به روح خود شکل می دهد و شخصیت خویش را بنا می نهد. به عبارتی، هر عمل انسان دو گونه بازتاب دارد، بازتابی در خارج که برای همگان قابل مشاهده است و بازتابی در درون انسان که سنگ بنای شخصیت او خواهد شد. ناگفته پیدا است، آنچه در درون آدمی تحقق می یابد به صورت اوصاف است، همچون عدالت، صداقت، کرامت و مانند آن که حیثیت مادی ندارد.
2. صرف انجام عمل و بازتاب وصفی آن در نفس (مانند انجام کاری عادلانه و تحقق صفت عدالت در نفس انسان) برای ساخت شخصیت انسان کفایت نمی کند. هنگامی یک صفت کمال آور و شخصیت ساز می شود که به صورت ملکه راسخه و وصف ثابت، در روح انسان نهادینه شود. تمامی فرایند پیدایش ملکات و رسوخ صفات در نفس آدمی منوط به تکرار و مداومت بر عمل است، عملی که چنین بازتابی از آن توقع می رود. به کسی که یک روز ورزش می کند یا وزنه می زند، ورزشکار یا وزنه بردار اطلاق نمی شود. ورزشکار کسی است که هر روز ورزش می کند و این عمل جزئی از برنامه های دائمی او است و کسی وزنه بردار است که در اثر تمرین و ممارست و در طول زمان، توانایی برداشتن وزنه های سنگین در او ظهور یافته و در اثر مداومت شایسته عنوان وزنه بردار گردیده است. هدف علم اخلاق ساخت شخصیت انسانی انسان است، بنابراین اگر به عمل نیک و پیگیری مداوم آن فرمان می دهد، به این دلیل است که بدون عمل هیچ گونه ساخت و سازی صورت نمی پذیرد و بدون مداومت نیز صفات خلقی رسوخ نمی یابند و در صورت ترک عمل زایل خواهند شد. باید توجه داشت که سایر مؤلفه های مذکور که عبارت بودند از دانش، بینش، گرایش و انگیزش، همگی مقدمه و زمینه های پیدایش کنش و در نتیجه تحقق منش و تشخص شخصیت انسان هستند. هدف دین و اخلاق نیز هدایت انسان تا مرحله کنش است، زیرا آدمی با عمل و رفتار است که شاکله روح خویش را به صورت انسانی متعالی و معنوی و یا خدای ناکرده به عکس آن به صورت آدمی پست، دنیوی و مادی شکل می دهد. در پایان به برخی از راهکارهایی که در همین زمینه در کتب اخلاقی و روایی وارد شده، اشاره می شود:
1. شبان وادی ایمن گهی رسد به مراد - که چند سال به جان خدمت شعیب کند ( حافظ)
صمت و جوع و سهر و عزلت و ذکر به دوام - ناتمامان جهان را کند این پنج تمام
2.«ان الذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا تتنزل علیهم الملائکه ان لاتخافوا و لا تحزنوا... ؛ آنان که گویند پروردگار ما خدای یکتا است و سپس بر این گفتار استوار و پا برجا باقی می مانند، فرشتگان بر آنها فرود آیند و گویند مترسید و اندوهناک مباشید...»
3.«ان الانسان خلق هلوعا... الا المصلین. الذین هم علی صلوتهم دائمون ؛ انسان ها حریص و ناشکیبایند ... مگر نمازگزاران. کسانی که پیوسته نماز خویش را به جای آورند.»
4.امام باقر(ع) می فرماید: «محبوبترین اعمال نزد خدای عز وجل آن است که انسان بر آن مداومت نماید هر چند اندک و ناچیز باشد».
5.از حضرت علی(ع) نقل شده است که فرمود: «عمل اندکی که پیوسته باشد بهتر است از بسیاری که تو را خسته و وامانده کند.»
به قول شاعر: «رهرو آن است که آهسته و پیوسته رود» و نیز در روایت دیگری فرمود: فرزندم حسن(ع) « در زندگی و عبادت میانه رو باش، بر تو باد به انجام کاری که بتوانی آن را ادامه دهی.»
6. در برخی احادیث آمده است که کمترین مدت مداومت بر عمل یک سال است. امام صادق(ع) در این زمینه فرمود: «هنگامی که انسان کاری را آغاز می کند باید تا یک سال آن را ادامه دهد، سپس اگر خواست به کار دیگری بپردازد. دلیل آن درک شب قدر و وصول به تقدیر الهی است.» .
برای مطالعه بیشتر؛
ر.ک: نقطه های آغاز در اخلاق عملی، ص 40 به بعد.