مولوی در مثنوی معنوی داستانی نقل کرده و می گوید: نصوح مردی بود با هیئت و قیافهی زنانه. او در حمامهای زنان به کار مشغول بود و بخصوص دختر شاه را دلاکی میکرد و کسی هم به جنسیت حقیقی او پی نبرده بود. او سالیان متمادی بر این کار بود و از این راه هم امرار معاش میکرد و هم ارضای شهوت. گرچه چندین بار به حکم وجدان توبه کرده بود اما هر بار اخگر شهوت، او را به کام خود اندر میساخت. روزی نصوح برای رهایی از این فعل قبیح نزد عارفی ربانی رفت و به او گفت مرا نیز دعا کن. آن عارف که مردی روشنبین بود، بیآنکه خواستهی او را بپرسد بفراست دریافت که مشکل او چیست. به عبارت دیگر ضمیر او را خواند، ولی چیزی به رویش نیاورد. فقط تبسمی کرد و گفت إن شاالله توبه نصیبت میشود.
دعای آن عارف به اجابت رسید و اسباب توبهی نصوح بدین صورت فراهم شد:
روزی نصوح طبق روال همیشگی در حمام زنانه مشغول کار بود که ناگهان قیل و قالی بلند شد و در آن میان زنی جار زد که یکی از مرواریدهای گوشوارهی دختر شاه گم شده است. در حمام را ببندید و نگذارید کسی خارج شود تا جامه و بقچهی حاضران وارسی شود.
بقچهها را روی زمین ولو کردند و جامهها را بدقت گشتند اما از دانه مروارید خبری نشد. ناچار گفتند همه باید کاملاً برهنه شوند و یکی یکی مورد بازدید قرار گیرند. نصوح با شنیدن این حرف بکلی خود را باخت و افتان به خلوت حمام رفت و در حالی که بدنش مثل بید میلرزید با تمام وجود و با دلی شکسته خدا را طلبید و گفت: خداوندا گرچه بارها توبهام بشکستم، اما تو را به مقام ستاریتت این بار نیز فعل قبیحم بپوشان تا زین پس گرد هیچ گناهی نگردم.
نصوح آنقدر خدایا خدایا کرد که در و دیوار نیز با او همنوا شدند. در این اثنا نوبت وارسی نصوح رسید. زنی نام او را صدا زد. اما همینکه او نام خود را شنید از ترس، بند دلش پاره شد و بر کف حمام افتاد و از هوش رفت. در این فاصله زنی جار زد که مژده مژده مروارید پیدا شد. ناگهان در حمام ولولهای افتاد. زنان دستکزنان شادمانی خود را از یافتهشدن مروارید اعلام کردند. و نصوح نیز در فضایی آکنده از شادمانی به هوش آمد و دید که خطر از کنار گوشش گذشته است. زنانی که بدو ظنین بودند نزدش آمدند و عذرها خواستند. او در این واقعه عیاناً لطف و عنایت ربانی را مشاهده کرد. این بود که بر توبهاش ثابتقدم ماند و فوراً از آن کار کناره گرفت. چند روزی از غیبت او در حمام سپری نشده بود که دختر شاه او را به کار در حمام زنانه دعوت کرد، ولی نصوح جواب داد که دستم علیل شده و قادر به دلاکی و مشت و مال نیستم، و دیگر هم نرفت.( مثنوی معنوی، دفتر پنجم، بیت 2228 به بعد)
معنای نصوح در آیه و روایات: نصح (بر وزن فلس) به معنی خالص شدن و خالص کردن است. در اقرب الموارد آمده «نصحه نصحا و نصحا» یعنی او را پند داد و دوستی را بر وی خالص کرد.
پند دادن را از آن جهت نصح و نصیحت گویند که از روی خلوص نیت و خیر خواهی محض است «وَ لا ینْفَعُکُمْ نُصْحِی إِنْ أَرَدْتُ أَنْ أَنْصَحَ لَکُمْ ...» (1) نصیحت من به شما نفع نمی دهد اگر بخواهم پندتان دهم.
(نصح) «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَی اللَّهِ تَوْبَةً نَصُوحاً ...» (2) نصوح به فتح اوّل به معنی فاعل و نصیحت کننده است توبه نصوح آن است که شخص را نصیحت می کند دیگر به گناه باز نگردد.
در صحاح و قاموس، توبه نصوح را توبه صادقه گفته است. راغب، توبه محکم نیز گفته است. به هر حال توبه نصوح آن است که عود بر گناه در آن نباشد.
در مجمع آمده که معاذ بن جبل گفت: یا رسول اللّه توبه نصوح چیست؟
فرمود: «أن یتوب التّائب ثمّ لا یرجع فی ذنب کما لا یعود اللبن الی الضرع» یعنی توبه کند بعد به گناه برنگردد چنان که شیر به پستان باز نمی گردد.
چون بنده ای توبه نصوح کند، خدا دوستش دارد و گناهانش را در دنیا و آخرت بپوشاند.
در کافی از ابو الصباح کنانی نقل کرده که از حضرت صادق علیه السّلام از توبه نصوح پرسید فرمود: «یتوب العبد من الذنب ثمّ لا یعود فیه». (3)
«یأَیهّا الَّذِینَ ءَامَنُواْ تُوبُواْ إِلی اللَّهِ تَوْبَةً نَّصُوحًا عَسی رَبُّکُمْ أَن یکَفِّرَ عَنکُمْ سَیاتِکُمْ وَ یدْخِلَکُمْ جَنَّاتٍ تجرِی مِن تحتِهَا الْأَنْهَارُ یوْمَ لَا یخزِی اللَّهُ النَّبی وَ الَّذِینَ ءَامَنُواْ مَعَهُ نُورُهُمْ یسْعَی بَینْ أَیدِیهِمْ وَ بِأَیمَانهمْ یقُولُونَ رَبَّنَا أَتْمِمْ لَنَا نُورَنَا وَ اغْفِرْ لَنَا إِنَّکَ عَلی کُلّ شیءٍ قَدِیرٌ» ؛
«ای کسانی که ایمان آوردهاید بسوی خدا توبه کنید، توبهای خالص امید است (با این کار) پروردگارتان گناهان تان را ببخشد و شما را در باغ هایی از بهشت که نهرها از زیر درختانش جاری است وارد کند، در آن روزی که خداوند پیامبر و کسانی را که با او ایمان آوردند خوار نمیکند این در حالی است که نورشان پیشاپیش آنان و از سوی راست شان در حرکت است، و میگویند: «پروردگارا! نور ما را کامل کن و ما را ببخش که تو بر هر چیز توانایی!» (4)
و فی الکافی، عنه علیه السلام: "إذا تاب العبد توبة نصوحاً احبّه اللَّه فستر علیه فی الدنیا و الآخرة. قیل و کیف یستر علیه؟ قال: ینسی ملکیه ما کتبا علیه من الذنوب، و یوحی الی جوارحه اکتمی علیه ذنوبه، و یوحی الی بقاع الأرض اکتمی ما کان یعمل علیک من الذنوب، فیلقی اللَّه حین یلقاه و لیس یشهد علیه بشیء من الذنوب".
چون بنده ای توبه نصوح کند، خدا دوستش دارد و گناهانش را در دنیا و آخرت بپوشاند.
راوی گوید: گفتم چگونه گناهانش را می پوشاند؟
فرمود: آنچه را ازگناهان که دو فرشته موکل بر او نوشته اند از یادشان می برد، و به اعضا و جوارحش دستور دهد که گناهانش را پنهان دارند، و به بقاع زمین نیز فرمان دهد که آنچه بر روی تو گناه کرده مخفی بدار، پس خدا را ملاقات نماید در حالی که هیچ گواهی نباشد که بر گناهان او شهادت دهد. (5)
پی نوشت ها :
(1) هود، 34
(2) تحریم، 8
(3) ر.ک: قاموس قرآن، ج 7، ص 71
(4) تحریم، 8
(5) تفسیر الصافی، ج 5، ص 197