کلیسایی برای شیطان حسین عرب |
دیباچه
شیطان پس از 6000 سال عبادت وارد جرگه فرشتگان مقرب الاهی گردید،اما تکبری که در وجودش همچون شعله ی زیر خاکستر بود به هنگام سجده بر انسان سربرآورد و ندای "خلقتنی من نار و خلقته من طین"
[1]سرداد، واین کلامش او را از قله ی سعادت به قعر شقاوت فرستاد، و از آنجا بود که کمر به همت گمراه نمودن آدم(ع) و ابناء او بست.
با وسوسه اش کام آدم و حوا را به طعم میوه ممنوعه آلوده نمود و آنان را از بهشت عرشی به منزل فرشی هبوط داد، و حال این قابیل است که با کمند حسادت شیطان،دست خویش را به خون برادر رنگین می نماید و خداوند را برآن داشت تا انسان را تا ابدیت ندا دهد که: " الم اعهد الیکم یا بنی آدم أن لا تعبدوا الشیطان إنه لکم عدو مبین"[2].
واکنون سال ها از آن عهد جاودانه خداوند با فرزندان آدم می گذرد و در طول تاریخ همواره قابیلیانی بودند که این عهد را نقض نموده و به جرگه ی عبادالشیطان درآمده اند، ولی شیطان بر سر پیمانی که با خویش بسته بود محکم ایستاده و پیروانی را به عبادت خویش فرامی خواند و ندای أنا ربکم أعلی را که روزی به واسطه فرعون سر می داد، امروز خود به صورت بی واسطه سر می دهد تا مرهمی باشد بر زخم کهنه ی تکبرش.
مقدمه
شیطان پرستی (و یا به تعبیر دقیق تر شیطان گرایی)حرکتی است که امروزه خصوصا در دنیای غرب مریدانی را به خود جذب نموده است.این حرکت با پشتیبانی کانون های بزرگ سرمایه داری (خصوصا یهود) و با پیامبری پیامبرانی چون موزیک متال و سینمای هالیوود رویای تسخیر عواطف و افکار بشریت را در سر می پروراند.
جهت درک بهتر وضعیت و جایگاه این فرقه بهتر است که نگاهی هرچند کوتاه به پیشینه ی تاریخی جریان شیطان گرایی در طول ادوار مختلف تاریخ بشر داشته باشیم؛ چرا که عدم توجه به این پیشینه در کنار عدم اطلاعات صحیح از وضعیت کنونی این فرقه، موجب شده است که در چند سال اخیر شاهد تحلیل های ضعیف از طرف مراکز پژوهشی و رسانه ای کشورمان نسبت به این جریان باشیم؛و متاسفانه این تحلیل ها موجب بروز اقدامات مقابله ای شتابزده و غیرعلمی از طرف مراکز اجرایی کشور گردیده است، که نه تنها در جلوگیری از نفوذ این جریان زیاد موفق نبوده ،بلکه در برخی موارد ،به صورت ناآگاهانه، کمک به گسترش این جریان از طریق رسانه ها نموده است.
قبل از ورود به موضوع تاریخچه این جریان ،لازم است این نکته را متذکر شویم که شیطان گرایی مورد بحث زائیده نگاه یهودی-مسیحی به شیطان است که با نگاه اسلامی متفاوت است.در نگرش اسلامی شیطان یک جن است[3] که در اثر عبادت به جمع فرشتگان راه یافت و به خاطر عصیان در برابر دستور الاهی ازمقام خویش تنزل پیدا نمود و با فریب آدم(ع) و همسرش نسبت به میوه درخت ممنوعه، باعث هبوط آن دو از بهشت الاهی شد؛[4]ولی در نگاه یهودی-مسیحی شیطان یک فرشته است که به همراه تعدادی از فرشتگان برای آزادی قیام نموده و از دستگاه الاهی خارج شدند.همچنین شیطان در داستان آدم(ع) و حوا به نوعی نقش یک منجی را برای نوع بشر بازی می کند و با راهنمایی آن دو به سمت میوه درخت معرفت ! آن ها را از باطن امور آگاه و از یوغ بندگی استثمارگونه خداوند رها می نماید.[5]
تفاوت دیگر آن که در نگاه یهودی-مسیحی شیطان موجودی است بسیار قدرتمند که قدرت او با قدرت خداوند رقابت می کند،و به نحوی باعث تسلط شیطان بر انسان می گردد؛ولی در آموزه های اسلامی شیطان کیدی ضعیف داشته[6] و تنها قدرت وسوسه گری نسبت به انسان دارد.
با توجه به نکته مذکور فرقه هایی همچون یزیدیه(که بیشتر با عنوان شیطان پرستان عراق شناخته می شوند) و یا جنبش های ضدمسیحی[7] فعال در غرب، از دایره بحث این مقاله خارج می شود؛ چرا که شیطان مورد پرستش در میان یزیدیان تا حدودی شباهت به شیطان در نگاه اسلامی دارد، و جریان های ضدمسیحی،تنها از نظر مخالفت با آموزه های دین مسیحیت با شیطان گرایان اشتراک داشته و در بسیاری مبانی فکری با یکدیگر اختلاف نظر دارند.
تاریخچه شیطانگرایی
تاریخجه شیطانگرایی یا شیطان پرستی را می توان در قالب چهار دوره تاریخی تقسیم بندی نمود.
شیطان پرستی بدوی(دوران باستان)، شیطانگرایی در قرون وسطا(قرن 4 تا 15 میلادی) ، شیطانگرایی مدرن(قرن 16 تا 19میلادی)،[8]شیطان گرایی دوران معاصر(قرن بیستم به بعد) .
همان طور که خواهید دید این جریان در دو دوره نخست روند تکاملی خود را طی نموده و در دو دوره اخیر روندی انکشافی به خود گرفته است.البته نکته قابل تاملی که در سیر انکشافی این جریان باید به آن توجه نمود آن است که سردمداران این جریانات اواسط دوره مدرن با حذف تدریجی جنبه های خشونت امیز شیطان پرستی و تمرکز بیشتر بر مبانی لذت گرایی و نفس پرستی آن درصدد ترویج هرچه بیشتر این گرایشات در میان عموم مردم،خصوصا جوانان،می باشند.
شیطانگرایی بدوی
وقتی کتاب هایی که در زمینه تاریخ تمدن و تاریخ ادیان نگاشته شده است را ورق می زنیم،به مواردی بر می خوریم که خدایانی با ماهیت شیطانی توسط برخی قبایل بدوی ستایش می شده است.آئین هایی همچون پرستش الاهه باروری که در آن زنان و مردان یک قبیله برای افزایش محصول زمین های خود بی مهابا به هم می آمیختند تا بر اساس قانون تشابه در جادوگری ،باعث باروری هرچه بیشتر زمین و در نتیجه محصول بیشتر گردند و یا آئین قربانی انسان که در آن با اهداء خون یک انسان و بعضا یک کودک به شیاطین ،به گمان خود می خواستند از اراده ی شوم شیطان در امان بمانند ،نمونه هایی از این آئین های شیطانی است که درراستای پرستش شیطان و نیروهای شرور به کار برده می شده است.
اما این که چگونه این آئین ها در میان قبایل بدوی مرسوم گشته و با وجود پیامبران الاهی درهر زمان چه عاملی باعث گرایش آنان به چندخدایی و پرستش خدایان شیطانی گردیده است، سوالی است که برخی آن را با این فرضیه پاسخ داده اند که : ادیان ابتدایی که پیامبران الاهی برای بشر میآوردند مثل ادیان ابراهیمی در راستای پیوند میان ساحت مادی و معنوی زندگی انسان بود. پیامبران میکوشیدند تا دست خلاق و روزی بخش خداوند را در چرخة این زندگی طبیعی آشکار سازند و از این رهگذر مسیر رشد و تعالی انسان را بگشایند.
به دنبال تعالیم انبیا مردم کشت و زرع و باران و آفتاب و سایر نمودها و پدیدههای طبیعی را نشانهای از پروردگار و لطف و رحمت او میدانستند و همواره میکوشیدند تا با ایمان و نیایش و آیینهای معنوی، رحمت و برکت او را در زندگی خود جاری سازند. اما گاهی خشکسالی میشد، یا آفتی تمام تلاش آنها را از بین میبرد؛ در این مواقع به جهت انحراف از تعالیم پیامبران کمکم معتقد شدند که همیشه تدبیر جهان به دست خداوند بخشنده و مهربان نیست، بلکه گاهی اوقات نیروهای شر و شیطانی هم دست در امور جهان دراز میکنند و بر سود و زیان انسان مسلط هستند.
باور به اینکه شر و شیطان مستقلاً منشأ قدرت و اثر در عالم است، به باورهای ثنوی و دوگانهگرایی در الوهیت و ربوبیت انجامید و مردم گمان کردند که با نیایش خدای خیر و رحمت به تنهایی منافعشان تأمین نمیشود و لازم است که نیروهای شر را هم ستایش کنند و برای تعظیم و تجلیل شیطان نیز برنامههایی داشته باشند..
شیطانگرایی در قرون وسطا
در ابتدای قرون وسطی شاهد گسترش گرایش به فرقه ها وآئین های شیطانی در میان طبقه ی رعیت جامعه ی آن زمان اروپا هستیم. گردهمایی هایی همچون مراسم "سابات"[9] که در روز شنبه برگزار می گردید و برگرفته از آئین های باروری در دوران باستان بود،نمونه ای از آئین های شیطان گرایی در آن دوران است.لیکن به علت آمیخته بودن این مراسمات با آئین های جادوگری و مسائل غیر اخلاقی، کلیسا به مبارزه با این جریانات پرداخت فلذا در اواخر قرون وسطی این فرقه ها بیشتر درقالب گروه های مخفی به کار خود ادامه دادند.در همین دوران (اوایل قرن 12 میلادی) است که شاهد شکل گیری اولین انجمن های مخفی فراماسونری دراروپاهستیم.
پایه ریزی اولیه انجمن های فراماسونری،طی جنگ های صلیبی و توسط گروهی از شوالیه های اروپایی با عنوان "شوالیه های معبد"[10] انجام گرفت.مبانی فکری این گروه ریشه در آموزه های عرفان یهودی (کابالا)[11] داشت.کابالا(قبالا) به شدت متاثر از سنت های جادوگری باستانی خصوصا مصر باستان می باشد.به عقیده فیبر اولیوت[12]،مورخ یهودی،کابالا سنتی است که برخی رهبران بنی اسرائیل از عقاید مصریان باستان آموختند و به صورت شفاهی نسل به نسل منتقل کردند.این سنت شفاهی که حاوی عقاید و گرایشات کفرآمیزبود به تدریج با تعالیم وحیانی مذهب یهودیت درهم آمیخت و به تعبیر یکی دیگر از مورخان یهودی تئودور ریناخ:کابالایک سم بی صدا بود که وارد عروق یهودیت گردید و تمام آن را آلوده کرد"[13].آموزه های الحادی کابالا موجب شد که شوالیه های معبد اقدام به اجرای آئین های شیطانی و کفرآمیزی درمیان محافل سری خود بنمایند.
این گروه که درابتدا خود را "سربازان فقیرعیسی مسیح و معبد سلیمان" می نامیدند،بعد از مدتی با طراحی نوعی سیستم مالیو اعتباری (شبیه نظام چک بانک امروزی)،امنیت مالی زائران مسیحی که از اروپا به فلسطین می امدند را در دست گرفتند و از این طریق ثروت های هنگفتی به دست آوردند و به یک گروه قدرتمند تبدیل شدند.
شهسواران معبدهمچنین مسئول اصلی تهاجم صلیبی ها و قتل عام مسلمانان بودند.به همین دلیل صلاح الدین،فرمانده بزرگ مسلمانان،کهلشگر صلیبی هارا در 1187 درتبرد حطین شکست داد وبیت المقدس را آزاد نمود،با این که تعداد زیادی از مسیحیان را مورد عفو قرار داد ،اما شهسواران معبد را به خاطر جنایاتی که مرتکب شده بودند محکوم به مرگ کرد.شهسواران معبد با وجود از دست دادن بیت المقدس و تحمل تلفات سنگین،همچنان به حیات خود ادامه دادند؛و علی رغم کاهش مستمر حضور مسیحیان در فلسطین،آن ها قدرت خود را در اروپا افزایش دادند و ابتدا در فرانسه و سپس در سایر ممالک به حکومتی در درون یک حکومت تبدیل شدند.شکی نیست که قدرت سیاسی آن ها پادشاهان اروپایی را نگران ساخته بود، اما علاوه برآن شایعاتی که درباره مراسمات و عقاید کفرآمیز این گروه درجامعه قوت گرفته بود،دستگاه پاپی آن زمان را نیز نسبت به خود حساس نمود.
سرانجام در سال 1307 فلیپ لوبل[14]،پادشاه فرانسه،تصمیم گرفت اعضاء فرقه را دستگیر کند.برخی از آن ها موفق به فرار شدند،اما اکثر آن ها دستگیر شدند.پاپ کلمنت پنجم[15] نیز به این پاکسازی ادامه داد.بسیاری از شهسواران معبد ،بعد از بازجویی ها و محاکنه های طولانی به انحرافات خود اعتراف،و پذیرفتند که از عقاید مسیحیت دست برداشته و دراجتماعات خود به حضرت مسیح(ع) اهانت کرده اند.سرانجام در سال 1314 به دستور کلیسا و پادشاه،رهبران شهسواران معبد که استاد اعظم نامیده می شدند و سرکرده آنان ژاک دموله[16] اعدام شدند و مابقی به زندان افتادند وفرقه متلاشی گشت و در ظاهر از بین رفت.
اما هرچند فرقه ظاهرا منهدم شد،ولی در واقع ازبین نرفت.در طی توقیف سریع سال 1307 برخی از شهسواران معبد گریختند و موفق شدند که خود را مخفی کنند.طبق فرضیه ای که بر اساس مدارک تاریخی مختلف شکل گرفته است،تعداد زیادی از آن ها به اسکاتلند پناهنده شدند.یعنی به تنها سرزمین سلطنتی اروپا که هنوز در قرن چهاردهم،اقتدار کلیسا را به رسمیت نشناخته بود.در آن جا آنان تحت حمایت پادشاه اسکاتلند،روبرت بروس تجدید سازمان کردند.مدتی بعد آن ها روش مناسبی برای حیات سری و مخفیانه ی خود یافتند.آن ها به مهمترین صنف در جزایر قرون وسطی انگلستان یعنی لژ بنایان[17]رخنه کردند و سرانجام کاملا این لژها را تحت کنترل خود درآوردند.[18]شاید به همین خاطر است که از آن پس به آن ها فراماسون Free mason یا همان "بنای آزاد" می گویند.
با شروع عصر مدرن لژ بنایان نام خودرا به "لژهای ماسونی" تغییر دادند.آئین اسکاتلندی قدیمی ترین شاخه فراماسونری است و تاریخ آن به اوایل قرن چهاردهم زمانی که شوالیه های معبد به اسکاتلند پناهنده شدند،باز می گردد.نامهایی که به بالاترین مقام ها در آئین اسکاتلندی داده می شود،همان عناوینی است که سده های پیشین به شوالیه های فرقه ی شهسواران معبد داده می شد،و تا امروز نیز از آن ها استفاده می شود.
به طور خلاصه،شهسواران معبد از بین نرفتند،بلکه فلسفه،عقاید وآئین های رازآلود و شیطانی آن ها تحت پوشش فراماسونری همچنان باقی است.این جریان خصوصا بعد از سال 1717 که چهار لژ بزرگ انگلستان با یکدیگر متحد شده و "لژ بزرگ و متحد انگلستان"[19] را ایجاد نمودند[20]،انسجام دوباره ای یافته و دست پنهانی قدرت های سلطه طلب در معادلات جهانی شده است.
باتوجه به مطالبی که در این بخش گذشت می توانید تا حدودی ارتباط و تاثیر قابل توجه جریان فراماسونری و عرفان یهود را در پایه ریزی فکری و ساختاری جریان شیطان گرایی در دوران مدرن و معاصر را بهتر درک نمائید.البته ارتباط میان این دو جریان منحصر به تاثیرات مبنایی نبوده و در حال حاضر نیز جریان ماسونی دنیا به خاطر نقش ویژه ای که شیطان گرایی و ترویج آن در راستای رسیدن به اهداف شوم آن ها دارد،پشتیبانی همه جانبه ای از این جریان می نمایند.اگرچه این پشتیبانی ها در پس پرده بوده و در ظاهر ارتباطی میان این دو جریان وجود ندارد.
شیطانگرایی در دوره مدرن
شیطانگرایی مدرن از نیمة قرن شانزدهم میلادی آغاز شد.از شخصیت های برجسته ی شیطان گرایی در آن دوران که نقش موثری در شیوع این جریان داشت می توان به خانم "کاترین دومدیچی"[21] اشاره کرد .کاترین فرزند یکی از خانواده های بزرگ یهودی و دختر "لورنزو" جادوگر بزرگ فرانسوی بود.پدر وی به عنوان پیشگو در دربار پادشاه فرانسه "فرانسوای یکم" استخدام شد و دخترش کاترین را به همسری فرزند پادشاه "دوک اورلئان" (که بعدها با نام هانری دوم بر تخت شاهی فرانسه نشست) درآورد .کاترین همچنین مادر سه پادشاه فرانسه با نامهای "فرانسوای دوم" و "شارل نهم"و "هانری سوم" بود. دخترش "مارگریت" نیز همسر اولین پادشاه فرانسه از خاندان بوربون یعنی "هانری چهارم" بود.
کاترین دو مدیچی پس از مرگ شوهرش نایبالسلطنه فرانسه بود ، و پس از آن نیز در تصمیمگیریهای حکومتی پسرانش نفوذ داشت.وی همچنین پیشگوی معروف "نوستر آداموس" را به عنوان مشاور و پزشک پادشاه، در دربار فرانسه استخدام نمود.نقش او در جنگهای مذهبی اروپای قرن شانزدهم و کشتار "سن بارتلمی"[22] انکارناپذیر بود و به همین دلیل بهشدت مورد تنفر قرار داشت.همه این عوامل باعث شد که وی به عنوان یکی از بانفوذترین بانوان دربار فرانسه در طول تاریخ این کشور شناخته شود.
کاترین پس ازمرگ همسرش، آئین بلک مس (Black mass)[23] را در بین اشراف و درباریان فرانسه بنیانگذاشت.[24] این مراسم از روی مدل جادوی جنسی در دورة باستان و آیینهای باروری بدوی و گردهمآییهای جادوگران در قرون وسطا بازسازی شده بود.به علت محوریت فرهنگی و اجتماعی کشور فرانسه در اروپای آن زمان ،این مراسم در مدت کوتاهی به دربار سایر کشورهای اروپا از جمله انگلستان،آلمان و اتریش راه یافت.
پس از مدتی کودکان ناخواستهای که پدرانشان معلوم نبود و مادران آنها را نمیخواستند، به وجود آمدند. در این جا بود که با ابتکار «کاترین دِشی» با نام مستعار «لاوازین»[25] مراسم اتاق درخشان طراحی شد و آیین شیطان پرستی را تکمیل کرد. این مراسم باز تولید آیین قربانی انسان بدوی بود. اتاق درخشان کاملاً سیاه پوش و تنها منبع روشنایی آن شمع بود. در این اتاق نوزادان ناخواسته قربانی میشدند و خونشان به شیطان تقدیم میشد.[26] پس از مدتی این قضیه لورفت و عدهای بازداشت و مجازات شدند، اما هنگامی که پای شخصیتهای بلند پایه به پرونده کشیده شد، مقامات دستور توقف پیگیری را صادر کردند و این مراسم به طور مخفیانه و محرمانه ادامه پیدا کرد.[27]
این آیینها در طول قرنهای هفده و هجده در قالب گروههای سرّی که توسط اشراف ایجاد و رهبری میشد، ادامه یافت، گروههایی نظیر ژرمن باکسن، پسران نیمه شب، موهاکسها و نفرین شدگان. بعضی از این گروهها مثل «انجمن آتش جهنم»[28] بسیار گسترده شده و شاخههای متعددی در سراسر اروپا ایجاد کردند.[29]
"آلیستر کرولی" پدر شیطان گرایی مدرن
"ادوارد الکساندر کرولی"[30] که بعد ها نام خود را به "آلیستر کرولی"[31] تغییر داد.در تاریخ 12 اکتبر 1875 میلادی در انگلستان متولد شد.وی تحصیلات خود را در رشته ادبیات انگلیسی ادامه داد.استعداد خاص وی در این رشته باعث شد که بعد از مدتی وی به عنوان یک نویسنده و منتقد اجتماعی شهرت پیدا کند.[32] کرولی در سال 1898 به عضویت گروه ماسونی "هرمتیک اوردر"[33] در آمد.از آن زمان بود که تحقیقات خود را پیرامون حقیقت بشر و اعمال شیطانی آغاز کرد.وی برای این کار به کشورهای زیادی همچون مکزیک،هند،آمریکا،ژاپن،چین و... سفر نمود.در یکی از مهمترین این سفرها در سال 1904 ،وی به همراه همسرش "رز" به مصر سفر کرد.در همین سفر بود که کرولی مدعی شد فرشته ای به نام "آیواز"[34] با او صحبت کرده و دستوراتی را به وی الهام نموده است.کرولی این دستورات را به عنوان یک کتاب تدوین نمود و نام آن را "کتاب قانون"[35] نهاد و خود را پیامبر این الهامات می دانست.[36]. وی این دستورات را مبنای تشکیل فرقه ای به نام "تلما" (Thelema) قرار داد.
آلیستر کرولی در سال 1907 بعد از ترک گروه هرمتیک اوردر ،با تشکیل انجمن "Argentium Astrum "[37]این فرقه را به صورت سازمانی منسجم در آورد و "کتاب مقدس فرقه تلما"[38] را تدوین نمود[39].وی همچنین در سال 1920 معبدی را با عنوان "صومعه تلما"[40] در جزیره چوفالو سیسیل واقع در کشور ایتالیا تاسیس نمود و پیروان زیادی را به دور خود جمع کرد.
شعار محوری فرقه تلما که به ترتیب در بند 40 و بند 57 از فصل اول "کتاب قانون" ذکر شده است،به صورت زیر بیان می شود:
1. Do what thou wilt shall be the whole of the Law
2. Love is the law, love under will
کرولی کتاب ها و مقالات زیادی به رشته تحریر درآورده است.از مهمترین آن ها می توان به موارد زیر اشاره نمود: 8 سخنرانی درباره یوگا،کتاب دروغ ها،اعترافات آلیستر کرولی(خود زیستنامه کرولی)،فرزند ماه ،777 و دیگر نوشته های کابالیستی کرولی.
کرولی بعد از تشکیل انجمن خود ، در سال 1910 به گروه ماسونی "OTO" (Ordo Templi Orientes) پیوست و در مدت کوتاهی مدارج ترقی در آن گروه را پیمود.وی بعد از این که در سال 1923 به رهبری این گروه رسید،بسیاری از آموزه های فرقه تلما را وارد آن نمود و این گروه را پایگاهی برای نشر تفکرات خودش نمود.هم اکنون این گروه در چندین کشور دنیا از جمله آمریکا،استرالیا،انگلستان،نروژ و... دارای لژ هایی فعال است. سرانجام آلیستر کرولی در تاریخ اول دسامبر 1947 در شهر هاستینگس انگلستان درگذشت.در مراسمی که برای مرگ وی ترتیب داده شده بود ،جسدش سوزانده شد و پیروانش آئین بلک مس اجرا نمودند.
شیطان گرایی دوران معاصر
امروزه دو فرقه اصلی شیطان گرایی در جهان رواج دارد. نخست شیطانگرایی (Satanism) لاوایی که با چهرة شاخص "آنتوان زاندور لاوی" (Anton Szandor Lavey) شناخته میشود. و دیگری جریان ستیانیست (Setians) به رهبری" مایکل آکینو" (Michael Aquino) .[41]
البته برخی دیگر از محققین جریان های شیطان گرایی امروزی را در یک تقسیم بندی به سه گروه تقسیم می کنند که عبارت است از شیطان پرستی فلسفی ،شیطان پرستی دینی و شیطا ن پرستی گوتیک[42] . این تقسیم بندی به اعتبار نگاه های مختلفی است که به فرقه ی شیطان پرستی گردیده و بدین معنا نیست که امروزه سه گروه شیطان پرست وجود دارند.بدین صورت که وقتی با نگاه به مبانی فلسفی به این فرقه نگاه شده عنوان آن شیطان پرستی فلسفی شده ، وقتی با این نگاه که همان فرقه دارای آداب و مناسک مذهبی است ، به آن نگاه شده عنوان شیطان پرستی دینی به خود گرفته و وقتی با نگاه به آثار و رویکرد های اجتماعی-اخلاقی به آن نگاه شده عنوان شیطان پرستی گوتیک را برای آن برگزیده اند.تقسیم بندی مذکور دارای اشکالاتی می باشد که نقد و بررسی آن اشکالات از حوصله این مقاله خارج است.
فرقه شیطان گرایی (Satanism)
بنیان گذار
"هوارد استنتون لوی"[43] (تصویر 14)معروف به "آنتوان لاوی" در 11 آوریل 1930 در شهر شیکاگو آمریکا دریک خانواده یهودی متولد شد.پدر او "مایکل جوزف لوی" که در یک مشروب فروشی مشغول بود اصالتا فرانسوی بود و مادر او "گرترود آگوستا کالترون" هم اصالتا روسی-اکراینی بود،ولی به خاطر مهاجرت پدرانشان در دهه 80 به آمریکا شهروند آمریکایی محسوب می شدند.
کودکی آنتوان لاوی با مطالعه داستان هایی مثل "دراکولا" و "فرانک اشتاین" سپری شد و در 10 سالگی به گفته ی خودش تنها با گوش دادن به پیانو،نوازندگی را آموخت.وی پس از مهاجرت پدر و مادرش به ایالت کالیفرنیا تحصیلات دبیرستان خود را در آن جا آغاز کرد. در سال سوم دبیرستان ترک تحصیل کرده، خانه را ترک و در سیرک "کلاید بتی"[44] به عنوان پرستار حیوانات مشغول به کار شد.بعدها لاوی به خاطر همین علاقه اش به شیرها ، یک بچه شیر به نام togareرا در منزل شخصی خود در سانفرانسیسکو نگهداری می کرد. زمانی که لاوی هیجده ساله بود، سیرک را ترک و به یک کارناوال ملحق شد. آن جا او دستیار یک شعبده باز شد، هیپونیتزم آموخت و بیشتر در خصوص نیروهایی ماورایی پژوهش کرد.درهمین دوران کم کم نگرش خصمانه ی او به آموزه های مسیحیت شکل می گیرد و این دوران را در مقدمه کتاب "انجیل شیطانی" این گونه بیان می نماید:
در شامگاه شنبه، من مردانی را می دیدم که در پی دختران نیمه برهنه که در کارناوال می رقصیدند کشیده می شدند، و در صبح یکشنبه زمانی که من برای یک واعظ مذهبی در سوی دیگر زمین کارناوال، پیانو می نواختم همان مردان را می دیدم که در حالی که با همسر و فرزندان خود در نیمکت های کلیسا نشسته بودند، از خداوند طلب آمرزش و دوری از نفوس شهوانی می کردند. و شامگاه شنبه بعد، همان ها دوباره در کارناوال و یا مکانی دیگر بودند. سپس دانستم که کلیسای مسیحیت، باعث رونق ریاکاری است و این که طبیعت شهوانی بشر مقرر نیست که توسط هیچ دینی، تزکیه و یا تنبیه شود.[45]
وی در سال 1951 در رشته جرم شناسی در کالج شهر سانفرانفسیسکو ثبت نام کرد و این مسئله منجر به اولین شغل اجتماعی او شد، عکاس سازمان پلیس سانفرانسیسکو. این شغل، نیز به نوبه خود سهم به سزایی در توسعه نگرش های شیطان گرایی وی به عنوان راهی برای زندگی داشت.
لاوی در مصاحبه ای که پیرامون زندگی گذشته خود با "بورتون ولف"[46] داشته این دوران را اینگونه بیان می کند:
من خونین ترین، و وحشیانه ترین بخش طبیعت انسانی را دیدم.مردمی که توسط دیوانگان مورد شلیک قرار گرفته بودند، یا توسط دوستانشان چاقو خورده بودند، کودکانی که توسط رانندگان بزن دررو، کشته شده و به درون آبراه ها پرت شده بودند. از خودم پرسیدم، خدا کجاست؟ و من از این عقیده مقدس نمای مردم که همیشه در برابر جنایات می گفتند"خواسته خدا بوده است" متنفر شدم.[47]
او پس از 3 سال کار به عنوان عکاس جرایم از این کار استعفا داد و دوباره به نواختن ارگ پرداخت، این بار در کلوب های شبانه و تئاتر ها برای این که زندگی خود را تأمین کند. وی در حالی که مطالعه در خصوص موضوعات مورد علاقه خود را نیز همچنان ادامه می داد، اقدام به برگزاری کلاس های هفتگی با عنوان" هنر سیاه"[48] نمود.وی این کلاس ها را در خصوص موضوعات مرموزی برگزار می کرد مثل: رویاها، خون آشامان، گرگ نمایان ، غیب گویی ، جادوی تشریفاتی و .... . وی افراد زیادی را که یا مشهور بودند و یا بعدها در زمینه علوم، هنر و تجارت مشهور شدند را جذب کرده بود.[49]
بعداز مدتی این جلسات منجر به شکل گیری انجمنی با عنوان "محفل جادویی"[50] گردید. هدف اصلی این انجمن، این بود که با مطالعه بر روی گروه های شیطان گرایی قدیمی برخی آئین های مذهبی جادوگری را کشف و یا اختراع نمایند. به همین منظور لاوی کتابخانه ای متشکل از کتاب هایی که به تشریح برخی آئین های کفرآمیز و جادویی مانند "بلک مس"[51] و سایر آئین های نامتعارف که توسط گروه هایی چون "شوالیه ها معبد"[52]، "باشگاه آتش جهنم"[53] و "گروه هرمتیک اوردر"[54] انجام می شد را جمع آوری کرده بود.
آنتوان لاوی در روز شنبه 30 آوریل 1966 مصادف با جشن "والپورگیناخت"[55] در حالی که سر خود را مطابق سنت جادوگری تراشیده بود و ردای مذهبی بر تن کرده بود، تاسیس فرقه سیطنیسم (Satanism) و کلیسای شیطان را اعلام نمود. وی با اعلام این که عصر شیطان آغاز شده است،سال 1966 را به عنوان اولین سال عصر شیطان (Anno Satanas) قرار داد.[56]
وی در سال 1967 آئین غسل تعمید شیطانی را برای دختر 4 ساله اش "زینا" در کلیسای شیطان اجرا کرد و در اول فوریه همان سال مراسم ازدواج "جان ریموند" (روزنامه نگارآمریکایی) و همسرش را با حضور مهمانان شاخصی همچون "جو روزنتال" (عکاس معروف آمریکایی)[57] در کلیسای شیطان برگزار کرد.بعد از مدتی مراسم تشییع جنازه ی یکی از اعضای کلیسای شیطان به نام "ادوارد اولسون" را به سبک کلیسای شیطان برگزار نمود.همین قضایا موجب شد تا وی و فرقه ی تازه تاسیسش را در کانون اخبار رسانه های محلی و ملی قرار دهد.از آن جمله می توان به روزنامه های "لس آنجلس تایمز"[58] و "سانفرانسیسکو کرونیکل"[59]،که از بزرگترین روزنامه های آمریکا می باشند، اشاره نمود که به وی لقب "پاپ سیاه"[60] را دادند.[61]
دیدار برخی شخصیت های مطرح آمریکا[62] و همچنین بازی آنتوان لاوی درچند فیلم سینمایی موجب شد که توجه رسانه ها به این فرقه بیش از پیش شدت گرفته و این بار رسانه های صاحب نامی همچون مجلات "نیوزویک"[63] و "تایم"[64] اقدام به درج اخباری پیرامون این فرقه نمودند.مجله "واشنگتن پست"[65] (تصویر 15)نیز مصاحبه ی اختصاصیش با وی را در یکی از شماره های مجله اش منتشر نمود. همچنین مستندی با عنوان " Satanis The Devil Mass" (تصویر 16)به کارگردانی "ری لارنت"[66] درباره ی آنتوان لاوی و کلیسای شیطان ساخته شد."بورتون ولف"[67] یکی از روزنامه نگاران وقت آمریکا ،که در آن زمان مقاله ای پیرامون کلیسای شیطان در برخی رسانه ها منتشر کرد و بعدها به عضویت کلیسای شیطان درآمد،درباره علت توجه رسانه های آن زمان به فرقه آنتوان لاوی این گونه می نویسد:
" در شبی زمستانی به سال 1967، در خیابان های سانفرانسیسکو رانندگی می کردم تا در یکی از سخنرانی های آنتون لاوی شرکت کنم. مقالات روزنامه ها که از او به عنوان پاپ سیاه کلیسای شیطان که در آن غسل تعمید، ازدواج و آئین های خاکسپاری همه به شیطان تقدیم می شدند مرا به خود جذب کرده بودند. من نویسنده یک روزنامه مستقل بودم، و در انگیزه آن بودم که شاید مقاله ای از آنتون لاوی و مشرکین هم عصر او بنویسم، چراکه که همواره مقالات پیرامون شیطان، آن گونه که زمامداران شهر می گفتند خبرهایی پرفروش بوده اند.
موضوعی که من به آن توجه داشتم، فقط آموزش های آنتوان لاوی با عنوان " هنرهای سیاه"به تنهایی نبودند، چرا که این چیز تازه ای در دنیا نبود. فرقه های مذهبی شیطان پرست و کیش های مبتنی بر "وودو" پیش از مسیحیت وجود داشته اند. در انگلستان، قرن هیجدهم، "باشگاه آتش جهنم" توانست موجب شهرت مختصری شود. اوایل قرن بیستم، رسانه ها از "آلیستر کرولی" به عنوان شرور ترین انسان دنیا نام می بردند. و اشاراتی نیز در دهه های 1920 و 1930 از نظم سیاه در آلمان به چشم می خورد.
اما آنتون لاوی و سازمان او متشکل از شیطان گرایان، دو فصل برجسته جدید به این داستان به ظاهر قدیمی افزودند. نخست، آنها به نحو کفرآمیز، به جای محفل شیطان و یا دایره جادوگران، خود را به عنوان "کلیسا" معرفی می کردند، نامی که پیش از آن تنها به شعب مسیحیت اطلاق می شد. و دوم آن که ، آنها جادوی سیاه خود را به جای زیرزمین، در پیش چشم همگان آشکارا برگزار می کردند."[68]
آنتوان لاوی در 29 اکتبر 1997 بر اثر نوعی بیماری ریوی در بیمارستان "سنت مری" سانفرانسیسکو درگذشت. مراسم درگذشت او به صورت پنهانی و با دعوت خصوصی از اعضای کلیسای شیطان در شهر "کولما" (درایالت کالیفرنیا) برگزار شد.دراین مراسم جسد وی سوزانده شد و خاکسترش بین وارثانش تقسیم گردید.
آثار آنتوان لاوی
کتاب ها
1. انجیل شیطانی (Satanic Bible) – 1969
این کتاب مقدس ترین کتاب در فرقه سیطنیسم محسوب می شود و بیشتر به جنبه های فلسفی جریان شیطان گرایی می پردازد.
محتویات این کتاب شامل چهار بخش می باشد که هر کدام از بخش ها به نام یکی از شیاطین چهارگانه (Satan,Belial,Leviathan , Lucifer) نام گذاری شده است.
2. جادوی شیطانی (The Satanic Witch) - 1971
این کتاب در ابتدا با عنوان "ساحره تمام عیار یا وقتی پاکدامنی شکست می خورد چه کنیم" [69] منتشر شد،ولی بعد از بازنشر آن درسال 1983 نام کتاب به "جادوی شیطانی" تغییر کرد . مباحث این کتاب شامل برخی تعلیمات جادوگری است که برخی از آن ها را آنتوان لاوی در اوایل دهه 60 به شاگردانش تحت عنوان "هنر سیاه" می آموخت.
3. نیایش های شیطانی (The Satanic Rituals) – 1972
این کتاب که به صورت تفصیلی انواع آئین های فرقه سیطنیسم را در 9 فصل تشریح نموده است از نظر درجه اهمیت و کاربرد در این فرقه بعد از کتاب "انجیل شیطانی" در جایگاه دوم قرار دارد؛ چرا که در بسیاری از مراسمات باید قسمتی از متون این کتاب توسط کشیش کلیسای شیطان و حاضرین قرائت شود.
4.دفتر یادداشت شیطان (The Devil's Notebook) – 1992
این کتاب شامل 41 مقاله از نوشته های آنتوان لاوی پیرامون موضوعات مختلف می باشد
5. گفتگوهای شیطان (Satan Speaks) – 1998
این کتاب آخرین کتابی بود که آنتوان لاوی چند روز قبل از مرگش توانست آن را تدوین نماید.نوشته های این کتاب شامل 61 عدد از نوشته های پراکنده ی لاوی است که یک سال پس از مرگش منتشر شد.دیباچه این کتاب توسط مرلین منسون(خوانندهمشهور متال) نوشته شده است.
فیلم ها
آنتوان لاوی در دو فیلم سینمایی با عنوان
1. نیایش برادر شیطانی من (Invocation of My Demon Brother) - 1969
2. باران شیطان (The Devil's Rain) – 1975
ایفای نقش نموده است.
و درفیلم هایی مانند دکتر دراکولا(1978) ، چارلز منسون سوپر استار(1989) ، اتومبیل(1977) به عنوان مشاور فنی و پژوهشی فعالیت داشته است.[70]
موسیقی
سه قطعه موسیقی با عنوان های "عشاء شیطانی" ، "موسیقی بیگانه" و "شیطان به تعطیلات می رود" از میان موسیقی های آنتوان لاوی ضبط شده و به جای مانده است.
پیرامون زندگی آنتوان لاوی نیز چندین اثر شامل کتاب و فیلم مستند ثبت شده است.
کلیسای شیطان
آنتوان لاوی در روز شنبه 30 آوریل 1966 تاسیس فرقه سیطنیسم (Satanism) و کلیسای شیطان را اعلام نمود. وی ابتدا خانه خود در سانفرانسیسکو را به عنوان کلیسای شیطان قرار داد. لاوی نمای بیرونی خانه اش را به رنگ سیاه در آورده بود و همین باعث شد که بعدها شیطان گرایان از این خانه با عنوان" خانه سیاه"[71] یاد کنند.هرکدام از اتاق های خانه سیاه با رنگی خاص و ظاهری متفاوت طراحی شده بود.علاوهبر این موارد نگهداری یک شیر آفریقایی در این خانه،بر غیر عادی بودن آن می افزود.در سال 1986 دیان هگارتی (همسر دوم لاوی) به علت اختلاف شخصی با لاوی ،شکایتی علیه او در دادگاه محلی تنظیم نمود.دادگاه نیز در سال 1991 حکم سلب مالکیت لاوی از خانه سیاه و انتقال آن به هگارتی را صادر نمود ،منتهی به لاوی اجازه داد که تا زمانی که زنده است در آن خانه زندگی کند.
همان طور که در بخش زندگینامه آنتوان لاوی اشاره شد،فرقه سیطنیسم و کلیسای شیطان تا اواسط دهه هفتاد به واسطه ویژگی هایی که داشت،اخبارش در تعداد قابل توجهی از رسانه های ملی و بعضا بین المللی که در آمریکا منتشر می شد،بازتاب یافت.در سال 1980 با انتشار اخباری از طرف برخی رسانه ها مبنی بر شکل گیری یک توطئه جنایی در داخل کلیسای شیطان ،دوباره این فرقه به مرکز توجه رسانه ها و افکار عمومی مردم بازگشت. در راستای مقابله با این جریان کلیسای شیطان برخی کشیشان خود همچون "پیتر گیلمور"،"پگی نادرامیا"،"بوید رایس"،"آدام پارفری"،"دیابلوس رکس" و "کینگ دیاموند" (موزیسین معروف) را برای رفع اتهام از این فرقه در رسانه ها حاضر نمود.این جریان با انتشار گزارشی رسمی از طرف "اف بی آی" مبنی بر عدم صحت این شایعات خاتمه یافت.
بعد از مرگ آنتوان لاوی در سال 1997 ،همسر او به نام "بلانچ بارتون" (Blanche Barton) رهبری فرقه سیطنیسم و ریاست کلیسای شیطان را بر عهده گرفت.بارتون تلاش های زیادی برای بازخرید کلیسای شیطان(خانه سیاه) نمود ولی با این وجود این امر هیچ گاه تحقق پیدا نکرد و در 17 اکتبر 2001 این ساختمان خراب شد و به جای آن یک ساختمان دوبلکس ساخته شد.
"بلانچ بارتون" که در ماه می سال 2001 آقای "پیتر گیلمور" را به سمت کشیش اعظم کلیسای شیطان منصوب کرده بود، در تاریخ 30 اوریل 2002 (مصادف با جشن والپورگیناخت)، همسر گیلمور به نام " پگی نادرامیا" را به سمت کشیشه اعظم این کلیسا منصوب نمود. و درهمان تاریخ به علت تخریب کلیسای شیطان (خانه سیاه) و همچنین سکونت گیلمور و همسرش در نیویورک تصمیم به انتقال دفتر مرکزی این فرقه از سانفرانسیسکو به شهر نیویورک گرفت. [72]
کلیسای شیطان با راه اندازی سایت رسمی خود در اینترنت[73] جان تازه ای به فعالیت های تبلیغی خود بخشید.در راستای فعالیت تبلیغاتی در شبکه جهانی اینترنت ،سایر کشیشان این فرقه نیز با ایجاد سایت،انجمن های گفتگو و فروشگاه های اینترنتی اقدام به انتشار افکار و فلسفه ی شیطان گرایی نموده و افراد زیادی را به به صورت مجازی با آموزه های این فرقه آشنا نمودند.
در سال های اخیر نیز هر از گاهی انتشار اخباری از جانب بعضی رسانه ها و خبرگزاری های مطرح دنیا پیرامون این فرقه،باعث جلب توجه آن در افکار عمومی می گردد.
درجات و نحوه عضویت در کلیسای شیطان
به طور کلی دو نوع عضویت در کلیسای شیطان تعریف گردیده است:
1- عضویت عادی (Member)
2-عضویت فعال (Active Member)
عضویت عادی مستلزم طی مراحل خاصی نیست و مراتب مختلف ندارد،ولی عضویت فعال در این کلیسا دارای 5 مرتبه می باشد که هرکدام از این درجات دارای یک عنوان رسمی و یک عنوان تشریفاتی می باشد. جهت عضویت فعال ،شخص متقاضی می بایست علاوه بر تکمیل فرم تقاضانامه و پرداخت مبلغ 200 دلار به عنوان حق عضویت ، به 40 پرسش با موضوعات مختلف نیز جواب بدهد.درصورت پذیرش عضویت فعال شخص از طرف مدیریت کلیسای شیطان برای وی یک کارت عضویت قرمز رنگ صادر می شود.دستیابی به درجات بالاتر تنها با تائید و پذیرش شورای نه نفره[74] ،که مدیریت کلیسا را برعهده دارد، امکان پذیر است.
نگاهی به مبانی فکری فرقه Satanism
توصیف و تحلیل مبانی فلسفی و دیدگاه های فرقه شیطان گرایی نیازمند مجالی بیش از حوصله ی این نوشتار می باشد.چراکه بیان دیدگاه های این فرقه در زمینه های مختلف نیازمند بررسی جامع متون و منابع این فرقه می باشد،که این مهم هنوز به طور کامل صورت نپذیرفته است.فلذا در این جا تنها اشاره ای به برخی از محورهای اصلی آموزه های این فرقه می نمائیم وتشریح آموزه ها و توصیف آئین ها و مراسمات آن را به مجالی دیگر موکول می نمائیم.
مهمترین مبنای فکری در این شاخه ، که نقش محوری در مبانی فلسفی و عقیدتی این فرقه دارد ، مبحث اصالت انسان یا همان اومانیسم می باشد. شیطان گرایان به خلاف تصور عموم اصلا اعتقاد به موجودی به نام شیطان ندارند وآن را پرستش نمی نمایند.[75] .شیطان تنها نماد امیال و لذتطلبی نفسانی انسان می باشد و در واقع آن چه که یک شیطان پرست می پرستد نفس خودش می باشد.پیرو همین نگرش اومانیستی است که بزرگترین عید سالیانه برای یک فرد شیطان گرا ،سالروز تولد خود اوست .[76] و همچنین در اجرای مراسمات و آئین های شیطان گرایی یک انسان را در قسمت محراب قرار داده و عبادات خود را به سمت او انجام می دهند .[77]
نگرش اومانیستی یکی از شاخص های برجسته و پر نفوذ رنسانس بود که با توجه به متون باستانی یونان، انسان را درمرکز تاملات خود قرار می داد و بیشترین تلاش خود را صرف گریز از وضعیت حاکم در دوره قرون وسطی و نفوذ کلیسایی قرار داده بود.[78] این نگرش در مقاطع مختلفی خصوصا قرون 17 و 18 میلادی شکلی افراطی و رادیکال به خود گرفت و درصدد حذف هرگونه اندیشه ماورای طبیعی ،وحیانی و دین الوهی برآمد و اندیشه ها و رویکردهای دینی را به عنوان بزرگترین مانع جدی بر سر راه حاکمیت خرد و ارزش های انسانی قلمداد کرد.[79] این مطلب را می توان به صراحت در اولین بیانیه ی اومانیست ها که درسال 1933 منتشر شد مشاهده نمود. دربند پنجم این بیانیه می خوانیم : "اومانیسم اعتقاد دارد،ماهیت جهان که با علوم جدید روشن گردیده است ،هرگونه تعهد فراطبیعی یا آسمانی را برای انسان غیر قابل قبول می نماید" و در بند ششم اضافه می کند که " ما معتقدیم زمان خداپرستی،خداباوری، و انواع عقاید نو سپری شده است"[80]
در این جاست که می توان گفت آموزه ی ضد دین بودن[81] ،که یکی دیگر از آموزه های اساسی شاخه سیطنیسم می باشد، ریشه در اندیشه محوری این فرقه که همان نگرش اومانیستی به عالم هستی است ،دارد .به خاطر غلبه دین مسیحیت در دنیای غرب، آموزه ی ضد دین بودن در فرقه سیطنیسم ، نمود ضد مسیحیت[82] بودن به خود گرفته [83] و استفاده از الفاظی همچون (انجیل شیطانی) ، (کلیسای شیطان) ،(مراسم عشاء سیاه)[84] و نمادهایی همچون "صلیب وارونه" و "صلیب شکسته" و ... که با ترکیب کاراکتر های دین مسیحیت با عناوین شیطانی در صدد تخریب و توهین به دین مسیحیت است ، محصول همین نگاه ضد مسیحی است که در استخدام الفاظ،عناوین و نمادها در این فرقه حاکم می باشد و در اکثر آموزه های این فرقه رنگ و بویی از این تفکر دیده می شود.
از آموزه های دیگر این فرقه می توان به اصالت دادن به لذات نفسانی در زندگی انسان و همچنین هرج و مرج طلبی [85] اشاره کرد ،که منشاء این آموزه ها را نیز می توان دراندیشه محوری حاکم بر این جریان ،یعنی نگرش اومانیستی به عالم هستی، جستجو کرد.فلذا بهترین اشکالاتی که می توان به این جریان گرفت، همان ایراداتی است که به مکتب اومانیسم وارد است.
توجه شیطان گرایی به جادو و جادوگری از دیگر مواردی است که به صورت برجسته در نگرش ها و آئین های این فرقه خود نمایی می کند و به عاملی برای جذب افراد به این فرقه مبدل شده است.
فرقه ستیانس(Setians)
بنیان گذار
مایکل آکینو (Michael Aquino)
مایکل آکینو یکی از افسران اطلاعاتی ارتش آمریکا بود که در سال های اولیه تاسیس کلیسای شیطان به فرقه سیطنیسم پیوست.وی در مدت کوتاهی درجات مختلف کلیسای شیطان را کسب نمود وبه مدت 5 سال یکی از اعضای شورای نه نفره کلیسای شیطان بود.در فاصله سال های 1971 تا 1975 به عنوان ویراستار مجله Cloven Hoof (اولین مجله رسمی کلیسای شیطان) فعالیت داشت.وی در سال 1975، به علت اختلاف با مسئولین کلیسای شیطان (خصوصا آنتوان لاوی) بر سر گرفتن حق عضویت از اعضا (به تعبیر آکینو: فروختن درجات کلیسای شیطان) ، از کلیسای شیطان خارج شد.همزمان با انصراف او، تعدادی از اعضای دیگر کلیسای شیطان با درجات مختلف نیز از کلیسای شیطان خارج شده و به مایکل آکینو پیوستند. وی در همان سال اقدام به تاسیس فرقه ستیانس (Setians)[86] نمود و برای این کار مرکزی با عنوان "معبد ست"[87] در سانفرانسیسکو راه اندازی نمود.افراد جهت عضویت در این فرقه حق عضویت پرداخت نمی نمایند منتهی به دلخواه خود می توانند مبلغی را جهت کمک به معبد پرداخت نمایند.
آکینو دارای مدرک علمی لیسانس، در رشته های مختلف نظامی، از دانشگاه هایی همچون دانشگاه صنعتی نیروهای مسلح آمریکا ودانشگاه دفاع ملی امریکا می باشد.وی همچنین دارای مدرک دکتری در رشته ی علوم سیاسی از دانشگاه کالیفرنیاست و به مدت 6 سال استادیار این رشته در دانشگاه "گلدن گیت"[88] آمریکا بوده است.
مبانی فکری فرقه ستیانس
مهمترین اختلاف دیدگاهی که میان جریان سیطنیسم و ستیانس وجود دارد اختلاف آن دو نسبت به ماهیت وجودی شیطان می باشد.همانطور که قبلا بیان سیطنیسم ها معتقدند که شیطان تنها یک سمبل و نماد برای امیال نفسانی و امور شر است و شیطان وجود خارجی ندارد ، ولی ستیانیستها به وجود عینی شیطان به عنوان شاهزاده تاریکی(Princess of darkness) معتقد هستند و سازمان مخفی و مخوف معبد ست را رهبر جنبش جهانی شیطانپرستی و زمینهساز تحقق حکومت شیطان بر زمین میدانند.[89]
روش های تبلیغی شیطان گرایان
الف) نمادسازی وسیع و ترویج آن در حوزه فرهنگ عمومی
انتقال و نشر اندیشهها از طریق گفتن یا نوشتن دشوار است و تعداد محدودی از مردم با آن ارتباط برقرار میکنند. اما نمادها به راحتی جایگاه خود را در فرهنگ عمومی پیدا میکنند و به خاطر ظرفیت بالای هنری، به صورت جذابی در جامعه، به خصوص بین جوانان و زنان گسترش مییابند. نمادهای شیطانی در گسترة بسیار وسیعی به گونه وسیعی متفاوت و خوش ساخت در همه جا یافت میشوند. از لباس و کفش و ساعت گرفته تا رنگ و طرح داخل اتاق خواب تا عروسکی که در تزئینات خودرو کاربرد دارد و انگشتر و دستبند و دهها شیء دیگر که در اشیاء شخصی و در منظر عمومی استفاده میشود، از برچسبی که کودک پنج ساله به دفتر نقاشی میچسباند تا سردستة عصایی که پیر مرد هفتاد ساله به دست میگیرد این نمادها همه جا حضور دارند. گذشته از این طرحهای خیالی از چهرة شیطان روی بسیاری از لباسها و سایر وسایل و اشیاء شخصی دیده میشود.
در این بخش به تشریح مختصری از برخی نمادهای اختصاصی و پرکاربرد در گروه های شیطان گرا می پردازیم.البته متاسفانه در بسیاری از پژوهش های صورت گرفته در زمینه نمادهای شیطان گرایی علاوه بر مستند نبودن برخی تفاسیر نمادها،بعضا به اشتباه نمادهایی از گروه های اخلاقی منحرف و علائم نامربوط با جریان های شیطان گرایی را داخل در این مبحث نموده و کمک شایانی به بزرگنمایی بیش از حد این فرقه ها نموده اند.
قبل از تشریح این نمادها بهتر است به دو نکته اشاره نمائیم.
نکته اول:نمادها ممکن است در برهه های زمانی مختلف و یا در بسترهای فرهنگی مختلف،معانی متفاوتی داشته باشند.در بحث نمادهای شیطان گرایی غالبا تفسیری که از این نمادها در میان گروه های شیطان گرا بیان می شود،ناظر به معانی باستانی نمادها در تمدن های اولیه و متون قدیمی می باشد.
نکته دوم:بعضا مشاهده می شود که برخی از گروه های شیطان گرایی با تفاسیر شیطانی از برخی نمادهای مشهور جهانی،که ارتباطی با تفاسیر این گونه ندارد،به دنبال بزرگنمایی سیطره نفوذ خود در افکار عمومی هستند.
1. بز بافومت (Baphomet)
این نماد که در عرفان کابالا نیز جایگاهی دارد، بز یا قوچی به نام بافومت (Baphomet) است که هم با جانور شاخدار یوحنا در کتاب مکاشفات یوحنا همانندی دارد و هم در اسطورههای مصری نماد باروری است[90] و دو ماه سیاه "گبورا"و سفید "چسد"[91] در طرفین او نشانة ترکیب روشنایی و تاریکی است،دربرخی متون شیطان گرایان پیرامون بافومت این چنین گفته شده است:"دودست او نمادی از هرمس مصری است،یکی به سمت بالا به ماه سفید"چسد" اشاره می کند و یکی به سمت پائین به ماه سیاه "گبورا".این سمبل هارمونی کامل بین لطف و عدالت را بیان می کند. شعله ی میان دو شاخ او نیز نماد نبوغ و دانایی شیطان است."شاید بدین خاطر که همو بود که آدم (ع) و همسرش را به سمت درخت دانایی رهنمون شد.[92] نکته جالب توجه دیگر در رابطه با این نماد آن است که در برخی اسناد تاریخی به این مطلب اشاره شده است که : هنگام بازجویی های فلیپ لوبل ،پادشاه فرانسه، از افراد دستگیر شده ی فرقه ی شهسواران معبد، یکی از مطالبی که به طور مکرر دراعترافاتشان به آن اشاره می نمودند،پرستش خدایی به نام بافومت به جای خدای مسیح بوده است.
البته همانطور که قبلا گفتیم نمادها لزوماً یک ریشه یا معنا ندارند. بافومت ممکن است نماد بز قربانی در آیین یهود باشد که بزی مقدس است و بنابر نقل عهد عتیق این بز، قربانی حضرت اسحاق شد[93] که بنی اسرائیل از نسل او هستند. شیطان هم به نوعی قربانی هدایت انسان و دست یابی او به درخت دانش و معرفت شد. با این توضیح بز میتواند نماد گویایی از ایثار بزرگ شیطان برای آدم باشد.[94]
2.ستاره پنج پر وارونه به همراه سر بز
نماد اصلی فرقه satanism، نشانی است مرکب از یک ستاره پنج پر وارونه[95] که درون آن تصویر سر یک بز قرار داده شده است.این ترکیب درون دو دایره قرار گرفته و دورتادور آن عبارتی به زبان عبری نگاشته شده است.
سر بز مربوط به سر بز بافومت[96] می باشد که در گروه های ماسونی و شیطانگرایی باستانی نشان شیطان بوده است.[97]ستاره پنج پر ( در حالت عادی)[98] نمادی بسیار کهن محسوب می شود.این نماد در زمانی نشان "ونوس" الاهه ی زیبایی و عشق شهوانی زنانه بوده است.همچنین این نماد در آئین های جادوگری و شیطانی دوران باستان و قرون وسطی نیز کاربرد داشته است. از زمانی که لئوناردو داوینچی، در سال 1487 میلادی، طرح "مرد ویترووین"[99] را طراحی کرد،به سمبل اصالت انسان و اومانیسم تبدیل شد.در فرقه سیطنیسم این ستاره به صورت وارونه به کار گرفته شد.
آنتوان لاوی در کتاب "انجیل شیطانی" این نماد را این گونه تفسیر می نماید: "بافومت نماینده ی قدرت تاریکی است که با شهوانی بودن بز ترکیب شده است.ستاره پنج پر در نقاشی داوینچی اشاره به طبیعت روحانی انسان دارد ولی چون در این تفکر(Satanism) جنبه شهوانی انسان مد نظر است،پنج ضلعی وارونه شده است تا سر بز بافومت نیز به خوبی در آن جای گیرد.شاخ های او نماد دوگانگی هستند که به نشانه مبارزه طلبی به سمت بالا اشاره می کنند.سه جهت معکوس شده دیگر هم نافی تثلیث است.حروف عبری نوشته شده داخل دایره بزرگ برگرفته از آموزه های جادویی "کابالا" است که به معنای "لویتان"[100] می باشد."
این نماد درموارد بسیاری درفرقه شیطان گرایی استفاده می شود ؛ازجمله :
1. نصب این نشان در بالای محراب در موقع اجرای آئین های شیطان گرایی[101]
2. اعطای این نماد به عنوان نشانگر درجات مختلف کلیسای شیطان[102]
نکته : ترکیب ستاره پنج پر وارونه به همراه نماد "S" شیطانی نیز یکی از نماد هایی است که در این فرقه استفاده می شود.البته بیشتر این نماد را آنتوان لاوی برای شخص خودش استفاده می نمود.فلذا با عنوان "نشان دکتر لاوی" در میان شیطان گرایان شهرت پیدا کرده است.
3. عدد 666
این عدد به گفته یوحنا در بخش مکاشفات یوحنا در کتاب مقدس "عدد شیطان" است. در مکاشفات نوشته شده: «جانور عجیب دیگری دیدم که از زمین بیرون آمد. این جانور دو شاخ داشت مانند شاخهای بره و صدای وحشتناکش مثل صدای اژدها بود... بزرگ و کوچک، فقیر و غنی، برده و آزاد را وادار کرد تا علامت مخصوص را روی دست راست یا پیشانی خود بگذارند. و هیچ کس نمیتوانست شغلی به دست آورد یا چیزی بخرد مگر اینکه علامت مخصوص این جانور یعنی اسم یا عدد او را بر خود داشته باشد. این خود معمایی است و هرکس با هوش باشد میتواند عدد جانور را محاسبه کند. این عدد اسم یک انسان است که مقدار عددی آن به 666 میرسد.[103] این عدد بعضا با عنوان شماره تلفن شیطان نیز در کشور ما رواج پیدا کرده است .
4. صلیب وارونه (Upside down cross )
این نماد بر اساس تفکرات ضد مسیحی شیطان گرایان به نشان خصومت با دین مسیحیت و توهین به آن استفاده می شود.
5 . دست شاخدار (Horned Hand)
دو انگشت برافراشته شده در این نماد نشان از دو شاخ بز بافومت می باشد.این نماد بعضا به همراه عبارت Hail Satan به معنای درود بر شیطان درگروه های شیطان گرایی مورد استفاده قرار می گیرد. این علامت به صورت گسترده درمیان طرفداران سبک های مختلف موسیقی متال استفاده می شود که با توجه به مضامین شیطان گرایانه ای که امروزه در میان اشعار گروه های متال رایج است چندان بی ربط با تفسیر نخست که بیان شد نیست.
نکته ی مهمی که باید در این قسمت به آن توجه کرد آن است که: بعضا افراد دو نماد دیگر که از لحاظ حالت قرار گرفتن انگشتان شبیه به دست شاخ دار است را با یکدیگر هم معنا تفسیر می کنند.
نشان اول: بوزقورد (گرگ خاکستری) که درمیان جنبش های پان ترکیسم مورد استفاده قرار می گیرد و در آن صورت نمادینی از گرگ نشان داده می شود.
نشان دوم : هنگامی که انگشت شست به صورت باز قرار گیرد،این حالت دست معادل نمادین عبارت "دوستت دارم"[104] در کشورهای غربی،خصوصا آمریکا، می باشد.
شیطان گرایان و مراکز قدرت حامی آن ها، برای ترویج نمادهای مذکور در حوزه فرهنگ عمومی از ابزارهای مختلفی استفاده می نمایند ، که از آن جمله می توان به استفاده از این نمادها در ساخت زیورآلات ، پوشاک و البسه ،طراحی ساختمان ها ، نقاشی بر روی دیوارها و اماکن عمومی و ... اشاره نمود. متاسفانه در چند سال اخیر بسیاری از این نماد ها در قالب های مذکور به کشور عزیزمان وارد شده است و رو به گسترش و ترویج می باشد ، و این امر آگاهی هرچه بیشتر مسئولین اجرایی و فرهنگی کشورمان را می طلبد که با همکاری نهادهای علمی-پژوهشی در این زمینه ،اقدام به برخورد صحیح و جلوگیری از ترویج این نمادها در کشورمان نمایند.
گستره ی این نمادها باعث میشود که ذهنیتها و ارزشهای مردم هماهنگ با معانی آنها شکل بگیرد. نمادها هویت سازند و به فرد و جامعه هویت میبخشند و خودپندارههایی را ایجاد میکنند که به زندگی و رفتارهای افراد معنا میدهد و مردم با همین معانی وجود و زندگی خود را تفسیر کرده و ارزشها و اهداف زندگی خود را تعریف میکنند. کارکرد هویت بخشی و معنا دهندگی نمادها در کنار گرافیک و طراحی متفاوت و چشم نوازشان و در دسترس بودن، مد شدن و تبلیغاتی که روی آنها صورت میگیرد، باعث استفادة روز افزون از سوی مردم به ویژه جوانان و نوجوانان دنیا میشود. پس از پذیرفته شدن این نمادها در فرهنگ عمومی ملتها، انتقال ایدئولوژی مربوط به این نمادها بسیار ساده و پذیرفتنی میشود.
ب) استفاده از موسیقی (سبک های متال و راک)
دردهه 1950 شخصی به نام الویس پریس سبک جدیدی در موسیقی به نام "راک اند رول" (Rock & Roll) را ابداع نمود.این موسیقی حاصل ترکیب نوعی موسیقی آفریقایی با عنوان "بلوز" و موسیقی "پاپ" بود . دردهه 1960 این موسیقی که تا حدودی تند و خشن بود ،دست مایه ی گروه های معترض دانشجویی قرار گرفت و سبک موسیقی خشن تری به نام "متال" را از دل "راک" بوجود آوردند .این گروه ها درابتدا در آمریکا و در اعتراض به مساله جنگ آمریکا علیه ویتنام ، تشکیل شد و بعدا دامنه ی آن به کشورهای اروپایی نیز کشیده شد . این گروه ها آرمان های مناسبی همچون بهبود روابط انسانی ،اعتدال درمسائل اخلاقی، اعتراض به سرمایه داری و اختلاف طبقاتی و حتی معنویت خواهی را دنبال می نمودند . حرکت اعتراض آمیز این جنبش ها می توانست منجر به انقراض نظام لیبرال-سرمایه داری درغرب گردد ،به همین جهت مراکز پنهانی قدرت در غرب همچون انجمنی به نام کمیته 300 و گروه های ماسونی وابسته به آن را بر آن داشت تا با اجرای یکی از طرح های پژوهشی خود به نام "مجموعه مطالعات عصر آکواریوس" که به سفارش موسسه روابط انسانی تاویستاک از مدت ها قبل برای مقابله با چنین وضعیتی انجام شده بود ، شروع به هدایت این اعتراضات به سمتی غیر از جهت آرمانی اولیه و صحیح این گروه ها نمودند،[105]که ترغیب این گروه ها به استفاده از موسیقی متال و استفاده از خشونت و مسائل غیراخلاقی در حرکت های اعتراضیشان یکی از ابزارهای هدایت نامحسوس بود ، چرا که برای جلوگیری از وصول یک گروه به آرمان هایش کافی است شیوه ی نادرستی برای رسیدن به اهدافش را میان آن گروه ترویج نمود.
دست های پنهانی که این نمایش را هدایت می کردند، از نیمه ی دوم 1970 ، فاز جدیدی را در مهار این بحران آغاز نمودند و آن جهت دهی افکار ملت ها در شرایط ناامن و بحرانی بود.یکی از ابزارهای مهم در این فاز،طرح ایده شیطان پرستی بود ،که به سرچشمه خلاقیت هنری و مهار انرژی جوانان و بازگشت آرامش به جامعه تبدیل گشت. . البته ظرفیتهای موسیقی متال برای رفتن به سمت شیطانگرایی را نباید ندیده گرفت. اعتراض به نهادهای اجتماعی و برهم زدن نظم، ابراز خشونت و کلمات رکیک در ترانهها و از همه مهمتر اهانت به مقدسات؛ که شاید علت آن حمایت کلیسا از حکومتها بود. زیرا در تفکر مسیحی خداوند دین را به کلیسا سپرده و حکومت را به قیصر و از این رو دولت و حکومت نوعی تقدس دارد و بنابه روش مسیح باید رنج را پذیرفت و اعتراض نکرد. با این تعالیم کلیسا، جوانان حق داشتند که زیر بار آن نروند، اما اهانت به مقدسات آن ها را در برابر شیطانپرستی نفوذ پذیر کرد.
این دوران که مقارن با گشترش چشمگیر سیطره رسانه های صوتی و تصویری دردنیا بود ، ظرفیت های جدیدی را ایجاد کرد تا مراکز پنهانی جریان ساز در آن زمان با ترفندهایی همچون کشاندن گروه های معترض موسیقی به استودیوها و تجاری نمودن آن ها و همچنین ستاره سازی از افراد این گروه ها ،شهرت و ثروت هنگفت را به آنان هدیه دهند ، و با این کار آرمان های والای این گروه ها همچون مخالفت با سرمایه داری و نظام طبقاتی را کاملا واژگون نموده و این گروه ها را مبدل به مبلغینی بزرگ برای ارزش های نظام سرمایه داری نمایند.
آخرین اقدام، تغییر هویت این گروهها و ستارههایی بود که به اندازهکافی مشهور و محبوب شده بودند. برای نمونه گروه "بلک سبث" به عنوان یک گروه موفق ، انگ شیطانی خورد. تنها به این خاطر که با توطئهای حساب شده افرادی با لباسهای سیاه شیطانپرستی که در میهمانیهای فراماسونی از آن استفاده میشد و نمادهایی مثل صلیب برعکس یا ستاره پنج پر، که این هم از نمادهای ماسونی است، در اجراهای آنها حاضر میشدند و این صحنه در تصاویری که از برنامههای این گروه میگرفتند، برجسته میشد و در رسانهها و مطبوعات بازتاب گسترده مییافت.
به دنبال این تبلیغات دروغین مبنی بر شیطانی جلوه دادن گروه بلک سبث و بعدها سایر گروههای متال، خواننده این گروه «مایکل آزبورن» معروف به «اُزی» در مصاحبهای در سال1976 اعلام کرد، «ما یک گروه موسیقی هویمتال هستیم و من و بچهها هرگز به دنبال تفکرات شیطانی نرفتهایم. من فردی مذهبی نیستم اما به آفرینندهام ایمان داردم. بلک سبث هرگز گروهی شیطانپرست نبوده است و من از دیدن بعضی از طرفدارانمان که با لباسهای سیاه و صورتهای رنگ شده و شمعی در دست در سالن کنسرت حضور پیدا میکنند واقعاً میترسم... ما واقعاً آن گونه که آنها میخواهند نیستیم بلکه فقط معترضیم.[106]
در اواخر دهه هفتاد این تبلیغات مؤثر واقع شد و گروههای دیگر که دیدند بازار شیطانگرایی داغ است و راه رسیدن به شهرت و ثروت از آن میگذرد، داوطلبانه شیطانپرستی را برگزیدند. در آغاز پذیرش هویت شیطانی از سوی این گروهها به استفاده از نمادها، سبک، ادبیات و فضای شیطانی محدود میشد، که برای نمونه میتوان به گروههای «متالیکا»، «منووار» و «رولینگ استون» و حتی خود گروه «بلکسبث» اشاره کرد که به سبکهای اسپیدمتال، ترشمتال و پاورمتال روی آوردند. بعد از آن به تدریج گروهها و افرادی پیدا شدند که آشکارا از شیطان پرستی و حتی حلول شیطان در خودشان سخن گفتند. این روند به پیدایش سبکهای بلک متال، دث متال و متال صنعتی کشیده شد و گروههایی مثل "گروه مرلین منسون"، "دیساید" و "امپرور" به وجود آمدند.
در سالهای اخیر برگزاری جشنوارههای متعددی نظیر "ووداستاک"[107] و "اوزی فست" برای موسیقی متال برگزار میشود و بعضی از شاخههای متال مثل "آلترناتیو متال" جشنوارههای خاص دارند. گذشته از اینها به منظور شناسایی استعدادها و ادامة روند ستاره سازی و بازی ستارههای موسیقی جشنوارة گروههای زیرزمینی از سال 2000 پایه گذاری شده که باعث جذب هر چه بیشتر جوانان به موسیقی شیطانی و شکل گیری این قبیل گروهها در تمام کشورهای دنیا شده است.
ایجاد گروههای بومی در کشورهای مختلف برای نمونه گروههای بلکمتال هلند، بلکمتال نروژ و باز سازی گروه "قاتل خدا" (Deicide) و گروههای دیگر در ایران، محصول این جشنوارهها و شور و هیجانی است که بین جوانان جهان به راه انداختهاند. و نیرویی را که میتواند به تغییر تمدن و سبک زندگی ظالمانة روزگار ما و تحول در تاریخ منجر شود، در جهت تثبیت سلطة خود و حفظ وضع موجود به کار گرفتهاند.
منابع
کتب فارسی
قرآن کریم
کتاب مقدس، ویرایش دوم ترجمه قدیم(1987) انجمن کتاب مقدس ایران،نسخه الکترونیکی سازمان مردم نهاد اسلام و مسیحیت
پیترهاینینگ،سیری در تاریخ جادوگری، مترجم: هایده تولایی، تهران: نشر آیته، 1377
ایرج گلسرخی، تاریخ جادوگری،تهران: نشر علم. چاپ اول 1377.
جان کولمن،کمیته 300 کانون توطئه جهانی. مترجم: یحیا شمس، تهران: نشر علم، چاپ چهارم 1377.
فراماسونری جهانی، هارون یحیی ، مترجم: سید داوود میرترابی،تهران:نشر المعی،چاپ دوم 1386
عبدالرسول بیات،فرهنگ واژه ها،درآمدی بر مکاتب و اندیشه های معاصر، قم:موسسه اندیشه وفرهنگ دینی،چاپ سوم 1386
ریچاردکاوندیش،مترجم:رقیه بهزادی،اسطوره شناسی،دائره المعارف مصور اساطیر و ادیان مشهور جهان، تهران:نشرعلم،1387
ژاک شابو، فراماسونری تاریخ، اسطوره، واقعیت،مترجم: حسن اروندی.تهران: شرکت سهامی کتابهای جیبی وابسته به انتشارات امیرکبیر 1387
ورونیکا ایونس،مترجم:باجلان فرخی،اساطیر مصر، تهران:انتشارات اساطیر.چاپ دوم،1385
محمد جواد مشکور، فرهنگ فرق اسلامی، بنیاد پژوهشهای آستان قدس رضوی، ۱۳۶۸.
شب را ورق بزن، ترنه های گروه بلک سبث، مترجم:کارن رشاد ،تهران: نشرمس 1381
مقالات فارسی
حمیدرضا مظاهری سیف، مقاله: شیطان پرستی موجی در زمان حال یا طرحی برای آینده
مریم سعادتی ،مقاله جامعه شناسی شیطان پرستی
کتب لاتین
Peter B.Clarke, Encyclopedia of New ReligiousMovements,2006
Borton.H.Wolf ,The Devil's Avenger
Anton lavey ,The Satanic rituals
Anton Lavey,The Satanic Bible
Michael Aquino,The church of satan, Sixth edition ,2009
Blanche Barton,The Secret Life of a Satanist
Peter Gilmore ,The Satanic Scriptures
Aleister Crowley ,The Book of The Law
Cloven Hoof,#4,March 1972
پایگاه های اینترنتی
--------------------------------------------------------------------------------
[1] .اعراف - 12
[2] .یس - 60
[3] . کهف 50
[4]. بقره – (34-38)
[5] .عهد عتیق – سفر پیدایش – فصل 3
[6] . نساء 76
[7] . Anti christ
[8] . شیطان پرستی موجی در زمان حال یا طرحی برای آینده ، حمیدرضا مظاهری سیف
[9] . sabath
[10] . Knights Templar
[11] . Kabbalah
[12] .Feber de'Olivet
[13] . به نقل از کتاب "فراماسونری جهانی" نوشته هارون یحیی
[14].Philipe le Bel
[15] .Pop Clement V
[16] .Jacques de Molay
[17] .Wall Builders
[18] .به نقل از کتاب فراماسونری جهانی،هارون یحیی
[19] . United Grand Lodge of England (UGLE)
[20] .فراماسونری:تاریخ،اسطوره،واقعیت ؛ ص 33
[21] . Catherine de Medici
[22] . طبق آمارها دراین قتل عام تعداد 25 هزار تا 250 هزار مسیحی پروتستان کشته شدند.این جنایت توسط شارل نهم و به تحریک مادرش کاترین دومدیچی صورت گرفت
[23] . مراسم عشاءربانی(mass) مراسمی است که در دین مسیحیت به عنوان یک آئین مقدس به شمار می رود و گروه های شیطان گرا به خاطر گرایشات ضد مسیحیتی که دارند برای توهین به این آئین،مراسمی را با عنوان بلک مس Black mass (عشاء ربانی سیاه) انجام میدهند، که در آن به روابط آزاد جنسی پرداخته می شود
[24] . سیری در تاریخ جادوگری.ص90
[25] . La Voisin
[26] .همان ص 92
[27] .همان ص 93
[28] . Hellfire Club
[29] .همان ص 101
[30] . Edward Alexander Crowley
[31] . Aleister Crowley
[32] . در نظرسنجی سال 2002 با عنوان "100 شخصیت برجسته تمام تاریخ انگلستان" که توسط شبکه بی بی سی انجام شد .کرولی به عنوان هفتاد و سومین فرد این لیست،در کنار افرادی همچون چرچیل،دیوید بکهام و... در لیست یکصد نفره قرار گرفت
[33] . Hermetic Order of the Golden Dawn
[34] . Aiwass
[35] . The Book of the Law
[36] . وی این کتاب را در سه فصل تنظیم نموده، که هر فصل آن را در یک روز و در عرض یک ساعت نوشته است (فصل اول شامل 66 بند، فصل دوم شامل 79 بند،فصل سوم شامل 75 بند می باشد)
[37] .در نام این انجمن نظرات مختلفی بیان شده است،که یکی از آن ها Argentium Astrum می باشد.این لغت به زبان لاتین بوده و در زبان انگلیسی به معنای"ستاره نقره ای" است.
[38] . Holy Books of Thelema
[39] . در این کتاب می توان آموزه هایی از عرفان های شرقی مثل یوگا و عرفان های غربی خصوصا کابالا را مشاهده نمود
[40] . The Abbey of Thelema
[41] . Encyclopedia of New Religious movments/Satanism,p-561
[42] . منشا دقیق این دسته بندی مشخص نیست ولی در غالب مقالاتی که تاکنون به زبان فارسی درباره شیطان گرایی نوشته شده است ، این دسته بندی مورد استفاده قرار گرفته است.
[43] . Howard Stanton leve
[44] . Clyde Beatty
[45] . The Satanic Bible/introduction
[46] . نویسنده کتاب The Devil's Avenger پیرامون زندگینامه آنتوان لاوی
[47] . The Devil's Avenger- نوشته بورتون ولف-1974
[48] . Black Art
[49] . در بین این افراد می توان به اشخاصی همچون: Michael Harner (استاد دانشگاه کالیفرنیا،کلمبیا،برکلی و موسس بنیاد مطالعات شمنیسم) Forrest Ackerman (نویسنده داستان های علمی تخیلی) Fritz Leiber( نویسنده داستان های علمی تخیلی و وحشتناک) Kenneth Anger (فیلمساز و بازیگر)، Chester A. Arthur III (نوه رییس جمهور آمریکا) اشاره کرد.
[50] . Magic Circle
[51] . Black Mass
[52] . Knight Templar- متعلق به دوران قرون وسطی
[53] . Hell fire club- قرن 18 میلادی
[54] . Hermetic Order of Golden Down- قرن 19 میلادی
[55] . Walpurgisnacht- مهمترین فستیوال سالانه جادوگران
[56] . هم اکنون نیز کلیه ی تاریخ ها در فرقه سیطنیسم با استفاده از سیستم عدد نگاری رومی و بر اساس این مبداء درج می گردد
[57] . جو روزنتال عکاس به نام آمریکایی است که با عکسی که از صحنه کوبیدن پرچم سربازان آمریکایی در خاک ژاپن منتشر کرد شهرت فراوانی یافته است
[58] . Los Angeles Times
[59] . San Francisco Chronicle
[60] .Black pope
[61] . Anton Szandorr Lavey – a Biographical sketch زندگینامه آنتوان لاوی-نوشته پیتر گیلمور(کشیش اعظم کلیسای شیطان)
[62] . از آن جمله می توان به دیدار سال 1983 سناتور"جانکری"(رقیب انتخاباتی جرج بوش در سال 2004)از حزب دموکرات با آنتوان لاوی اشاره کرد.
[63] .Newsweek
[64] .TIME
[65] .Washington Post
[66] . Ray Laurent
[67] . بورتون ولف نویسنده کتاب" The Devil's Avenger" پیرامون زندگی "آنتوان لاوی"
[68] . بخشی ازمقدمه بورتون ولف بر کتاب انجیل شیطانی آنتوان لاوی
[69] . The Compleat Witch, or, What to do When Virtue Fails
[70] . www.imdb.com
[71] . Black House
[72] . البته دفتر کلیسای شیطان در نیویورک به صورت یک ساختمان حقیقی نیست،بلکه به صورت یک صندوق پستی با عنوان حقوقی "کلیسای شیطان" است که مکاتبات رسمی این فرقه از این طریق صورت می گیرد.
[73] . www.churchofsatan.com
[74] . Council of Nine
[75] . به همین دلیل است که ترجمه صحیح واژه"Satanism" شیطان گرایی می باشد، نه شیطان پرستی (Devil Worship)
[76] . Satanic Bible/religious holiday
[77] . The satanic Bilbe , devices used in a satanicritual,Altar
[78] . فرهنگ واژه ها/ص 41
[79] . همان/ص52
[80] . http://jjnet.com/archives/documents/humanist.htm
[81] . Anti Relegion
[82] . Anti Christ
[83] . دراین جا بد نیست این نکته را متذکر شویم که جریان سیطنیسم یک جریان صرفا ضد مسیحی نیست و نباید آن را با جریاناتی که بعضا درغرب فعال هستند و نگاه ضد مسیحی دارند ، اشتباه گرفت.بلکه این فرقه نگرش ضد دینی دارد و به تناسب دین بومی هر منطقه رنگ و بوی مخالفت با آن را می گیرد.کما این که وقتی این فرقه در ممالک اسلامی وارد شد، قالب ضد اسلامی به خود گرفته و استفاده از عناوین ضداسلامی و نمادهایی همچون "وارونه نمودن اسامی مقدسی همچون الله،محمد،علی و .." که بعضا به صورت زیورآلات دربازار موجود می باشد ،حاصل نگرش ضد دین بودن در جریان شیطان گرایی می باشد.
[84] . Black Mass
[85] . Anarchism
[86] ."Set" در اسطوره های مصر باستان یکی از فرزندان خدای خورشید "رع" می باشد که پس از کشتن برادرش به نام "ازیریس" به سلطنت رسید.(اسطوره شناسی/ مصر باستان/ ریچاردکاوندیش)
[87] . Temple of Set
[88] . Golden Gate
[89] .شیطان پرستی موجی در زمان حال یا طرحی برای آینده، حمیدرضا مظاهری سیف
[90] .اساطیرمصر، ص 198
[91] .گبورا (Geburah) و چسد (Chesed)دو عدد از ده سفیروت تشکیل دهنده ی درخت حیاتدر عرفان کابالا می باشند.
[92] . سفر پیدایش تورات- 15/6
[93] . سفر پیدایش تورات :19-1/22
[94] .شیطان پرستی موجی درزمان حال یا طرحی برای آینده،حمیدرضا مظاهری سیف
[95] . Inverted Pentagram
[96] . Baphomet
[97] . به کارگیری نماد بز برای شیطان ریشه در آموزه ها و اسطوره های باستانی خصوصا مصر باستان دارد.
[98] .Pentagram
[99] . vitruvian man
[100] . Leviathan (کلمهای است عبری که 6 مرتبه نیز در تورات ذکر شدهاست. لویاتان یک اژدهاست که در آب زندگی می کند.در اسطوره شناسی از لویاتان به عنوان یکی از هفت فرشته نگهبان جهنم یاد شده است.ولی درفرقه شیطان گرایی لویاتان در کنار چهار شیطان دیگر به عنوان 4 نگهبان جهنم هستند که هرکدام نماد یکی از عناصر اربعه(آب،باد،خاک،آتش) می باشند. 4 فصل کتاب انجیل شیطانی آنتوان لاوی نیز با این عناوین نام گذاری شده اند.
[101] . The satanic Bilbe , devices used in a satanicritual,symbol of Baphomet
[102] . نک به : بخش نحوه عضویت ودرجات مختلف کلیسای شیطان
[103] .مکاشفات یوحنا/11-18: 13
[104] .i love You
[105] .نک به کمیته 300 کانون توطئه جهانی/جان کولمن
[106] . شب را ورق بزن.ص21