فالون دافا معنویت بدن گرا
حمیدرضا مظاهری سیف |
بسمه تعالی
نیاز معنوی انسان امروز بازار گرمی برای مروجان و مدعیان مرامهای معنوی و مکاتب عرفانی ایجاد کرده است. یکی از مشاهیر این عرصه لی هنگجی بنیان گذار روشی نوظهور به نام فالون دافا است، که با تبلیغات وسیع و حمایتهای بینالمللی، در حال گسترش در جهان است. این مکتب با شعار راستی، دوستی و بردباری (جِن، شَن و رِن) تزکیه همزمان جسم و ذهن را آموزش میدهد.
با تزکیه هم زمان جسم و ذهن میتوان نیروی عظیمی را در خود جریان داد که تمام مسیرهای انرژی را یک باره گشوده و بدن را به بدن بودا و پاکیزه از بیماری و ضعف و پیری میسازد. این انرژی عظیمی که انسان را به فراسوی تناسخ و مرگها و تولدهای متوالی میبرد و او را به بودا تبدیل میکند.
لی هنگجی میکوشد با ناقص یا نادرست اعلام کردن همة روشهای دیگر خود را منجی بشر و روش خود را کاملتر از سنتهای کهن و روشهای نوپدید معنوی معرفی کند. او میگوید: «تا امروز تنها کسی هستم که به طور واقعی چی گونگ[1] در سطوح بالا را به طور عمومی منتقل میکنم، فرد دیگری وجود ندارد.»[2] البته او با تلفیق بودیسم و تائوئیسم فالون دافا را شکل داده و برای آشنایی و بررسی اندیشههایش بهتر است نگاهی اجمالی به این دو سنت معنوی شرقی داشته باشیم.
مبانی تائوئیستی:
کسی که با رویکردی معنوی به جهان مینگرد اولین چیزی که چشم و دلش را پر میکند، نیروی در جریان و تحولپذیری یا تحولآفرینی است که شب و روز و روییدن و خشکیدن و فصول رنگارنگ و گوناگون و سایر مظاهر متغیر طبیعت را رقم میزند. و عظمت طبیعت بازیچة نیروی غالب اوست. فوتسی، لائوتسه، چانگ تزو و حکیمانی که تائوئیسم را یافته و پروراندهاند این حقایق عینی را در کانون توجه خویش قرار داده و با رویکردی معنوی به زندگی کوشیدند تا تفسیر و تبیینی از این نیروی تکاپوگر ارائه دهند. اصول جهانبینی تائوئیسم را می توان به صورت زیر خلاصه کرد:
1. جهان باشعور و منظم است.
2. تضاد اساس ساختار طبیعت است. (یین و یانگ)
3. جمع دو اصل قبلی نظریه تائوست که به معنای بستر رود است و مفهوم قانون ثابت، تغییر یا روش مقرر حرکت موجود است.
3-1- این قانون ازلی و ابدی است.
3-2- قبل از پدید آمدن طبیعت و جهان بالقوه بوده و با پیدایش آن ظهور کرده است.
3-3- این روش در اوج کمال و اتقان است.
3-4- اگر خطاکاران و شیاطین نبودند این حرکت با سرعت پیش می رفت و سعادت می آورد. مثل زمان «یائو» و «شون» که روش تائو را کشف کرده و براساس آن حکومت کردند.[3]
آنها معتقدند که همه جهان زنده و پر از نیروهای روحانی است و سعی میکنند که با این ارواح یا نیروهای با شعور ارتباط برقرار کرده، از نیروی آنها استفاده کنند. بدین جهت از آفتاب و ماه و پنج سیاره و ستاره ها و باد و درختان و کوهها و رودها و... در معابدشان تجلیل نموده، راهی برای اتحاد و با آنها و بکارگیریشان در زندگی پیدا کنند.
البته این نیروها به خیر و شر تقسیم میشود، نیروهای خیر از روح نیکان و نیروهای شر از ارواح پلید پدید میآید. «شن» روح نیکان و «کوی» روح بدان است که در طبیعت همواره یکی پس از دیگری غلبه می کنند و همواره در حال تبدیل یا باز گشت هستند. زیرا مظهر تائو یعنی دگرگون شونده و جاری در جهان هستند.
اگر چه در مکتب تائو فوتسی اولین متفکر است اما اولین تدوین کننده و بنیانگذار تائوئیسم لاتوتسه یا لائوتزو است و پس از او چانگ تزو که به تامل در آراء لائوتزو پرداخت. لائوتزو کتابی دارد به نام تائوته چینگ (Tao Te ching) به معنای تائو و خاصیت آن. که در این کتاب به معرفی نیروی تائو و جریان آن در طبیعت، زندگی و سراسر هستی میپردازد. این کتاب مختصر امروزه به زبانهای متعددی در دنیا ترجمه شده و یکی از منابع میراث معنوی بشر قلمداد میشود.
- تائو بنیان هستی:
تائوته چینگ با این جمله آغاز می شود: «تائویی که بتوان آن را بر زبان آورد تائوی جاودان نخواهد بود. نامی که بتوان آن را ذکر کرد نامی ماندگار نخواهد بود.»[4] این آغاز نشان می دهد که تائو حقیقتی مطلق است که در همه چیز حضور دارد و به هیچ شکل و شیئی محدود نمیشود. بلکه تمام اشیا جلوههای تائو هستند و نمیتوان آن را به یک نام خوانند، بلکه هر نامی تنها به بخشی از آن حقیقت اشاره کرده و نمیتواند همة حقیقت او را باز گوید. تمام هستی که به صورت طبیعت و جهان پدیدار شده نیرویی جاری است و یک نیروست که به دههزار چهره نمایان گردیده است. همه هستی از تائو بوجود آمده و تائو در همه جا حاضر است.
بعد از پیدایش پدیدههای گوناگون تائو دوباره نیروی خود را به خویش بازگردانده و به صورتی دیگر، ضد صورت پیشین مینماید. زیرا مطلق است و همه چیز را دربر دارد. در واقع ایجاد اشیاء از عدم، بقای آنها و بازگشت شان به عدم کار تائو و در گرو این نیرو است. «همه چیز به عالم وجود می آید و سپس می بینیم که به دنیای عدم باز می گردد. بنگر به چیز هایی که رشد و نمو کرده می بالند. همه دیگر بار به اصل خود باز می گردند. این بازگشت مشیت تائوست.[5]»
بنابراین همه جهان با تائو هماهنگ و با آن در حرکت است. به بیان لاوتزو «... این چهار قدرت بزرگ هستی است. انسان از زمین پیروی میکند. زمین از جهان پیروی میکند. جهان از تائو پیروی میکند. تائو از خود پیروی میکند.»[6] چوجای و وینبرگ جای این چند جمله را طرح کلی سیستم لائوتزو می دانند.[7]
- تضاد و بازگشت:
رابطه امور متضاد از قانون بازگشت (فن یا فنون) پیروی میکند و چانگ تزو تبدیل این روند را با قانون تبدیل (هوا) بیان مینماید. راه طبیعت یا تائو همواره از چیزی به متضاد آن تغییر مییابد و از آن امر متضاد به صور متضاد دیگری سیر خود را ادامه میدهد. «بازگشت، حرکت تائوست.[8]» به تعبیر چوجای و وینبرگ جای «اگر حرکتی به نهایت تکاملش برسد، لزوما بازگشت دارد.» لائوتزو این قانون تغییر ناپذیر طبیعت را چانگ یا «طبیعی بودن» نامید.[9] اما توشیهکوایزوتسو مینویسد: «این قاعده حرکت (تونگ) وجودی یا جنبه پویای حقیقت است.[10]»
نیروی طبیعت از آن رو که نیروست همواره در تکاپو و تحرک است پس آرام نمیگیرد و چون نیروی کامل و مطلق است حرکتش کاملترین حرکت است و از یک چیز تا نهایت امکان فاصله میگیرد که دوباره به سوی آن بازگردد. این حرکت از یک چیز به ضد آن و بازگشت مجدد به سوی چیزی شبیه آن است. این قاعدة جریان نیروی تائوست.
ته بهره ی اشیاء از تائو:
«تائو در دل همه چیز نهان است...»[11] و آن بخش از تائو که به صورت یک شیء درآمده و در آن پنهان شده یا به صورت آن چیز آشکار گشته «ته» نام دارد. لائوتزو اسم کتاب خود را تائو ته چینگ گذاشته است. کلمه «ته» (Te) قبل از او توسط کنفوسیوس به معنای فضیلت استفاده شده بود. اما لائوتزو سهم و بهره اشیاء از تائو را «ته» نامید.
اگر اشیاء را منحل در وحدت تائو بدانیم، چه در مرحله تمایز گذاری و چه در مرحله عدم تمایز و یکسانی از آن حقیقت یگانه بهرهای دارند. «تائو آن است که همه چیز از او هستی می یابد. اما در این فرایند هستی یافتن هر چیز منفردی بهرهای از تائوی جهان مییابد و این بهره را ته [یا، یافت] میخوانند. پس ته مفهومی است رساننده حالت طبیعی چیزهاست. از این رو «ته» هر چیز آن است که آن چیز [از آن] به طور طبیعی «هست». تائو عنصر نهایی زندگی است و انسان باید بخواهد که در سازگاری با آن بزید[12]»
ارتباط با تائو و شناخت آن از طریق «ته» صورت میگیرد. اگر کسی بخواهد به تائو برسد و آن را درک کند باید ابتدا «ته» خود را دریابد. در مواردی از «تائوته چینگ» عنوانی دیگر برای «ته» به کار رفته و آن عبارت است از فرزند، یعنی فرزند تائو در درون همه ما هست یا همه ی ما در حقیقت فرزند تائو هستیم.
بی کنشی
اگر کسی وابستگی ها را کنار بگذارد، به ادراک برتر رسیده، «ته» را در خود مییابد و به کمک آن نیرو میتواند در تائو محو شود و از نیروی جهانی بهره برد، میتواند به فراسوی تضادها سیر کند و اصل بازگشت را در همه جا مشاهده نماید. در حالی که شاهد وحدت جوهری جهان است. اما مهم این است که انعطاف، نرمی، بیکنشی، و به عبارت دیگر ناتوانی و هیچ بودن را که مایه اصلی زندگی است در یابد. و خود را رها سازد. وینبرگ و چوجای دربارة لائوتزو مینویسند: «او نه تنها هنر بیکنشی بلکه نبودن را میآموزد.[13]»
در تائوتهچینگ آمده است «گیاهان هنگامی که سر از خاک بیرون میآورند نرم و انعطاف پذیرند و به هنگام مرگ خشک و شکننده. پس هر که سخت و خشک است. مرگش نزدیک شده و هر که نرم و انعطاف پذیر، سرشار از زندگی است.»[14] «... هیچ چیز در جهان چون آب نرم و انعطاف پذیر نیست با این حال برای حل کردن آنچه سخت است چیز دیگری یارای مقابله با آب را ندارد. نرمی بر سختی غلبه میکند و لطافت بر خشونت.»[15] در جای دیگر از آن کتاب آمده «ناتوانی راه تائوست.[16]» «بیعملی را بیازمایید و هر چیز در جای خود قرار خواهد گرفت.»[17]
وقتی انسان خود را در معرض ادراکات حسی و تصورات متکثر عقلی و تعلقات بیپایان قلبی قرار میدهد، در واقع دریچه های وجودی خود را به روی امور گذرای اشیایی ناپایدار گشوده و در نتیجه همه نیروی خود را از دست خواهد داد. وقتی انسان با کثرت درگیر میشود، ارزشگذاری کرده، به چیزهایی وابسته شده و از برخی چیزها آزرده و متنفر میشود. بدینسان از حقیقت یکتا و کلی تائو فاصله میگیرد. در نتیجه هیچ نیرویی به دست نخواهد آورد. هم از این رو لائوتزو توصیه میکند که: «نوافذ را مسدود کن، درها را ببند (یعنی اعضای حسی و حرکتی معمولی گریز از مرکز ضمیر را متوقف کن.) در طول زندگی فرسوده نخواهی شد. اگر برعکس تو دریچهها را کاملا باز و رها کردی و فعالیت آنها را تا نهایت زندگی خود افزودی نجات نخواهی یافت.[18]»
تسوچئی وضعیتی است که فرد ضمیر خود را در حرکتی مدام زیر تاثیر موثرات بیشمار مییابد. انسان عادی خود را درمرکز وجود خود میپندارد. در میان دههزار چیز دیگر که در تضاد اند، بنابراین در سدد حفظ خود و منافعش برآمده، پر از تصورات ذهنی و جزئی متمایز همرابا وابستگی و واکنشهای عاطفی و هیجانی و رفتار حساب شدة عقلانی و غیر خنثا میشود. تداوم این وضعیت او را سخت و نفوذ ناپذیر کرده، هنگامی که به نهایت سرسختی برسد میان امور و اشیاء مختلف تمایز میگذارد. سرسختی وقتی است که انسان در خواستهها و ادراکات خود محدود شده و از تائو دور میشود. و در این محدودیت خود را مرکز وجود خود میداند.
اما در وضعیت تسوونگ در شرح حال یکی از اساتید تائو آمده که میگوید: « من اینک خودم را از دست دادم[19]» در این حال با از دست دادن خود تائو در مرکز وجود شخص قرار میگیرد و او منبع قدرت در جهان شده، همه چیز را از درون میبیند و مییابد.
«لین آی» در شرح این عبارت گوید: «تا آنجا که نفس باشد اشیاء هم هستند. ولی هنگامی که من نفس خود را فاقد شدم، دیگر من نمیماند و چون من وجود ندارد مخاطباتی (= اشیاء) هم برای من نمیمانند.[20]»
چانگ تزو وضعیتی شبیه به مدیتیشنهای رایج را توصیف کرده، آن را نشستن در عزلت (تسوونگ) مینامد. به این شکل که فعالیت بدن کاهش یافته، ادراکات حسی به حدلقل برسد و آرامش ذهن و جسم را در برگیرد.[21] در تائوته چینگ انسان فرزانه کسی است که همة دغدغههای ذهنی را رهاکرده، احساسات و هیجاناتش را به حالت تعلیق درآورده، رفتارش را به نیروی کنشساز طبیعت درونش سپرده است. لاتوتزو مینویسد: «غرزانه تسلیم آن چیزی است که لحظة حال برای او به ارمغان میآورد. او میداند که بالاخره خواهد مرد. و به هیچ چیز وابستگی ندارد. توهمی در ذهنش وجود ندارد و مقاومتی در بدنش نیست او دربارة عملش فکر نمیکند. اعمال او از مرکز وجودش جاری میشوند. به گذشتهاش نچسبیده، پس هر لحظه برای مرگ آماده است. همانطور که دیگران پس از یک روزکاری سخت برای خواب آمادهاند.»[22]
برای رسیدن به حالت تسوونگ باید به شو (تهی بودن) رسید. این حالتی است که انسان حقیقی هم ذهن و هم روح خود را از همه چیز خالی کند و آمادهی درک حضور تائو شود. این توفیق با چای حاصل میشود. برای اصطلاح «چای» می توان معادل روزه داری یا مراقبت را برابر نهاد. چانگ تزو «چای» را چنین تعریف میکند: «تمام فعالیت ضمیر را به نقطه وحدت برسان با گوشهایت نشنو، بلکه با روح (چئی) بشنو گوش محصور به شنیدن است. (یعنی هر حسی تنها اشیاء مرتبط به خود را به گونهای فیزیکی ادراک میکند. ضمیر مقید است (به شکل مفاهیم) که همتای موضوعات خارجی هستند. با این حال روح تهی است و بیحد و حصر به تبدیل یافتن ادامه میدهد و این مطابق با تبدیل (: هوآ) اشیاء آن گونه که میآیند و مقصود من از روزه داری ضمیر، ضمیر را تهی کردن است.[23]»
«چئینگ شو آن یینگ» آنچه را که تزو میکوشد آموزش دهد، در عباراتی خلاصه کرده و اظهار میدارد: «کلمه انسجام (هو) اشاره به این مطلب است که چون ما متعلقات معرفت خود را وحدت میبخشیم و همه اشیاء را در هم میریزیم، ضمیرهای ما در آن هنگام متمتع از آرامش کامل شده و دیگر با آنچه چشمان و گوشهایمان میپذیرد مشوش نمیگردد.»[24]
تائوئیسم در فالون دافا
تأکید بر نیرو سرشتی جهان و امکان جذب شدن در آن و برخورداری از انرژی کیهانی مهمترین اصلی است که لی هنگجی از تائوئیسم گرفته و در فالون دافا استفاده کرده و همراه با آن کاستیها و کژیهایی را نیز به مرام خود وارد کرده است. از جمله:
حقیقت غایی فروکاهیده شده: اعتقاد به اصالت طبیعت و حیات مادی موجب محدودیت دید ماورائی این مکتب است هر چند که ژرفنگری در لایههای پیدا و پنهان طبیعت را به ارمغان میآورد. اما غایت سیر و سلوک را به شدت ساقط کرده، به نیروی جهانی فرومیکاهد. خدایی که متحرک است یعنی خدایی که حضورش محدود است. در جایی که با حرکت به آنجا میرسد، نیست. خدایی که از اجزای متضاد ترکیب شده، به اجزایش نیازمند و وابسته است. خدایی که همة جلوه و قلمرو حکومتش جهان بوده، فراتر از آن چیز قابل ذکری نیست. در حالی که این جهان مادی با همة عظمش در برابر تمام هستی مانند حلقهای در دشتی پهناور است. و اگر نیرو حالتی از ماده دانسته شود اثری از معنویت و ماوراء طبیعت نخواهد ماند غیر از نامی پوچ و بیمعنا. و باید از خدای کوآنتومی سخن بگوییم. و آن طور که لی هینگ جی میپندارد همة هستی را به ماده و انرژی فیزیکی تقلیل بدهیم.
در جستجوی بهرهای ناچیز رفتن: چون توجه این مکتب به تعالی حیات مادی و رسیدن به آرامش و سلامت جسمانی در زندگی است، در این راه به نیروی مرموز طبیعت باید پیوست. صد البته ارتباط با نیروی طبیعت اتفاق جالبی است و دستیابی به آرامش ارزشمند است اما آیا تمام ظرفیت و نیاز معنوی انسان همین دستیابی به آرامش است؟ عرفانهای دینی معمولاً به حقیقت برتری توجه دارند که یکی از آثار نزدیک شدن و یا رسیدن به آن آرامش است و هزار نکتة باریکتر ز مو و دهها هزار گنجینة گرانبهاتر از آرامش عمیق و لذت پایدار در آن نهفته است. که با پیوستن به نیروی طبیعت و رسیدن به آرامش به دست نمیآید. و اساساً مورد توجه نبوده، شناخته نمیشود.
معنویت خطرناک: برای دستیابی به این نیروی تائو روشهای بدنی و تمرینات جسمی و ذهنی لازم است. اما اصول اخلاقی شرط به کار گیری درست این نیروهاست و نه لازمة دستیابی به آنها. البته نکتهای که در حوزه عملی این مکتب میتوان مثبت ارزیابی کرد روی آوردن به نرمش و ورزشهای رزمی و غیر رزمی است. حرکاتی که در اتحاد با نیروی جهانی موثر بوده، استفاده از نیروی کیهانی را میسر میسازد. اما مشکل اینجاست که ارواح خبیث هم میتواند این اسرار را دزدیده، از نیروهای تائو سوء استفاده کنند. بنابراین کاربرد شر این نیرو توسط ارواح ناپاک و پرداختن به سحر و جادو برای رسیدن به قدرت، یا ثروت و یا زیان رساندن به دیگران کاملاً امکان پذیر است و این همان چیزی است که لی هینگ جی تقریباً تمام استادان چیگونگ را به آن محکوم میکند.[25]
البته توصیه به ترک تعلقات و وابستگیها در تائوئیسم شاخص بسیار درست و شایستهای است که در فالودافا مورد استفاده و اقتباس شده است.
مبانی بودیستی:
در این دین اعتقادی تا دربارهی خدا وجود ندارد ولی برخی از فرقه ها بعدها بودا را به مقام خداییی رسانده و مورد پرستش قرار دادند. اساس اندیشهی بودا بر تحلیل سه ویژگی هستی انسان و جهان است که مهمترین آن رنج (دوکه: Duhkha) است، زیرا اعتماد و دلبستگی به هر چیز محکوم به شکست است.
با این جهان بینی، اعتقاد به چهار حقیقت شریف شکل میگیرد:
1- در هر جای دنیا رنج وجود دارد.
2- 2- رنج را میتوان به زنجیره علتهای دوازده گانه باز گرداند.
3- 3- توقف رنج امکان پذیر و زنجیره علیت را میتوان نابود ساخت (نیروانا)
4- 4- راههای هشتگانهی مشخص برای از بین بردن رنج وجود دارد.
زنجیر علی
آنچه تصور عادی از پدیدههای جهان به ذهن میآورد، این است که اینها هستیهای پایداری هستند که میتوان آنها را به کار گرفت و از آنها استفاده کرد، لذت برد و با آنها هستی و حیات خود را به دوام و خوشی آراست. نظریه ی زنجیره ای علی بودا می خواهد این پندار را از میان بردارد. او می خواهد به ما بفهماند که امور فانی اگر چه چندی باقی باشند اما به زوال و نیستی انجامیده و در حقیقت نیستند. همه ی کوشش بودا برای اثبات همین نستی و پوچی صورت گرفته که در قالب نظریه زنجیر علی بیان می شود.
«رنج از تشنگی و تمایل به چیزهایی پیدا می شود که از دسترس ما بیرون است. این جهان کثرت ها جهان تغییر و شدن دائم است؛ از این جهان ناکامی پیدا می شود و از ناکامی هم رنج.»[26] بنابراین رنج ها از تعلقات و وابستگیها پدید میآید و و انسان شکسته پیر و ناتوان میسازد. برای زندگی شاد و نیرومند و پاک باید وابستگیها را کنار گذاشت و رنج را باور کرد.
نیروانا
حقیقت نیروانا در مهایانا بسیار فراگیرتر از فرقه ها ی دیگر بودایی است. نیروانا در لغت به معنای خاموشی است. مثل فرو نشستن شعله ی اتش پس از تمام شدن سوخت. وقتی انسان همه امیال و شهوات را از درون ریشه کن کند و دوریی را کنار بگذارد آن گاه دل پاکی آغازینش را که همانا دل و جان بوداست می یابد. و یکسره از نگرانی ها و غم ها و زاد و مرگ ها رها می شود. این مفهوم از نیروانا در برابر سنسارا یا تناسخ قرار دارد. مهایانا اما نیروانا را فراتر از این دانسته، مفهوم چنینی را به جان بودا مربوط میکنند. به طوری که همه چیز را فراگرفته، نیروانا به معنای پیوند و شهود جان بودا نیز همه جایی قلمداد میشود. و دیگر در برابر سنسارا قرار نمیگیر؛ بلکه سنسارا نیز تهی است و در حقیقت پر از چنینی است. بنابراین در سنسارا نیز میتوان به نیروانا پیوست و در عین حال از رنج ها رها شد.
این برداشت و تفسیر از نیروانا باعث شد که در مکتب مهایانا سالک (بواسف) در نهایت روشن شدگی (بودهی) به جایی می رسد که رسیدن به نیروانا و رهایی از رنج سنسارا نیز برای او اهمیت ندارد.
در یکی از سوره های مهایانا می خوانیم چون روشن شدگی به کمال رسد بوداسف از بند چیزها آزاد میگردد، اما بوداسف طالب رهایی از اشیا نیست. او نه از سنسارا بیزار است و نه نیروانا را دوست می دارد. چون روشن شدگی کامل بدرخشید نه بند است و نه رهایی. موجودات، به گوهر بودایند. پس سنسارا و نیروانا به خواب دوشینه می مانند. چون به خواب دوشینه می مانند نه تولدی هست و نه مرگی، نه آمدنی هست و نه شدنی.[27]
گویی در این ایات رازی نهفته اشکار می شود که این است: همه در حقیقت جان بودا هستیم و غیر از آن هیچ چیز نیست. و کسی که در جان بوداست چرا رهایی بخواهد؟ از چه زاد و مرگی و از چه رنجی می هراسد؟ همه اینها رویا و خواب است. من غیر از بودا نیستم چیزهای دیگر نیز نیز همه پر از چینی هستیم. «پس تنها کارمان یافتن خویش است» [28]
دیانا: سیر در عوالم درون
هشت راه رهایی از رنج که به عنوان راه میانه شناخت شده و در هینه یانا مورد تاکید است در مهایانا نیز نفی نمی شود، که عبارتند از: 1- دیدگاه درست، 2- قصد درست، 3- سخن درست، 4- اعمال درست، 5- امرا معاش درست، 6- کوشش درست، 7- توجه درست، 8- تمرکز دست. اما در فرقه های مهایانا به خصوص روی مورد آخر تاکید فراوان است.
دیانا به معنای مراقبه، تمرکز، تامل درونی، انتظار گشایش درون و ... در انگلیسی meditation گفته میشود. افزون بر عبادات و مناسک و سروه خوانی و سوره نویسی، دعا و نماز و زیارت معابد، کار مهم که در سلوک و رسیدن به نیروانا ضروری به شمار می رود، همین مراقبه است.
در حالت مراقبه معمولا بدن را در وضعیتی راحت و آرام قرار می دهند و تنفس را کنترل می کنند و ذکرهای مخصوص می گویند یا به تفکر درباره ی آموزه های آیینی می پردازند. مثلا در فرقه ی تن دایی از مهایانا، دایانای سه حقیقت تهیت، نپایندگی، راه میانه (هشت راه رهایی) و دایانای همدردی انجام می شود.
پیروان مهایانا با این اعتقاد از پیروان «هینه یانا» متمایز می شوند که نه تنها در رهایی خود می کوشند بلکه برای نجات دیگران نیز می کوشند چرا که براستی معتقدند چینینی همه جا را فرا گرفته و همه در نیروانا به خواب رفته. باید بیدار شوند. آنها چون معتقداند که در سنسارا نیز میتوان به نیروانا رسید دیگر در گیر گذر از این زندگی نبوده میکوشند تا در دنیا به اوج رهایی برسند و دست دیگران را هم بگیرند. لی هینگ جی بر اساس این نگرش خود را مسئول نجات بشریت معرفی میکند.[29]
بودیسم در فالون دافا
لی هنگجی تناسخ و حقانیت رنج را از بودیسم گرفته است و تأکید میکند که برای افزایش گونگ و تزکیه روان باید رنج را تحمل کرد و در نهایت از این را میتوان از چرخة تناسخ راهی یافت. گذشته از بیاعتقادی به خدا و خدا انگاری بودا را نیز پذیرفته است. در بودیسم براستی هیچ غایت متعالی که به آن بپیوندند و به عنوان هستی بخش و مدیر عالم باشد نمی شناسد. البته در فرقه مهایانا بودا به جای خدای ادیان توحیدی می نشیند. اما در اینجا نیز نیروانا یعنی بی تعینی و بی نام و نشانی رنگ اصلی بوداست. به همین دلیل هیچ اندیشه ی او را نمی شناسد حتی نمی تواند برای شناخت او رفع مانع بکند. زیرا او فقط بیتعینی است. نه اوصاف کمالی دارد و نه جلوه ی جمالی که قلب را به سوی او جذب کند. و این مشکل دست کم در آغاز سلوک کار را دشوار می کند. این مسئله آنجا به وضوح معلوم میشود که امور دیگری غیر از معرفت جایگزین هدف سیر و سلوک معنوی میشوند. چیزهای ناپایداری مثل جوانی!
اعمال بوداییان به ویژه تکیه بر اخلاق و ترک هوسها تمایلات زیبا و نجات بخش است. و منع از افراط در زهد و ریاضت مانند هندوها، بسیار شایسته و به جاست که فالون دافا نیز از آن بهره برده است؛ اما در اینجا اعمال خود مانع سیر اند، نه مرکب مسیر. و سلوک درست هنگامی است که به عملی نیاز نباشد و شخص بدون رفتار و اعمال خاصی حقیقت را در خویش بیابد. بنابراین در فالون دافا این نقص تشخیص داده شده و با تأکید بر تزکیه ذهن – جسم کوشش میشود مجال مستقلی برای اعمال و رفتار به عنوان تکنیکهای تزکیه جسم باز شود.
همچنین برای تمرکز و مراقبه توصیه های خوبی نمی شود. بی تردید اگر برای غایت سلوک کمالات و اوصاف حسنه ای وجود داشته باشد که بتوان در آنها تامل کرد چه بسا که زودتر جدایی و رهایی از تعلقات به دست آید. برخی از اذکار دیانا به ویژه در فرقه ی ذن بودیسم عبارات بیمعنی و مبهمی است که به منظور شکستن تصورات عادی از جهان به کار می آیند. این خلاء فکری در فالون دافا همچنان باقی بوده و چارهای برای آن اندیشیده نشده است. فالون دافا برای حل این مسئله به طور ناقص و محدودی اقدام کرده و سه ویژگی راستی، دوستی و بردباری را به عنوان سرشت جهان و نیروی کیهانی معرفی کرده و تزکیه کنندگان را دعوت میکند تا خود را با آن سه صفت هماهنگ سازند.
جِن، شَن، رِن......................................
این سه شعار اصلی فالون دافاست که سرشت جهان را تشکیل میدهد و تزکیه کننده برای این که در نیروی کیهانی جذب شود و به ماوراء مرگ و تولد راه یابد باید این سه را در خود تحقق بخشد. صداقت، شفقت و صبر سرشت جهان است. جوهرة بودا بودن و بینادینترین سرشت جهان جن شن و رن است. ذرات هوا، سنگ، چوب، خاک، آهن، بدن انسان این سرشت حقیقت، نیک خواهی و بردباری را دارد.[30] او در حقیقت با رویکردی ماهایانه یی اعلام میکند که بودا تمام جهان را پر کرده و باید به او پیوست و در وجود او جذب شد و این سه خصلت بنیادیترین خصال بوداست.
لی هنگجی معتقد است که مکتب تائو روی حقیقت و صداقت و درستی (جن) تأکید بیشتر دارد و مکتب بودا روی نیک خواهی و دوستی و شفقت (شن). «اما فالون دافا بر پایة والاترین استاندارد جهان حقیقت، نیک خواهی و بردباری است. ما به طور همزمان همه را با هم تزکیه میکنیم، بنابراین آنچه که تزکیه میکنیم عظیم است.»[31]
او فالون دافا بر خوردار از امتیازات تائوئیسم و بودیسم و درنهایت چیزی بیشتر میداند. و روی بردباری و تحمل رنج تأکید ویژهای دارد. تائوئیسم در جستجوی درک حقیقت و حقیقی بودن و حقیقی زیستن هماهنگ با سرشت نیروی جهانی بود. و بودیسم در سدد نیکی و شفقت به دیگران و گذشتن از نفس و تعلقات پوچ آن از طریق عشق ورزی به دیگران است. اما فالون دافا با حفظ این دو آموزة ارزشمند تحمل رنجها و سختیهای زندگی را بسیار اساسی و نجات بخش در زندگی بشر میداند.
رنجهای زندگی نتیجة خطاها و تعلقات و ناپاکیهای زندگی گذشته است و تا از آنها پاک نشویم نجات نخواهیم یافت. این پاکی در گرو تحمل رنج و تن دادن به زندگی بردبارانهای است که به منظور تزکیه انجام میشود.
بازگشت به اصل................................................
لی هنگجی جهان را بسیار فراتر از این دنیایی که اکنون در آن به سر میبریم میداند. بلکه این دنیا وقت اضافهای است که روشن بینان به مردم بد کار دادهاند تا با رنج کشیدن به جایگاه اولیه خود باز گردند. واقعیت این است که مادة از جهان حقیقت، شفقت و بردباری تشکیل یافته و تمام انسانها در فضای جهان از این سه اصل ساخته شدهاند. اما هنگامی که در روابط اجتماعی با دیگران قرار میگیرند بر خلاف این سرشت عمل کرده و سقوط میکنند. در مرحلة سقوط یافته نیز عدهای هستند و زندگی اجتماعی دیگری شکل میگیرد و باز هم بر خلاف سرشت جهان عمل میشود و سقوطی دوباره رخ میدهد تا اینکه تمام سطوح جهان طی میشود.[32] این جاست که روشن بینان شفقت میورزند. «در این سطح این افراد میبایستی ازبین رفته یا نابود میشدند. اما روشنبینهای بزرگ از روی نیکخواهی والایشان تعمداً این بعد دنیای بشری را خلق کردند. در این بعد به آنها یک بدن فیزیکی اضافی و یک جفت چشم اضافی که فقط به دیدن چیزهای موجود در این بعد مادی ما محدود است میدهند، به این معنی که آنها در این سرزمینِ توهم میافتند. ...از آن جا که در این توهم قرار دارند، در میان بزرگترین زجر هستند. به آنها این بدن را میدهند که با آن زجر بکشند. وقتی شخصی بخواهد ازاین بعد، به بالا برگردد، بخواهد برطبق مدرسة تائو به خود واقعی اولیهاش برگردد، باید قلبش را برای تزکیه کردن بگذارد که بدین معنی است که سرشت بودایی او ظاهر شده است.»[33]
در این سطح از جهان که انسان پدید میآید بیماری و سرما و گرما و گرسنگی و تشنگی و مرگ و انواع رنجها وجود دارد پس کسی که از این فرصت استفاده کند و خود را به سطوح بالا بکشد از زاد و مرگهای پیدرپی نجات پیدا میکند و در غیر این صورت بارها و بارها متولد خواهد شد و رنج خواهد کشید. در فرایند تزکیه این بدن به سوی سطوح بالاتر میرود و به بدن بودا تبدیل میشود. و از هر گونه بیماری و رنج و پیری رهایی مییابد.
کارما و تقوا...............................................
کارما همان نتیجة خطاها و وابستگیهاست که رنج و بیماری را ایجاد میکند. لی هنگجی تحلیلی کاملاً مادی از این موضوع ارائه داده و میگوید: «یک نوع ماده سیاه وجود دارد که این جا ما آن را کارما مینامیم... مادة سیاه را مردم به وسیلةانجام کارهای بد و انجام کارهایی که خوب نیست یا آزار رساندن به دیگران به دست میآورند.»[34] این ماده سیاه ضد نیروست و بدن را ضعیف میکند پس موجب رنج و درد و بیماری میشود. و این مجازات بدیهاست هرکه این را تصفیه کند، از بدیها پاک میشود. در حقیقت تحمل رنج و بردباری در کنار شفقت و مهربانی و حقیقت جویی و راستی مادة سیاه را به مادهای سفید که تقوا نام دارد تبدیل میکند.
در فالون دافا تقوا نیز ماهیتی مادی دارد. مادهای سفید که تزکیه کنندگان سطوح بالا و روشن بینان میتوانند آن را ببینند. «تقوا نوعی مادة سفید رنگ است و در واقع چیزی معنوی یا چیزی فقط عقیدتی، مثل آنچه افراد فکر میکردند نیست.... تقوا تمام دور بدن فرد قرار دارد و یک میدان را شکل میدهد. ...ماده ای که تقوا نامیده میشود چیزی است که از طریق تحمل سختیها، گذر از اوقات سخت یا به وسیلة انجام کارهای خوب برای مردم به دست میآوریم.»[35]
هر کس که در این دنیا متولد میشود حتماً یک میدان کارمایی دارد، اگر نداشت از چرخة تناسخ و زاد و مرگ خارج میشد. اما با این حال همه از کارمای یکسان برخوردار نیستند بعضیها کیفیت مادرزادی بهتری دارند و با دارا بودن تقوای بیشتر از مادة سیاه کمتری رنج میبرند. اما خود همین مادة سیاه هم در حقیقت سرمایهای است و برای رشد ما قرار داده شده. زیرا کارما بیماری و محرومیت و رنج ایجاد میکند. اگر این «عقوبت کارمایی» نبود و بشر در سلامت و آسایش زندگی میکرد دیگر انگیزهای برای تزکیه و رشد پیدا نمیکرد در آن صورت شبیه موجودات آسمانی بود در حالی که به کارهای بد خود هم ادامه میداد.[36] پس میدان کارمایی و رنج و ضعف حاصل از آن ما را به ضرورت تلاش برای رهایی و نیاز به تزکیه متوجه میکند. به علاوه خود این ماده میتواند با تحمل و بردباری به تقوا تبدیل شود. «مادة سفید و مادة سیاه شخص میتوانند به یکدیگر تبدیل شوند. چگونه تبدیل میشوند؟ انجام کارهای خوب مادة سفید را به وجود میآورد. وقتی سختیها را تحمل کرده، زجر کشیده یا کارهای خوب انجام دهید مادة سفید به دست میآورید و وقتی کارهای بد انجام دهید یا کارهایی که خوب نیستند انجام دهید مادة سیاه به وجود خواهید آورد و آن کارماست. بنابراین یک فرایند تبدیل وجود دارد.»[37]
فالون دافا روشی است برای از بین بردن کارما یا کرمه و افزایش تقوا. این مسیر تزکیه است و باید با دقت طی شود ما برای تزکیه به تقوای زیادی نیاز داریم و این نیاز محدودیتی ندارد. هرچه بیشتر مادة سفید داشته باشیم، رشد بیشتری خواهیم داشت. و البته ذرهای کارما جریان تزکیه را با مشکل مواجه میکند. تقوا میتواند ما را رویین تن و کند و در برابر هر آسیبی نگهدارد. ولی برای این کار باید دو برنامه را اجرا کرد یکی تزکیه شین شینگ و دیگری تمرینات فالون دافا.
تزکیه شین شینگ...........................................
شین شینگ سرشت قلب و ذهن و خصوصیات اخلاقی است.[38] تزکیة شین شینگ در هماهنگی با سرشت جهان یعنی شن، رن و جن اتفاق میافتد. کسی که بتواند راستی، مهربانی و بردباری بورزد در حال تزکیه شین شینگ است و میتواند با ادامة این راه با جهان و نیروی طبیعت یکی شود و در سرشت جهان که همین سه خصلت است جذب گردد. «برای رشد خود باید سرشت جهان را به عنوان راهنما برگزینیم... اگر میخواهید به خود واقعی اولیهتان برگردید، اگر میخواهید به وسیلة تزکیه سطحتان را بالا ببرید، مجبورید با این استاندار زندگی کنید.»[39]
تزکیه شین شینگ به این خلاصه نمیشود که با راستی و مهربانی و بردباری تقوا کسب کنید بلکه این فرایند تزکیه ادامه مییابد و ماده سفید را هم به چیز دیگری که انرژی تزکیه است تبدیل میکند. انرژی تزکیه گونگ نام دارد و از انرژی معمولی حیات که چی نامیده میشود برتر بوده امکان ارتقا و افزایش فوق العادهای را داراست. پس روند تزکیه دو مرحله دارد نخست به دست آوردن مادة سفید و سپس تبدیل آن به گونگ که این دو با عمل به سه اصل رن، شن و جن صورت میگیرد. «کلید رشد گونگ شما این است: شما شین شینگ خود را تزکیه میکنید و جذب سرشت جهان میشوید، سپس سرشت جهان شما را دیگر محدود نمیکند، شین شینگ شما رشد میکند و عناصر تقوا به گونگ تبدیل میشود.»[40]
تزکیه کاملاً ارادی و اختیاری است و کسی نمیتواند کاری برای دیگری انجام دهد مگر اینکه خودش بخواهد. تغییر ذهنیت و رفتا و هماهنگ سازی آن با سرشت جهان آزمونی است که برای نجات از این زندگی رنج بار طراحی شده و «چگونگی پیشرفت تزکیة شما تماماً به ذهن تان بستگی دارد... به توانایی بردباری و توانایی تحمل سختیها. اگر ماده سفید خودتان مصرف شود میتوانید ماده سیاه خود را از طریق تحمل سختیها به مادة سفید تبدیل کنید. اگر هنوز هم کافی نباشد میتوانید گونگ خود را از طریق تحمل گناهان اعضای خانواده یا دوستان خوتان که تزکیه نمیکنند افزایش دهید.»[41]
لی هنگجی این قسمت آخر را توضیح نمیدهد ولی شاید منظورش این است که وقتی خطاها، جنگها، دغدغهها، وابستگیها و ناآرامی آنها را میبینید و رنج میکشید، این خود موجب افزایش تقوا و به دنبال آن گونگ شماست و میتواند به پیشرفت تزکیة شما کمک کند. به هر حال برای نجات بشر از دور تناسخ به انرژی گونگ نیازمندیم و تنها با این نیرو است که میتوانیم به اصل خود بازگردیم.
چی گونگ و تواناییهای فوق طبیعی....................................................
فالون دافا مثل بسیاری از روشهای شرقی در پی پاکی روان و رهایی از چرخة تناسخ است. در این بین از نوع روشهایی است که به نام چی گونگ شناخته میشوند و میکوشند تا با تمرینها و حرکاتی بدنی نیروی خود را افزایش دهند. و به این وسیله راه رهایی و نجات را طی کنند. فالون دافا روشی است برای افزایش گونگ تا جایی که انسان را به نجات و رهایی کامل برساند. اما در کنار این افزایش گونگ که قرار است به نجات شخص بینجامد اتفاقات خارق العاده و فوق طبیعی هم روی میدهد. نظیر این که تزکیه کننده در مراحلی از رشد گونگ میتواند بیماران را شفا دهد یا کارهای غیر عادی انجام دهد. این موضوع بازار روشهای مختلف چی گونگ را گرم کرده و فالون دافا نیز مدعی دست یابی به این نیروها و تواناییهای فوق طبیعی است.
اما توصیة اساسی لیهنگجی این است که مبادا این تواناییها هدف شوند و اهمیت پیدا کنند. شفا یافتن یا شفا دادن و یا باز شدن چشم سوم، هیچ کدام نباید راه زن تزکیه کننده شود. و شخص باید برای رسیدن به سطوح بالای تزکیه و بازگشت به خویشتن اولیه همواره آماده باشد و نیروی خود را ذخیره کند. در صورتی که ذهن خود را از شفا یافتن و دغدغة بیماری پاک نکنی نمیتوانی به تزکیه دست یابی. وقتی تزکیه را به درستی انجام دهی و گونگات افزایش یابد اثری از بیماری نخواهد ماند. «اگر نتوانید وابستگی یا نگرانی در مورد بیماری را کنار بگذارید، نمیتوانیم هیچ کاری انجام دهیم.»[42]
همچنین کسانی که میتوانند بیماران را شفا دهند یا کارهای خارق العاده انجام دهند، نباید به این کارها دست بزنند زیرا این کارها یا برای خود نمایی است یا برای پول یا برای شهرت که همة اینها برخلاف تزکیه است.[43] اگر هم برای خود بیمار میخواهید او را شفا دهید بدانید که این کار به زیان اوست. چون او با رنج بیماری و بردباری میتواند خود را تزکیه کند و به گونگ زیادی دست یابد در این صورت هم بیماریاش شفا یافته و هم چیزهای ارزشمندتری بدست آورده است. ولی اگر دیگری او را شفا دهد در حقیقت کار او را دشوار و راهش را طولانی کرده است. چون رنج بیماری نتیجة نادرستیهایی است که در این زندگی یا زندگی گذشتهاش داشته و اگر به اندازه لازم رنج نکشد و خود را نجات ندهد، دوباره بیماری و رنج به سراغش خواهد آمد. بنابراین فرصت تزکیة او به تأخیر میافتد و اگر در این زندگی هم فرصت بیماری و بردباری را نیابد ناچار است که پس از مرگ دوباره به این جهان بیاید و رنج بکشد. پس شفا دادن تو در واقع به رنج بیشتر او و ماندگاریش در دور تناسخ کمک کرده است. و این زیان رسانی به دیگران بر خلاف تزکیه است و موجب از دست دادن گونگ و ایجاد و افزایش کارما میشود. پس تزکیه کنندگان این روش اجازة ابراز تواناییهای خارق العاده و شفای بیماران را ندارند. مگر کسانی که تزکیه خود را انجام دادهاند و تنها به یک کمک و حرکت نهایی نیازمند هستند. که این را روشن بینان میبینند و اجازه دارند در این مواقع از توانایی ماورائی خود استفاده کنند.
بدن بودا...........................................
با تداوم تزکیة به تدریج جسم از این سطح مادی که در آن قرار دارد فراتر میرود و بدنهای دیگری ایجاد میشود که با این بدن معمولی خیلی متفاوت است. در سطوح بالا مادة پیکر به انرژی تبدیل میشود و از هر گونه آسیب و ضعف پاک میگردد و سرانجام از تناسخ نجات پیدا میکند.
گونگی که بر اثر تزکیه ایجاد و جذب میشود در سلولهای بدن ذخیره میگردد. گونگ به صورت مادهای با انرژی بالا تمام سلول را پر میکند و در آن مترکم میشود و به شکل سلولهای شما در میآید در این حالت بدن دیگر آن بدن فیزیکی اولیه نیست بلکه جوهر آن عوض شده است. این فرایند را «پالایش بدن» مینامیم[44].
«هر چه سطح یک فرد بالاتر رود، انرژی او متراکمتر، ذرات آن ظریفتر و قدرت آن بیشتر میشود تحت چنان شرایطی، انرژی در هر یک از سلولهای بدن ذخیره میشود و نه تنها در هر یک از سلولهای بدن در این بعد مادی ما، بلکه در تمام بدنها در بعدهای دیگر ذخیره میشود... آن مادة با انرژی بالا وجودی با هوش بوده و قدرت دارد... همین که سلولها مهار شوند، هیچ سوخت وسازی وجود نداشته و در مرحلهای به طور کامل جایگزین سلولهای گوشتی انسان میشود.»[45]
با این تبدیل و تحول نه تنها در هر یک از سلولهای بدن در این بعد مادی ما، بلکه در تمام بدنها در بعدهای دیگر ذخیره میشود.[46] بدنهای دیگری که پس از مردن و از هم پاشیدن این کالبد، آنها همچنان باقی هستند. و البته هم اکنون نیز منشأ اثر اند. بدین سان شما به سطوحی که از آن سقوط کردهاید باز میگردید و از برخورداریهای آن بهرهمند میشوید. بدنهای نیروسرشتی که رنج و بیماری را از شما دور میسازد. سلولهایی از انرژی و کالبدی از مادة غنی شده و با نیروی فوق العاده. این هدف فالون دافاست و راهی است که برای نجات بشر از تناسخ نشان میدهد از بین بردن کارما و کسب تقوا و تبدیل آن به گونگ و جذب گونگ در بدن و صعود به سوی بدن بودا بدور از رنج و بیماری و تولد دوباره در این دنیا.
لی هنگجی میکوشد تا سخنان خود را با یافتههای فیزیک مدرن مبنی بر اینکه انرژی حالتی از ماده و صورت دیگر آن است توجیه کند. و بر این اساس که هنوز دانش بشری خیلی از چیزها را در بارة ماده و ذهن انسان نمیداند نظریات خود را مطرح میسازد. «فیزیک عصر حاضر ما عناصر ماده را از مولکولها، اتمها، الکترونها، پروتونها و کوارکها تا نوترینوها مطالعه میکند، اما عناصر پایینتر از آنها به چه اندازهای هستند؟ یک میکروسکوپ نمتواند این مسئله را در آن حد شناسایی کند، پس عناصر بسیار میکروسکوپی بسیار کوچکتر چه خواهند بود؟ ...وقتی شخصی این بدن گوشتی را دارا نیست، چشمهای او اشیاء را با بینایی بزرگ شده خواهد دید و سطح میکروسکوپی بزرگتری را خواهد دید.»[47]
لی هنگجی میگوید: «شاگردان فالون دافای ما بعد از مدتی عمل تزکیه، تغییر زیادی در صورت ظاهریشان خواهند یافت، پوست آنها نرم و سرخ و سفید خواهد شد و با سلامتی خواهد درخشید. برای مسنترها چروک صورت کمتر شده و حتی بسیار کمتر خواهد شد، ...به علاوه خانمهای مسنتر عادت ماهانهشان را باز خواهند یافت.»[48]
مدار آسمانی مائویو....................................................
در مکتب تائوئیسم از مدار آسمانی کوچک و بزرگ سخن به میان آمده. مدار آسمانی کوچک برای شفا دادن و حفظ سلامتی است.[49] اما مدار آسمانی بزرگ برای تزکیة گونگ است در تائوئیسم کوشش میشود که کانالهای انرژی به تدریج بازشود.[50] اما در فالون دافا تز بنیادین گشایش هم زمان تمام کانالهای انرژی است. که با تزکیة همزمان ذهن و جسم اتفاق میافتد.
«اگر مدار آسمانی بزرگ درطول تزکیه کاملاً باز شود، یک نیروی فوق طبیعی برای تمرین کنندگان به همراه خواهد آورد. ...چرخش مدار آسمانی بزرگ یک جریان انرژی را شکل خواهد داد که به تدریج متراکمتر خواهد شد، به سوی سطوح بالاتر تغییر شکل میدهد و به صورت یک کمربند انرژی با ترکم بالا خواهد شد. این کمربند انرژی یک حرکت چرخشی خواهد داشت.»[51] این حرکت در حقیقت تمام کانالهای انرژی را گشوده و با هم متداخل میکند و تمام بدن سرشار از انرژی میشود چنانکه انرژی قلب به رودهها و انرژی کبد
به طرف معده میرود.[52] در این حالت کانالهای انرژی رنگ میبازد و از بین میرود. در این شرایط وحدت انرژی و یکپارچگی نیرو در بدن روی داده و سلولهای گوشتی کاملاً با انرژی جایگزین میشوند.
اگر این کمربند انرژی در خارج بدن شخص آزاد شود، توانایی حرکت دادن از راه دور پدید میآید[53] همچنین ممکن است به پرواز در آمده از زمین بلند شوید. لی هنگجی میگوید در بسیاری از سخنرانیهایم تمرین کنندگانی هستند که میگویند چنین حالتی را تجربه کردهاند.[54] و این حالتی است که بدن در سطوح بالاتر هنگامی که هنوز به این دنیا سقوط نکرده بود، داشته است. «در بعدهای دیگر مردم بدنهایی بدین شکل ندارند. میتوانند در هوا پرواز کنند و بزرگتر یا کوچکتر شوند.»[55] گشایش یک بارة کانالهای انرژی برای کسانی اتفاق میافتد که هم زمان تزکیة ذهن و جسم را انجام میدهند.
تزکیة ذهن و جسم................................................
لی هنگجی تأکید میکند که تزکیه ذهن و جسم باید با هم انجام شود و هر کدام به تنهایی میتواند دردسر ساز و بلکه خطرناک باشد. بودیسم فقط به تزکیة ذهن میپردازد و تائوئیسم جسم را تزکیه میکند، اما فالون دافا هردو را مورد تأکید قرار میدهد.[56] تزکیة جسم به تنهایی انسان را نیرومند ولی شیطانی و اسیر خوی حیوانی میکند.[57] و تزکیة ذهن بدون تزکیة جسم موجب طول عمر ولی پیری شدید میشود.[58]
تزکیة ذهن همان تزکیة شین شینگ است که انسان را با سرشت جهان هماهنگ کرده تقوا کسب میکند. و تزکیة جسم از طریق تمریناتی است که لیهنگجی ابداع کرده و آموزش میدهد. با تلفق این دو روش میتوان در سطح بالایی تزکیة کرد به طوری که بدن و ذهن همزمان پاک شده و انرژی زیادی را برای شکل گیری مدار آسمانی مائویو و رسیدن به بدن بودا فراهم میکند. با جمع میان تزکیة ذهن و جسم در فالون دافا امکان باز شدن سریع و همزمان تمام کانالهای انرژی بدن فراهم میشود. و ضعف و بیماری و پیری از جسم میگریزد و تسلسل مرگ و تولد گسسته میشود.
توجیه برنامة تزکیة دوگانة ذهن و جسم این است که ذهن در حقیقت پدیداری مادی در بدن انسان است مثل شکل بدن. ذهن هم فعل و انفعالات شیمیایی و امواج و ارتعاشات فیزیکی بخشی از بدن است. و این دو یکی هستند. «در حقیقت ماده و ذهن هر دو یک چیز هستند. در رشتة علم بدن انسان دانشمندان امروزی معتقدند فکری که مغز انسان تولید میکند ماده است. بنابراین آنها به صورت مادی وجود دارند.»[59] با توجه به این موضوع تزکیة کامل و فراگیر که همة ظرفیتهای موجود را بکار گیرد باید به هر دو بخش ذهن و جسم بپردازد، تا گشایش یک بارة تمام کانالهای انرژی که تز اصلی لی هنگجی است، اتفاق بیفتد.
او تأکید میکند که این دو روش تزکیه باید به درستی انجام شود و دربارة هر کدام طرح و نظر ویژهای دارد. به عقیدة لی هنگجی هم روشهای رایج تزکیة ذهن نادرست است و هم روشهای تزکیة جسم و این دو در فالون دافا که برنامة کامل و جامع تزکیة ذهن و جسم است[60] به طور متفاوتی تعریف شده و انجام میگیرد.
تزکیة ذهن در فالون دافا.................................................................
همة مردم یک روح اصلی و خودآگاه دارند و یک روح کمکی که در حالت نیمه هوشیار فعال میشود. خود اصلی ما همان ذهن خودآگاه و هوشیار است که باید تزکیة شود. روشها و تمرینهای دیگر که به خلسه رفتن را لازمة تمرین میدانند، در حقیقت روح کمکی را تزکیه میکنند. مدیتیشهای طولانی و حتی آنها که سالها ریاضت میکشند، روح اصلی را تزکیه نمیکنند.[61] اما روش فالون دافا با تأکید بر همین زندگی عادی و قرار گرفتن در آن و تحمل انواع رنجها خود آگاه اصلی و روح اصلی تمرین کنندگان را تزکیه میکند.
کسانی که روح کمکی را تزکیه میکنند اگر چه به نیروهای فوق طبیعی دست یابند در واقع روح کمکیشان رشد کرده است و خودشان به جایی نرسیده، از چرخة مرگ و تولد رها نشده اند و دوباره به این دنیا بازخواهند گشت. راه حقیقی نجات روش فالون دافاست، که به سانسارا (تناسخ) و تولدهای مجدد پایان میدهد. و با تزکیة ذهن هوشیار و روح اصلی فرد تقوا و گونگ لازم برای تحول بدن و گشایش مسیرهای انرژی را فراهم میآورد. لی هنگجی پس از توضیح این موضوع میگوید: «من رازی ابدی را فاش کردهام، راز اسرارها، که مطلقاً نمیتوانست گفته شود. ماجرای درون تمام روشهای مختلف تزکیه در سراسر تاریخ را بر ملا کردهام.»[62]
تزکیه باید کاملاً هوشیار و در متن زندگی تحقق یابد. در حالت خلسه، انزوا، خواب یا بیهوشی که تزکیة حقیقی اتفاق نمیافتد. باید در کش و قوس روابط اجتماعی، منازعات و برخوردها شین شینگ خود را تزکیه کنید و تقوا بدست آورید تا گونگتان حقیقتاً افزایش پیدا کند. «مدرسة ما بدین صورت تزکیه میکند، شما را قادر میکند که خودتان به طور واقعی گونگ را به دست آورید. آن از زمان پیدایش زمین و آسمان اولین بار است. میتوانید تاریخ را بررسی کنید.... اما در عین حال بسیار هم سخت است. در میان جامعة پیچیدة مردم عادی و اصطکاک شین شینگ بین افراد آن، باید بتوانید به بالا و فراتر از آن صعود کنید، این سختترین چیز است.»[63] تزکیة حقیقی لازم است که در دل روابط اجتماعی بود و کاملاً عادی زندگی کرد. نه اینکه به گوشهای خزید یا در حالت نیمه هوشیار خود را به آرامش رساند. زیرا «تمام روند تزکی، روند دائمی رها کردن وابستگیهای بشری است.»[64] و این در متن زندگی به دست میآید. با مردم زیستن و مثل آنها نبودن، نیازهای معمولی و بشری را برآوردن بدون اینکه در بند آنها باشی. این تزکیة واقعی شین شینگ و مربوط به روح اصلی شماست.
تزکیة جسم در فالون دافا......................................................
تزکیة جسم ادامة تزکیة ذهن است. با تزکیة ذهن یا شین شینگ کارما از بین میرود و تقوا به دست میآید اما در ادامه تزکیة جسم هم لازم است. و تبدیل تقوا به گونگ اساسیترین مرحله است، تزکیة جسم به تزکیة ذهن افزوده میشود. در اینجا نقش استاد در فالون دافا حیاتی است در حقیقت بدون کمک او تقوا به گونگ تبدیل نشده و هیچ گونگی به دست نمیآید. «عمل تزکیه به خود شخص بستگی دارد در حالی که گونگ به استاد شخص مربوط است.»[65]
کسب گونگ و عملیات تزکیة جسم از طریق فالونی که لی هنگجی در بدن فالون دافا کاران قرار میدهد صورت میگیرد. فالون یک شیء نامرئی برای افراد عادی است که شکلی دایرهای دارد و در بدن کسانی که تمرینات فالون دافا را انجام میدهند قرار داده شده، میچرخد و انرژی جهانی را جذب میکند تا تمام کانالهای انرژی یک باره باز شوند. عمل تزکیة جسم و حتی انجام تمرینات فالون دافا بدون قرار گرفتن فالون بیهوده است[66]
در سایر روشهای چی گونگ معمولاً خوشهای انرژی ذخیره شده از بُعدهای دیگر که دَن نامیده میشود، مورد تزکیه قرار میگیرد. اما به نظر لی هنگجی این روند کسب گونگ بسیار ضعیف است و با وجود فالون میتوان به گشودگی همزمان کانالهای انرژی دست یافت. او میگوید: «در طول کلاسهایم شخصاً فالون را برای شاگردان کار میگذارم. در حالی که فالون دافا را آموزش میدهیم، فالون را در بدن همه پیدرپی نصب میکنیم. بعضی از افراد میتوانند آن را احساس کنند در حالی که دیگران نمیتوانند؛ اما اکثریت مردم میتوانند آن را احساس کنند. این بدین خاطر است که مردم شرایط فیزیکی گوناگونی دارند. ما فالون را به جای دَن تزکیه میکنیم. فالون مینیاتوری از جهان است که تمام قابلیتهای جهان را داراست و به طور خودکار میتواند عمل کند و بچرخد. تا ابد در قسمت زیرین شکم شما دوران خواهد داشت. همین که فالون در بدن شما جای گرفت، سالیان سال بدون توقف تا ابد به این شکل خواهد چرخید. وقتی به طرف موافق عقربههای ساعت میچرخد، میتواند به طور خودکار انرژی کیهان را جذب کند. علاوه بر این، میتواند توسط خودش انرژی را تبدیل کند و برای تبدیل هر قسمت از بدن شما انرژی لازم را در اختیار قرار میدهد. همچنین وقتی برعکس عقربههای ساعت میچرخد انرژی را به خارج می فرستد و عناصر نامطلوب را به خارج از شما میراند.»[67]
قرار دادن فالون در بدن تزکیه کنندگان توسط بدن لی هنگجی که به بعدهای دیگر تعلق دارد و بدن تقواست انجام میشود. و بعد از نصب فالون نیز از آن نگهداری کرده در صورت لزوم دوباره نصب میکند. آن بدن را فاشن نامیده و میگوید: «شخص نمیتواند بدون حفاظت فاشن من در تزکیه حقیقی موفق شود.»[68] او در راستای اینکه مسئولیت خود را جهانی میداند، اذعان میکند: «افرادی که خودشان شخصاً توسط خواندن کتابها روش را یاد میگیرند نیز فاشن مرا خواهند داشت.»[69]
به این ترتیب با ابداع فالون و قرار دادن آن در بدن تزکیه کنندگان راه تازهای به سوی آسمانها باز شده و فالون دافا به صورت یک روش بینظیر برای نجات بشر و سرآمد تمام تعالیم معنوی تاریخ بشریت در روزگاری که شقاوت پلیدی به اوج خود رسیده، ظهور کرده است. زیرا «وقتی که چیزی به نهایت خود میرسد برعکس میشود.»[70] بنابراین با پیدایش فالون دافا در دوران بدترین شقاوت بشر برترین راه سعادت ظهور کرده است! و لی هنگجی خود را منجی بشریت در این دوران دانسته و صریحاً اعلام میکند که «ما مسئول نجات مردم هستیم.»[71]
ارزیابی...........................................
ویژگیهای مثبت قابل توجهی در فالون دافا به چشم میخورد که ستودنی است. تأکید بر فضایل اخلاقی راستی، مهربانی و بردباری در روزگاری که اخلاق و انسانیت رنگ باخته بسیار ارزشمند است. و بدون شک مردم نیازمند به مرامها و مربیانی هستند که این فضایل را آموزش دهد و موعظه کند تا در روح و رفتار مردمان آثار زیبای اخلاق نمودار گردد.
همچنین نفی ریاضتهای سخت و دشواری که عرفان را به عدة خاصی از افراد بشر اختصاص میدهد درست و به جاست. در حقیقت معنویت باید طوری ارائه شود که همة مردم در هر جا بتوانند به آن بپردازند و در متن زندگی عادی و روزمره و در همه حال معنوی باشند. تأکید اسلام بر نفی رهبانیت و اصرار بر حضور در جمع مردم و هم دلی و دستگیری از آنها مؤیدی برای این ویژگی مثبت در آموزشهای فالون دافاست.
بنابراین از جهت تزکیه ذهنی یا اخلاقی که تزکیة شین شینگ نامیده شده، روش فالون دافا آموزشهای ارزشمند و لازمی را برای انسان امروزی ارائه میدهد. از جهت تزکیة جسمانی هم تا آنجا که به حرکات بدنی ورزش و نرمش مربوط میشود بسیار مفید و برای انسان امروز که با محدودیتهای تمدن تکنولوژیک فرصت کمتری برای حرکت دارد، جذاب و لازم است. و براستی در ارتقاء سلامت و کاهش بیماری و ضعف جسمانی مؤثر و مفید است. اما در ابعاد نظری ابهامات و اشکالاتی وجود دارد که مواردی از آنها را بیان میکنیم.
یکم، در تزکیة ذهن که با سه فضیلت اخلاقی راستی، نیکخواهی و بردباری انجام میشود، به نظر نمیرسد که اینها مربوط به ذهن باشند. ذهن انسان میتواند تصور کند مثلاً راستی یعنی مطابقت یک ایده با واقعیت اما راستگویی و صداقت عمل است و به ساحت اراده و تصمیم و عمل مربوط میشود. بردباری نیز به معنای کنترل هیجانان گوناگون و نوعی خودداری است. که به عمل و اراده مربوط میشود، نیکخواهی هم تا آن جا که تصور شود و خوبی و شایستگی آن مورد تصدیق قرار گیرد به ذهن مربوط است اما در عمل به عمل و اراده مربوط میشود. تزکیة ذهن یعنی چه؟ اینها اخلاق است و به عمل و رفتار و منش شخص برمیگردد نه ذهن چه بسیار کسانی که در بارة این فضایل نیکو و زیبا به خوبی سخن بگویند و تصور واضح و روشنی از آن در ذهن داشته باشند، نیز در تصدیق خوبی و الزام آن تردیدی نداشته باشند ولی در عمل براساس آن فضایل و قواعد اخلاقی عمل نکنند.
دوم، ادعای ایشان این است: کسی که صداقت و نیک خواهی و بردباری میورزد و تزکیة ذهن را انجام میدهد، مادة سفیدی به نام تقوا تولید میکند. و استاد این ماده را به انرژی تزکیه (گونگ) تبدیل میکند. این مادة سفید چیست؟ آیا این قانون فیزیک که میزان ماده و انرژی همواره در جهان ثابت است، مخدوش نمیشود. ما وقتی نیکخواهی میکنیم و از کار کسی با یک تلفن گره گشایی میکنیم آیا مادهای یا انرژی از بین رفته و به مادة سفید تقوا تبدیل شده است. در این صورت اگر تلفن نزینم و بدویم تا حضوراً همان کار تلفنی را انجام دهیم حتماً مادة سفید بیشتری به دست خواهیم آورد. این مادة سفید براستی چیست؟ اگر با یک تلفن مشکل بزرگ ده نفر را حل کنیم بیشتر مادة سفید تقوا تولید میشود یا اینکه با دوندگی چند ساعت مشکل کوچکی از یک نفر بر طرف شود؟ اگر نیکخواهی مادة تقوا ایجاد میکند مقدار آن تابع کیفیت نیکی است یا میزان ماده و انرژی که در عالم برای آن هزینه میشود؟
سوم، لی هنگجی قوانین تحقیرآمیزی را برای افزایش تقوا معرفی میکنند، که براستی شأن انسانی را در هم میشکند. و انسان را به ستم پذیری و سکوت در برابر تعرضات و همانند بیماران روانی و عقب مانده عمل کردن تشویق میکند. البته گذشت و بخشش به ویژه در جایی که احتمال اصلاح طرف خطاکار باشد بسیار پسندیده است؛ اما او میگوید: «در جهان ما قانونی وجود دارد: «بدون ازدست دادن، چیزی به دست نمیآید.» [وقتی مردم] شخص عقب افتاده را میبینند، او را تحقیر میکند، [مثلاً میگویند:] «تو ابله بزرگ»! وقتی دهانشان را باز میکنند تا به او توهین کنند تکهای از تقوا پرتاب میشود. وقتی با کسی بد رفتاری کردهاید، طرفی هستید که چیزی از او گرفتهاید و بنابراین مجبورید چیزی از دست بدهید. وقتی کسی جلو رفته و به او لگدی بزند، «تو ابله بزرگ»! بسیار خوب، تکهای دیگر از تقوا به آن طرف پرتاب خواهد شد. وقتی کسی به او ناسزا گفته یا او را با لگد میزند، فقط لبخندی میزند، «ادامه بده، تو داری در این مدت به من تقوا میدهی و من تکهای از آن را به تو برنخواهم گرداند» اگر حقایق سطوح بالاتر را به کار ببریم، دربارة این بیندیشید، چه کسی زرنگ است؟ آیا او فرد زرنگی نیست؟»[72]
از این سخنان برمیآید که برای اینکه تقوا یا مادة سفید را بدست آورید باید رنج بکشید پس اگر به شما اهانت شد یا ظلم شد مثل احمقها لبخند بزنید و شادی کنید زیرا بهترین چیز عالم را به شما داده است. این توصیهها با وجدان انسان سازگار نیست. ما میخواهیم حرمت و احترامان حفظ شود در برابر تعرضات از خود دفاع میکنیم البته اگر کسی از روی نادانی رفتار نادرستی انجام دهد باید کریمانه از او گذشت چنانکه قرآن کریم در توصیف بندگان خدا میفرماید: «عباد الرحمان الذین یمشون علی الارض هوناً و أذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاماً» ( ) بندگان خدا با فروتنی روی زمین راه میروند و اگر جاهلان به آنان چیزی بگویند با روی خوش سلام میکنند.
اما این برخورد در جای خود نیکوست. اگر کسی ظالم بود چه باید کرد؟ اگر ما در برابر او سکوت کنیم باز هم ظلم میکند، ظلم بزرگتر، دستش را به روی دیگران هم میگشاید. در این موارد قرآن کریم نهیب میزند که «و مالکم لاتقاتلون فی سبیل الله و المستضعفین من الرجال و النساء و الولدان الذین یقولون ربنا اخرجنا من هذه القریة الظالم اهلها و إجعل لنا من لدنک ولیاً و إجعل لنا من لدنک نصیراً (نساء/75)
«لایحب الله الجهر بالسوء من القول الّا من ظلم» (نساء/148)
لی هنگجی اما میگوید: «یک تمرین کننده بودن امری است فوق طبیعی، پس به عنوان فردی فوق طبیعی باید با خودتان بر طبق اصول فوق طبیعی رفتار کنید، به جای این که خود را با اصول و منطق مردم عادی بسنجید. وقتی رابطة کارمایی موضوعی را نمیدانید، احتمال آن وجود دارد که آن را به طور نادرستی اداره کنید... بعضی اشخاص میگویند: «اما من فقط میخواهم مطمئن شوم که عدالت رعایت شود.» خیلی خوب، پس همگی باید در دانشکدة پلیس ثبت نام کنیم؟... وقتی مردم دعوا میکنند و شاید یکی به دیگری لگد بزند یا یکی از آنها ضربة محکمی به دیگری بزند، ممکن است آن شخص به فرد دیگر چیزی بدهکار بوده و حالا آنها در حال تصفیه کردن بدهی هستند. بنابراین اگر پادرمیانی کنید، نمیتوانند آن را تصفیه کنند و مجبورند آن را دوباره دفعة بعد انجام دهند. ...اگر حتی در مورد چیزهایی مثل قتل یا آتش سوزی کاری انجام ندهید، پس در مورد چه چیزی کاری انجام خواهید داد؟ اما یک چیز هست، این چیزها زیاد ربطی به ما تزکیه کنندگان ندارند.»[73]!
پادرمیانی در حل اختلافات مردم، برقراری صلح و آشتی و ترویج مهربانی و نیکی برترین مهرورزی و نیکخواهی است. مبارزه و جهاد با ظلم هم رنج است و بردباری میخواهد و تلاش برای برطرف کردن ستم و جور از مردم که دست دعا برداشته و راه نجاتی میجویند و از خودشان کاری برنمیآید، برترین نیکوکاری و شفقت و مهربانیست. که معنویت اسلامی برآن تأکید دارد و فالون دافا به بیتفاوتی در برابر مردم و ستم پذیری دربارة خود و دیگران دعوت میکند و نام آن را تزکیه، حفظ تقوا و به دست آوردن گونگ میگذارد.
چهارم، تبدیل مادة سفید تقوا به گونگ فرایند مبهم و تعریف نشدهای است توضیحی در بارة آن وجود ندارد غیر از اینکه با فالون و عمل فاشن یعنی بدن نامرئی لی هنگجی صورت میگیرد. این ادعای غریب و عجیبی است که شیء مدوری به نام فالون در زیر شکم پیروان این فرقه کار گذاشته میشود و لی هنگجی عمل کار گذاری فالون را انجام میدهد. این عمل روی تمام کسانی که در سمینارهای او شرکت میکنند و نیز کسانی که کتب او را میخوانند و تمریناتش را یاد میگیرند، انجام میشود. البته معلوم نیست که خواندن کتب و یا حضور در سمینارهای او خصوصیتی دارد یا نه. آیا اگر مطالب او را بخوانیم ولی از روی یک ترجمة بد مثل اولین ترجمة فارسی کتاب «شوان فالون» که بعضی با خواندن آن چیز زیادی متوجه نشوند، باز هم فالون کار گذاشته میشود، یا تنها دانستن افکار و آشنایی با فالون دافا موجب کار گذاری فالون میشود؟ در این صورت خوانندگان این مقاله نیز باید احساس کنند که فاشن لی هنگجی فالونی در زیر شکمشان کار گذاشته است. عامل کارگذاری فالون شرکت در سمینار و خواندن کتابهای او باشد یا فهم تعالیمش، هر چه باشد، ظاهراً اگرچه هیچ اعتقادی به آن نداشته باشیم باز هم اگر تعالیم و تمرینهایش را یاد بگیریم، فالون زیر شکم قرار میگیرد!
پنجم، غایات دست پایین و طبیعتگرایانة این مکتب براستی عظمتهای انسانی و استعدادهای والای او را که در عرفان اسلامی مطرح میشود ندیده میگیرد.[74] لی هنگجی نهایت دستاوردهای مکتب معنوی خود را سلامتی و طول مدت جوانی و دیر پیری معرفی میکند و در بارة نتایج بلند مدتتر و بعد از این زندگی میگوید: «اگر شخصی تقوای بسیار زیادی داشته باشد، در زندگی بعدیاش صاحب منصبی والا مقام میشود و یا این که ثروت زیادی جمع میکند. تقوایش با این چیزها مبادله میشود.»[75]
بدون شک سلامتی و ثروت و منصب چیزهای خوبی است که میتواند در راستای خیرخواهی و خدمت و رحمت به انسانها بکار گرفته شود و دنیا را نیکی و عدالت بیاراید. اما پس از آیا فراتر از این چیزی نیست که انسان بتواند به آن برسد و جان خود را شکوفاتر سازد. در عرفان اسلامی سرچشمة هستی و آفریدگار جهان بینهایت حسن و رحمت و جمال و کمال است و انسان میتواند تا اوج تجلی او و درک هستی و حضورش در ماوراء ماده به اوج در آید و روح غیر مادی خود را به اصل خود که هستی بیکران هستی بخش است بپوندد تا ابد در جلوه بیپایان او حیاتی بیپایان و سرشار از معنا و شور و تازگی داشته باشد. «إنّ المتقین فی جنّاتٍ و نهرٍ فی مقعد صدقٍ عند ملیکٍ مقتدر» (قمر/54و55) با این وصف رحمت به خلق و پر کردن زمین از عدالت و نیکی پرتوی از آن همه برکت و نیکی است که انسان در اوج بینهایت تجربه میکند.
ششم، یک تناقض بزرگ در گفتههای لیهنگجی وجود دارد؛ از یک سو میگوید: «مدرسة ما بدین صورت تزکیه میکند، شما را قادر میکند که خودتان به طور واقعی گونگ را به دست آورید. آن از زمان پیدایش زمین و آسمان اولین بار است.»[76] از سوی دیگر میگوید: «فالون دافای ما یکی از هشتاد و چهار هزار روش تزکیه در مدرسة بودا است. آن هرگز در این دورة تاریخ تمدن انسانی علنی نشده است، اما یک بار در یک دورة ماقبل تاریخ در مقیاس وسیعی انسانها را نجات داد. امروز در این دورة نهایی آخرین ویرانی، دوباره آن را به طور گستردهای عمومی میکنم.»[77] بنابراین این روشی که از پیدایش آسمان و زمین بیسابقه بوده و برای اولین بار ارائه میشود، پیش از تاریخ تمدن فعلی بشر که به حدود چهار هزار سال در شرق و کمتر از سه هزار سال در غرب میرسد، یک بار انسانها را نجات داده است ولی هنگجی دوباره آن را عمومی میکند!
هفتم: ادعاهای غیر قابل اثبات ناپذیر زیادی در گفتههای ایشان وجود دارد. از جمله بدنهای متعدد در عوالم دیگر، بدن انرژی، وجود فاشن یا بدنی که با تقوا و گونگ درست شده است، قرار دادن فالون در بدن دیگران، اینکه تعداد تمرینهای بودا در اول 84000 مورد بوده است، اطلاعات جالب از ماقبل تاریخ و اینکه انسانها به جهت خطا از عوالم بالا سقوط کردهاند و با اینکه صلاحیت باقی بودن را نداشتند روشنبینان شرایط این دنیا را به عنوان آخرین فرصت بازگشت به اصل خود برای آنها فراهم کردهاند. و انسانهای والا خالق این جهان اند![78] بدون شک بازگشت به اصل و اینکه دنیای فعلی ما گذرگاهی است و برای شکوفایی باید از آن استفاده کرد در ادیان مختلف بیان شده و بخشی از آن را هر خردی در میابد، اما داستانهایی را که لی هنگجی تعریف میکند را نه با عقل میتوان فهمید، نه با تجربه میتوان اثبات کرد و نه بر وحیی مطمئن اتکا دارد.
هشتم، خودستاییهای آزار دهندة او نیز بسیار است. او تمام استادان دیگر را فریبنده و تحت تسخیر حیوانات دانسته[79] و میگوید: «در حال حاضر تنها کسی هستم که به طور علنی یک راه درست را آموزش میدهد. کاری را انجام میدهم که قبلاً توسط هیچ کس انجام نشده است... آن چه را که به شما آموزش میدهم یک حقیقت عظیم دربارة جهان است.»[80] «تا امروز هم تنها کسی هستم که به طور واقعی چی گونگ در سطوح بالا را به طور عمومی منتقل میکنم، فرد دیگری وجود ندارد.»[81] لی هنگجی داستانی را تعریف میکند که یک استاد گونگ را مار تبدیل کرده است.[82]
در بارة کتابش میگوید: «بعضی از افراد نمیتوانند کیفیت روشنبینی خود را بهبود بخشند. آنها با بیاعتنایی چیزهایی را روی کتاب من مینویسند. تمرین کنندگان ما با چشم سوم باز، هریک میتوانند ببینند که این کتاب پر از رنگهای خیره کننده است و با نور طلایی میدرحشد و هر کلمه نقشی از فاشن من را در بردارد. اگر دروغ بگویم، همه را گول زدهام. ...چگونه جرأت میکنید همین طور روی آن علامت بگذارید؟»[83] در جای دیگر میگوید: «هیچ کس قادر نیست مرا بفهمد یا اینکه بداند در فکر من چه میگذرد.»[84]
او ادعا میکند که برای تبرک مجسمة بودا باید از عکس او استفاده شود. «اگر یک مجسمة بودا را که تبرک را نگذرانده است عبادت کنید بسیار خطرناک خواهد بود.[85] ...اگر یک معبد این مشکل را داشته باشد حتی بیشتر خطرناک خواهد بود. وقتی یک راهب آن را عبادت میکند، مسئولیت او را به عهده خواهد گرفت. آیا مرا عبادت نمیکنی؟ مشخص است که در حال عبادت من هستی! خوب، آیا نمیخواهی تزکیه کنی؟ از تو مواظبت خواهم کرد. تزکیة تو را برنامه ریزی خواهم کرد...در بارة مجسمههای بودا در خانه چه کار باید کنیم؟ شاید تعدادی از این افراد به فکر من افتادهاند. برای این که به شاگردانم کمک کنم که تزکیه کنند، به شما خواهم گفت که میتوانید این کار را انجام دهید: کتاب (زیرا عکس مرا دارد) یا عکس مرا بردارید و مجسمة بودا را در دستتان نگهدارید. حالت دست گل نیلوفر آبی بزرگ (حالتی از دست برای تبرک) را انجام دهید، گویی در حال کمک خواستن از من هستید، و از معلمتان برای تبرک در خواست کنید. تبرک در عرض نیم دقیقه انجام خواهد شد.»[86]
این ادعاها بسیار بزرگ و شگفت انگیز است و در هیچ یک از منجیهای گذشته نظیر بودا، مسیح و محمد صلی الله علیه و آله همانند آن را سراغ نداریم بلکه بر عکس آنچه از آنها شنیدهایم تواضع و اصرار براین بوده است که «ما نیز بشری همانند شما هستیم که فقط وحی الاهی را دریافت میکنیم.»[87] و خداوند به پیامبر میفرماید: «تو فقط تذکر دهندهای و هیچ سیطرهای بر مردم نداری»[88]
نتیجه اینکه در غیاب حقیقت دروغها و ادعاها سربرمیآورد و گرایشهای معنوی مردم در لباس اخلاق و معنویت به بازی گرفته میشود. وقتی عرفان حقیقی و شریعت راستین در میان مردمی نباشد، نیاز مردم به معنویت و اعمالی که اندیشه و روح معنوی را در آنها تثبیت کند، از بین نمیرود و این گرایش فطری به عبودیت و بندگی باقی است، پس به هر خسی دست دراز میکنند تا گمشدة خود را بیابند و کسانی که نیرنگی برتر و حیلهای کارگر دارند، هوسهای خود را در قالبی مردم پسند عرضه کرده و مردمان را به سوی خود فرامیخوانند.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] چی : انرژی حیات و گونگ انرژی تزکیه است. چی گونگ نام روش هایی است که با تمرینهای بدنی در سدد کسب انرژی معنوی و فوق العاده هستند.
[2] شوآن فالون ص 118.
[3] . جان ناس، ص 327 و 328
[4] . تائو تِ چینگ، برگردان: فرشید قهرمانی تهران: انتشارات مثلث. چاپ دوم 1385. ص1.
[5] . تاریخ جامع ادیان، ص 347
[6] . تائوتهچینگ ص25.
[7] . تاریخ فلسفه چین، ص 111
[8] . تاریخ فلسفة چین، ص 117
[9] . همان، ص 117
[10] . توشیهکوایزوتسو صوفیسم و تائوئیسم – محمد جواد گوهری انتشارات روزنه – چاپ اول 1378 – ص 347
[11] تائوته چینگ ص34.
[12] . تاریخ فلسفه چین، ص 114
[13] . تاریخ فلسفة چین، ص 120
[14] تائوتهچینگ ص76.
[15] همان ص 78.
[16] . تاریخ فلسفه چین، ص 121
[17] تائو تهچینگ ص3.
[18] . صوفیسم و تائوئیسم – ص 357
[19] . همان، ص 360
[20] . همان، ص 373
[21] . همان ، ص 360
[22] تائوته چینگ ص50.
[23] . صوفیسم و تائوئیسم ص 364
[24] . همان، ص 390
[25] شوان فالون ص 130و131.
- ب.ل سوزوکی، راه بودا، ع.پادشاهی چاپ اول ویرایش دوم 1380 نشرنگاه معاصر ص 43[26]
- همان ص 160[27]
- همان ص 70[28]
[29] شوان فالون ص 339.
[30] شوآن فالون ص20.
[31] شوآن فالون ص 22و23.
[32] شوآن فالون ص119.
[33] شوآن فالون ص79.
[34] شوآن فالون ص38.
[35] شوآن فالون ص38.
[36] شوآن فالون ص80.
[37] شوآن فالون ص391.
[38] شوآن فالون ص8 و ص417.
[39] شوآن فالون ص22.
[40] شوآن فالون ص87.
[41] شوآن فالون ص 88.
[42] شوآن فالون ص9.
[43] شوآن فالون ص80.
[44] شوآن فالون ص46.
[45] شوآن فالون ص85.
[46] شوآن فالون ص85.
[47] شوآن فالون ص352.
[48] شوآن فالون ص47.
[49] شوآن فالون ص349.
[50] شوآن فالون ص350.
[51] شوآن فالون ص353و354.
[52] شوآن فالون ص354.
[53] شوآن فالون ص354.
[54] شوآن فالونص356.
[55] شوآن فالون ص119.
[56] شوآن فالون ص214و215.
[57] شوآن فالون ص 131-136.
[58] شوآن فالون ص372و373.
[59] شوآن فالون ص34.
[60] شوآن فالون ص45.
[61] شوآن فالون ص226و227.
[62] شوآن فالون ص 345.
[63] شوآن فالون ص347.
[64] شوآن فالون ص9.
[65] شوآن فالون ص 40.
[66] شوآن فالون ص351.
[67] شوآن فالون ص48و49.
[68] شوآن فالون ص245.
[69] شوآن فالون ص142.
[70] شوآن فالون ص129.
[71] شوآن فالون ص339.
[72] شوآن فالون ص397.
[73] شوآن فالون ص412.
[74] رک حمید رضا مظاهری سیف . خودشناسی عرفانی قم انتشارات نشاط 1381.
[75] شوآن فالون ص398.
[76] شوآن فالون ص347.
[77] شوآن فالون ص44.
[78] ص78.
[79] شوآن فالون ص129 و130.
[80] شوآن فالون ص114.
[81] شوآن فالون ص118.
[82] شوآن فالون ص227و228.
[83] شوآن فالون ص400.
[84] شوآن فالون ص115.
[85] شوآن فالونص221.
[86] شوآن فالون ص225.
[87] «قل انما انا بشرٌ مثلکم یوحی الیّ» (کهف/110)
[88] «انما انت مذکر لستَ علیهم بمصیطر» (غاشیه/21و22)