حسین ،(ع) کشته ءاشکها
درمقاله حاضر نویسنده ضمن تشریح اینکه گریه یکی از نیازهای طبیعی بشر است، آن را منافی با رضا به قضا و قدرالهی ندانسته است.
همچنین به فضایل گریه براهل بیت پرداخته و روایات مربوط به اهمیت گریه برامام حسین(ع) را بیان کرده است که اینک با هم آن را از نظر میگذرانیم.
گریه، نیاز طبیعی انسان
گریستن حالتی از حالات طبیعی است. هر انسان هنگامی که هیجانات درونی شدید بر او وارد میشود به طور طبیعی این احساسات و عواطف درونی خویش را ناخواسته و بی اختیار به دو شکل خنده و گریه بروز میدهد. هرچند که خنده برخاسته از شدت سرور و شادی درونی است و گریه ریشه درحزن و اندوه شدید آدمی دارد، ولی این گونه نیست که همواره واکنشهای ظاهری خنده مرتبط به سرور و شادی و یا گریه مربوط به حزن و اندوه باشد، بلکه گاه شدت اندوه، شخصی را از حالت طبیعی بیرون برده و موجب میشود تا خندههای وحشتناکی را بروز دهد؛ چنان که بارها دیده شده که کسی که ناگهان با عوامل و علل شادی آفرین مواجه شده و باور آن برای او دشوار است، از شدت فشار هیجانی، میگرید از این رو نمیتوان هرخنده و یا گریهای را تنها مربوط به شادی و یا اندوه دانست؛ زیرا شدت و ضعف علل و عوامل میتواند واکنشهای متضادی را در انسان سبب شود. به سخن دیگر، واکنشهای هیجانی تحت تاثیر علل و عوامل مختلف و شدت و ضعف آن میتواند گاهی متضاد و متناقض باشد. بارها دیده شده که شخصی از شدت عوامل شادی آفرین دچار جنون و دیوانگی شده و یا از شدت فشار عصبی وارده از سوی عوامل اندوه زا، دچار مرگ شده و یا بخشی از اعضا و جوارح وی آسیب دیده است.
به هرحال، گریه و خنده در بسیاری از موارد واکنش طبیعی بدن به علل و عواملی است که احساسات و عواطف شخص را تحریک میکند. شدت و ضعف آن میتواند واکنشهای گاه متضادی را بر انگیزد و به جای خنده، گریه و به جای گریه سبب خنده شود.
قرآن با اشاره به خاستگاه طبیعی وفطری گریه و خنده میکوشد تا ضمن بیان طبیعی بودن آن، توحید در همه ابعاد را به انسان بنمایاند، چنانکه در آیه 43سوره نجم میفرماید: وانه هو اضحک و ابکی؛ و اوست که انسان را میخنداند و یا میگریاند. گریستن از اموری است که بر خلاف خنده در مواردی مورد تاکید و تشویق قرارمی گیرد. هرچند در آموزههای قرآنی، خنده امری ناپسند نیست؛ ولی برخلاف تبسم که مورد تاکید است خنده یعنی خروج صداها و اصواتی که بیانگر سرور داخلی است، از علل کاهش شخصیت اجتماعی شخص شمرده میشود؛ زیرا خندههای بلند و شدید در بسیاری از موارد نوعی خروج از تعادل شخصیتی است؛ چون زمانی شخص به خندههای بلند اقدام میکند که ناتوان از مدیریت هیجانات شدید باشد.
در تفسیر و تحلیل قرآنی، «فرح» ابراز شادیها و سرورهایی است که بیانگر غفلت انسان از حقیقت آفرینش و سرگرم شدن به امور لهو و لعب دنیاست. از این رو میفرماید: «ان الله لایحب الفرحین، خداوند کسانی که فرح و خوشحالی خویش را در قالب خندههای بلند بروز میدهند دوست نمیدارد. (قصص آیه 76) این درحالی است که انسان سالم را انسانی مسرور و شادان میشمارد که همواره بر لبانش تبسم است و شادی و سرورش را تنها به شکل تبسم بروز میدهد و خنده را جز در مواردی اندک و کم نشان نمیدهد، چنان که اندوه خویش را نیز دربسیاری از موارد بویژه در اجتماعات، نهان میدارد.
مومن از نظر قرآن کسی است که نسبت به عظمت و جلال خداوندی، درخشیت و خوف است و همانند کودکی میماند که میهراسد محبت و عشق پدر و مادرش را به خاطر خطا و اشتباهی از دست دهد و خشم ایشان را به جان خرد. از این رو خوف و خشیت وی نسبت به خداوند زیباست و موجبات رشد اخلاقی و هنجاری وی را سبب میشود و از انجام هرگونه خطا و اشتباه و گناهی پرهیز میکند. این پرهیزگاری همان هدفی است که خداوند از مقام جلالی و ظهور آن نسبت به بندگان خویش اراده میکند.
در آموزههای قرآنی یکی از راههای تقرب جویی به خداوند، تبسم در اجتماع و در هنگام مواجه شدن با دیگران و درهمان حال گریستن و تضرع در خلوتگاه و در هنگام راز و نیاز با خداوند است، لذا یکی از صفات مومن واقعی، گریستن در هنگام خلوت با خداوند است: اذا تتلی علیهم آیات الرحمن خروا سجدا و بکیا. هرگاه آیات خدای رحمان بر ایشان خوانده میشد، سجده کنان و گریان به خاک میافتادند. (مریم آیه 58) بر این اساس گریستن به تنهایی و تنها در پیشگاه خداوند امری پسندیده است؛ زیرا بیانگر معرفت انسان به مقام جلال الهی، فروتنی، تواضع، خشوع و خضوع در برابر اوست.
گریه هنگام مصیبت و شادی
انسان به طور طبیعی هنگام مواجه شدن با مصیبتهای سخت و جانکاه، متاثر از احساسات و عواطف نمی تواند خوددار باشد و بی اراده شروع به گریه میکند. کسی که معرفت کامل و تمام از مقام جلال و عظمت الهی داشته باشد نیز این گونه است و نمی تواند احساسات ترس و خوف خویش را مخفی کند؛ از این رو چهرهاش زرد و دگرگون میشود و از شدت خشیت میلرزد و گریه میکند. چنان که این حالات درباره بسیاری از امامان بویژه امیرمومنان علی(ع) و زین العابدین(ع) روایت شده است.
گریه هرچند که نمیتواند اختیاری باشد ولی به سبب علل و عواملی که موجبات تاثر قلب و احساسات و عواطف انسانی را فراهم میآورند، میتواند اختیاری شود. به این معنا که هرگاه انسان متوجه عظمت خطر و یا رخدادی شود و نسبت به آن معرفت و شناختی پیدا کند با توجه به عظمت رخداد و شناخت شخص، احساسات و عواطف متاثرشده و آثار آن به شکل گریه بروز و ظهور میکند.
دربرخی از موارد به سبب این که شخص نمی تواند عظمت حادثه را درک کند و یا متوجه آن شود و یا از نظر احساساتی انسانی نیست که بتواند سریع متاثر شود، سخن از تباکی و تضرع است. تباکی و تضرع هرچند که نمی تواند جانشین خشوع و خضوع و نیز خشیت و بکای واقعی شود ولی نمایش آن میتواند آدمی را اندک اندک در مسیر قرار دهد تا احساسات و عواطف وی تحریک شود و دلش بر اثر خشیت واقعی و شناخت درست از رخداد و یا عظمت امری، نرم گردد و اشک از چشم جاری شود.
خداوند در آیه 92 سوره توبه بیان میکند که گروهی از مردم به سبب ناتوانی از کاری و شناخت عظمت کار، ناخواسته دچار حزن و اندوه میشوند و احساسات آنان به سبب این که نمیتوانند کاری را انجام دهند برانگیخته میشود و اشک از چشمانشان جاری میشود: و {نیز] گناهی نیست بر کسانی که چون پیش تو آمدند تا سوارشان کنی ]و[ گفتی: «چیزی پیدا نمی کنم تا بر آن سوارتان کنم»، برگشتند، و در اثر اندوه، از چشمانشان اشک فرو میریخت که[چرا] چیزی نمییابند تا (در راه جهاد) خرج کنند.»
در آیه 83 سوره مائده نیز به کسانی اشاره میشود که به سبب شناختی که نسبت به حق یافتند از روی شادی گریه میکنند و اشک شوق معرفت و دست یابی به آن از چشمانشان جاری میشود: «و چون آنچه را به سوی این پیامبر نازل شده، بشنوند، میبینی بر اثر آن حقیقتی که شناختهاند، اشک از چشمهایشان سرازیر میشود. میگویند: پروردگارا، ما ایمان آوردهایم پس ما را در زمره گواهان بنویس.»
این همان اشک شادی است که به سبب معرفت به اموری شادی آفرین از چشمان شخص بیرون میریزد و احساسات و عواطف ایشان به سبب آن تحریک شده و نمیتوانند آن را از شدت تاثر کنترل و مهار نمایند.
اندیشمند بزرگ راغب اصفهانی در تبیین و تحلیل واژه شکر در قرآن با اشاره به ریشه آن مینویسد که این واژه از شکری به معنای سرشک و ژاله چشم است. (مفردات الفاظ قرآن کریم، راغب اصفهانی ذیل واژه شکر)
در حقیقت، انسانی که میخواهد نسبت به نعمت و کرامتی واکنش احساسی و عاطفی نشان دهد، به سبب خوشحالی و شادی بسیار، دل و جانش متاثر میشود و اشک از دیدگانش جاری میشود. به سخنی دیگر، یکی از علل و عواملی که دل و احساسات آدمی را تحت تاثیر قرار میدهد و عواطف وی را برمی انگیزد، نیکی دیگری است. واکنش شدید احساسی و عاطفی به نیکی دیگری به شکل اشک خوشحالی از چشم جاری میشود و این گونه است که ارتباط معناداری میان سپاسگزاری و اشک دیدگان ایجاد میشود.
انسانها هرگاه از نیکی کسی احساسی شوند، در گوشه چشمانشان سرشکی چون ژالهای حلقه میزند و تحت تاثیر احساسات شدیدتر اشک بر گونههایش جاری میشود. از این رو شکر با اشک دیدگان ارتباط معناداری یافته است.
نسبت گریه با مقام رضا
گریه کردن با مقام رضا به قضا و قدر منافات ندارد؛ زیرا گریه بر شادی و اشک شادی ریختن، امری پسندیده و بیانگر روح لطیف و خاشع و خاضع شخص و نمایشگر اوج خشیت و خوف به خداوند است؛ چنان که گریه در هنگام مصیبت نیز به سبب آن که عواطف و احساسات شخص تحت تاثیر قرار گرفته و بیانگر نرمی دلها به جای سنگدلی است، افزون بر این که امری طبیعی و واکنش ناخواسته است، تا زمانی که موجب خروج شخص از تعادل و اعتدال شخصیتی نشود، نه تنها عیب نیست، بلکه امری پسندیده است؛ زیرا موجب خروج فشارهای عصبی میشود و تعادل شخص و شخصیتی وی را حفظ میکند.
شخص زمانی از حالت تعادل بیرون میرود که گریه وی همراه با نوعی اعتراض به قضا و قدر الهی باشد؛ ولی اگر او ضمن پذیرش قضا و قدر به سبب عوامل اندوه زای طبیعی، گریه کند و خود را تخلیه نماید، نه تنها کاری مثبت و پسندیده است، بلکه به سبب بیان شدت عواطف و احساسات و نرمی دل میبایست مورد تشویق و ترغیب قرار گیرد.
از معصومان(ع) حکایتهای متعددی نقل شده که ضمن پذیرش قضای الهی، در کنار زیبا دانستن آن، گریه را امری پسندیده دانسته و بدان عمل و حتی تشویق کردهاند. از آن جمله میتوان به روایات بسیاری اشاره کرد که درباره گریستن اهل بیت(ع) و مردم مدینه بر مرگ پیامبر(ص) و یا حتی گریستن پیامبر(ص)، اهل بیت(ع) و اهل مدینه بر سید شهدای جهاد احد حضرت حمزه عموی گرامی پیامبر(ص) وارد شده است. همچنین میتوان به روایاتی توجه داد درباره گریستن اهل بیت(ع) بویژه فاطمه(س) پس از رحلت پیامبر(ص) و اینکه آن حضرت(س) در بیت الاحزان ماهی چند به عزاداری و گریستن مشغول بود و صدای گریهها و ضجههای آن حضرت چنان بود که برخی به شکایت نزد امیرمومنان(ع) آمدند. همچنین میتوان به روایاتی اشاره کرد که در آن گریستن بر شهادت فاطمه(س)، امیرمومنان علی(ع) و امام حسن(ع) و امام حسین(ع) امری پسندیده و نیک دانسته شده و حتی دستور به برگزاری مراسم خاص عزاداری و گریه و تباکی بر آن حضرت امام حسین(ع) وارد شده به طوری که خود اهل بیت(ع) از امام سجاد(ع) تا امام الزمان(عج) بر آن اهتمام داشته و به برگزاری مجالس ماتم اقدام میکردند. این موارد خود میتواند بهترین دلیل بر این امر و درستی آن باشد.
حزن و اندوه یعقوب(ع) بر فراق حضرت یوسف(ع) و گریه شدید وی با آن که صبر بر آن را جمیل و زیبا میشمارد و قضای الهی را میپذیرد (یوسف آیات 18 و 83) و از دست دادن چشمان و کور شدن، دلیل بر این است که گریه میتواند ضمن پذیرش قضای جمیل الهی، امری پسندیده باشد حتی اگر برخی از اعضا و جوارح آسیب ببیند؛ زیرا اگر این گریه سرکوب شود همانند سرکوب هر عامل طبیعی و غریزی در انسان میتواند آثار سوء بدتری به دنبال داشته باشد. از این رو حضرت یعقوب(ع) با آن که قضای الهی را میپذیرد ولی به سبب حزن شدید در کنار کظم خود دچار کوری میشود: وتولی عنهم و قال یا اسفی علی یوسف و ابیضت عیناه من الحزن فهو کظیم(یوسف آیه84)
خداوند در این آیه وی را به عنوان کظیم و فرو برنده خشم یاد کرده و میستاید؛ زیرا آن چه حضرت یعقوب(ع) از فرزندان دید، اگر خشم خویش را فرو نمیخورد و حزن و اندوه خود را از خیانت و دروغ و فریبکاری فرزندان این گونه به وسیله گریه بروز نمی داد، ممکن بود آثار خطرناک تری بوجود آید و فرزندان نفرین میشدند و یا اموری دیگر اتفاق میافتاد که بسیار بدتر برای دیگران بود.
به هر حال گریستن با پذیرش قضای الهی هیچ منافاتی ندارد و بلکه در مواردی، از آسیبهای جدی تر جلوگیری میکند حتی اگر برخی از آسیبهای جزیی را نیز به دنبال داشته باشد.
اهل بیت(ع) همواره بر رضا بر قضای الهی تاکید میکنند که از جمله سخن امام حسین(ع) در اینباره است که فرمود: رضا الله رضانا اهل البیت، نصبر علی بلائه و یوفینا اجور الصابرین؛ خشنودی خدا، خشنودی ما اهل بیت است. بر بلای او صبر میکنیم و خداوند در عوض آن پاداشهای صابران را به طور کامل به ما عنایت میکند. (بحارالانوار ج44 ص 366 و کشف الغمه ج1 ص 29 و لهوف ص 60)
حضرت در جایی دیگر هنگامی که در اثر زخمهای شمشیر و نیزهها در خاک و خون غلتیده بود میفرماید: الهی صبرا علی بلائک و رضا بقضائک و تسلیما لامرک لامعبود سواک یا غیاث المستغیثین؛ معبودا! در بلای تو شکیبا و در برابر قضای حتمیات خشنود و تسلیم فرمان تو هستم. معبودی جز تو وجود ندارد ای فریادرس یاری جویان. (ذریعه النجاه، گرمارودی)
فضیلت گریه در نگاه روایات
گریستن بویژه در پیشگاه خداوند امری ممدوح است چنان که صریح آیه85 سوره مریم بوده است. اما در روایات، گریستن برای اموری چند خصوصا در مصیبت امام حسین(ع) و عزاداری برای آن حضرت تاکید شده است که در اینجا برخی از این روایات برای ارزش و کارکردهای گریه نقل میشود:
شیخ صدوق به اسنادش از ابن عباس آورده که علی(ع) به رسول خدا(ص) گفت: یا رسول الله آیا عقیل را دوست داری؟
فرمود: آری، سوگند به خدا او را به دو جهت دوست دارم، یکی اینکه خودم دوستش دارم و دیگر برای آنکه ابوطالب او را دوست داشت و فرزند او در راه دوستی فرزند تو کشته میشود، پس دیده مومنین بر وی اشک ریزند و فرشتگان مقرب الهی بر وی درود فرستند.
آنگاه رسول خدا بگریست؛ چنانکه اشکهای او بر سینهاش روان گشت و فرمود: شکایت به خدا میکنم از آنچه خاندان من پس از من ملاقات میکنند. (نفس المهموم، شیخ عباس قمی، فصل دوم، حدیث سوم، ص61)
منشا گریههای ارزشی، فهم و شعور است؛ گریه رشد روحانی، از فهم و شعور سرچشمه میگیرد و از روی تقلید و گمان، جاری نمیشود.
قرآن میفرماید:
«ای رسول ما! به امت بگو: شما به این کتاب ایمان بیاورید یا نیاورید (مرا یکسان است)؛ به درستی که آنان که پیش از این به مقام علم و دانش رسیدند، هرگاه این آیات برایشان تلاوت شود، همه با کمال خضوع و فروتنی، سرطاعت بر حکم آن فرود آورند و گویند: پروردگار ما، پاک و منزه است؛ البته وعده خدای ما محقق واقع خواهد شد و آنها با چشم گریان سر به خاک عبودیت نهاده، پیوسته بر خوف و ترسشان از خدا میافزاید».(اسراء آیات701- 901)
هر چه معرفت انسان به خود و خدا بیش تر باشد، گریههای وی ارزشی تر میشود و آثار و برکات بیش تری به جا میگذارد. از این روکسانی که در مقام عبودیت ریوبی هستند مانند امامان معصوم(ع) گریههایشان شدیدتر است. گریه درایشان از نشانهها و علائم الهی بودن و قرار گرفتن در مقام عبد محض است. خداوند متعال میفرماید:
«و چون آیاتی که به رسول فرستاده شد، بشنوند، از دیدگان آنان اشک جاری میشود؛ زیرا حقانیت آن چه بر رسول نازل شده، شناخته، گویند: بارالها! ما به رسول تو محمد و کتابت، قرآن ایمان آوردیم؛ ما را در زمره گواهان صدیق او بنویس» (مائده، آیه38)
امام صادق(ع) میفرماید:
«نزدیک ترین حالت بنده نسبت به پروردگار عزوجل، حالتی است که او در سجده با گریه است.» (اصول کافی، ج2، باب البکاء.)
امام باقر(ع) میفرماید:
«هیچ قطره ای نیست که نزد خدای عزوجل محبوبتر باشد از قطره اشک در ظلمت شب که از خوف خدا باشد و غیر از او، منظوری نباشد». (همان)
امام صادق(ع) میفرماید:
«اگر اشک چشمی نداشتی برای گریستن، حالت تباکی و حزن و اندوه داشته باش». (مرآه العقول، ج21، ص65)
گریه برامام حسین علیه السلام چرا؟
چرا ائمه اطهار (حتى از پیغمبر اکرم روایت است ) گفتند که : این نهضت باید زنده بماند، فراموش نشود، مردم براى امام حسین بگریند؟ هدف آنها از این دستور چه بوده است ؟ ما آن هدف واقعى را مسخ کردیم . گفتیم : فقط به خاطر این است که تسلى خاطرى براى حضرت زهرا سلام الله علیها باشد! با اینکه ایشان در بهشت همراه فرزند بزرگوارشان هستند. دائماً بى تابى مى کنند تا ما مردم بى سر و پا یک مقدار گریه کنیم تا تسلى خاطر پیدا کنند! آیا توهینى بالاتر از این، براى حضرت زهرا پیدا مى کنید؟ عده اى دیگر گفتند: امام حسین در کربلا به دست یک عده مردم تجاوزکار، بى تقصیر کشته شد، پس این تأثر آور است! من هم قبول دارم امام حسین بى تقصیر کشته شد. امام حسین بى تقصیر کشته شد؟! روزى هزار نفر آدم بى تقصیر به دست آدمهاى با تقصیر کشته مى شوند، روزى هزار نفر آدم در دنیا مى شوند و تأثر آور است، اما آیا این نفله شدن ها ارزش دارد که سالهاى زیاد، قرنهاى زیاد، ده قرن، بیست قرن، سى قرن مطرح باشد؟! (1)
بعضى خیال کرده اند امام زین العابدین چون در مدتى که حضرت بعد از پدر بزرگوارشان حیات داشتند قیام به سیف نکردند، پس گذاشتند قضایا خاموش شود. ابدا چنین نیست، از هر بهانه اى استفاده مى کرد که اثر قیام پدر بزرگوارش را زنده نگه دارد آن گریه ها که گریه مى کرد و یاد آورى مى نمود براى چه بود؟ آیا تنها یک حالتى بود مثل حالت آدمى که فقط دلش مى سوزد و بى هدف گریه مى کند؟! یا مى خواست این حادثه را زنده نگه دارد و مردم یادشان نرود که چرا امام حسین قیام کرد و چه کسانى او را کشتند؟
- ارزش قطره قطره خون حسین (ع )
ما بنشینیم و اظهار تأثر کنیم که حیف، حسین بن على نفله شد، خونش هدر رفت! حسین بن على بى تقصیر کشته شد، به دست افرادى متجاوز کشته شد! اما چه کسى گفته حسین بن على نفله شده است؟ و خون حسین بن على هدر رفت! اگر در دنیا کسى را پیدا کنید که نگذاشت یک ذره از شخصیتش هدر برود، حسین بن على است. او براى قطره قطره خونش آنچنان ارزش قائل شد که نمى توان آنرا توصیف کرد. اگر ثروت هاى دنیا را که براى او صرف مى شود تا دامنه قیامت حساب کنیم، براى هر قطره خونش میلیاردها تومان بشر پول خرج کرده است. آدمى که کشته شدنش سبب شد که نام او پایه کاخ ستمکاران را براى همیشه بلرزاند، نفله شد؟! خونش هدر رفت؟! ما غصه بخوریم براى اینکه حسین بن على نفله شد؟ تو نفله شدى بیچاره نادان! من و تو نفله هستیم، من و تو عمرمان هدر رفت... تو به حسین توهین مى کنى که مى گویى نفله شد! حسین بن على کسى است که : ان لک درجه عند الله، لن تنالها الا بالشهاده آیا حسین بن على علیه السلام که آرزوى شهادت مى کرد، آرزوى نفله شدن را مى کرد؟
2- اشک با ارزش
اگر اشکى که ما براى او مى ریزیم، در مسیر هماهنگى روح ما باشد، پرواز کوچکى است که روح ما با روح حسینى مى کند. اگر ذره اى از همت او، ذره اى از غیرت او، ذره اى از حریت او، ذره اى از ایمان او، ذره اى از تقواى او، ذره اى توحید او در ما بیابد و چنین اشکى از چشم ما جارى شود، آن اشک بى نهایت قیمت دارد. اگر گفتند: به اندازه بال مگس هم باشد یک دنیا ارزش دارد، باور کنید!! اما نه اشکى که براى نفله شدن حسین باشد، بلکه اشکى که براى عظمت حسین باشد، براى شخصیت حسین باشد. اشکى که نشانه اى از هماهنگى با حسین بن على و پیروى کردن از او باشد، بله، یک بال مگسش هم یک دنیا ارزش دارد.(2)
3- حب راستین به امام حسین (ع )
ما خیال مى کنیم یک گریه دروغین بر امام حسین کافى است، ولى امیرالمؤمنین فرمود: اینها دروغ است! اگر حب على بن ابى طالب تو را به عمل کشاند، بدان حب تو صادق و راستین است، اگر گریه بر حسین بن على تو را به سوى عمل کشاند، بدان که تو بر حسین بن على گریه کرده اى، و گریه تو راستین است، اگر نه فریب شیطان است .(3)
4- در رثاى قهرمان بگریید!
این رثاء و مصیبت نباید فراموش بشود، این ذکر، این یاد آورى نباید فراموش بشود و باید اشک مردم را همیشه بگیرید، اما در رثاى یک قهرمان. پس اول باید قهرمان بودنش براى شما مشخص بشود و بعد در رثاى قهرمان بگریید، و گرنه رثاى یک آدم نفله شده بیچاره بى دست و پاى مظلوم که دیگر گریه ندارد، و گریه ملتى براى او معنى ندارد. در رثاى قهرمان بگریید براى اینکه احساسات قهرمانى پیدا بکنید.(4)
5- اشک مقدس
یکى از اصول معتقدات مسیحیت مسئله به صلیب کشیدن، مسیح است، براى اینکه فادى باشد. الفادى لقب مسیح است . از نظر مسیحیت این جزو متن مسیحیت است که عیسى به دار رفت تا کفاره گناهان امت باشد! یعنى گناهان خودشان را به حساب عیسى مى گذارند! فکر نکردیم که این، حرف دنیاى مسیحیت است، با روح اسلام سازگار نیست، با سخن حسین علیه السلام سازگار نیست. به خدا قسم، تهمت به ابا عبدالله است. والله، اگر کسى در ماه رمضان روزه داشته باشد و این حرف را به حسین بن على نسبت بدهد و بگوید: حسین براى چنین کارى بود و این سخن را از او نقل بکند روزه اش باطل است، دروغ بر حسین است. ابا عبدالله که براى مبارزه با گناه کردن قیام کرد، ما گفتیم قیام کرد تا سنگرى براى گنهکاران باشد! گفتیم حسین یک بیمه درست کرد، یک شرکت بیمه تأسیس کرد. بیمه چه ! بیمه گناه! گفت شما را از نظر گناه بیمه کردن، در عوض چه بگیرم ؟ اشک. شما براى من اشک بریزید، من در عوض، گناهان شما را جبران مى کنم. شما هر چه مى خواهید باشید، این زیاد باشید، عمر سعد باشد یک ابن زیاد در دنیا کم بود! یک عمر سعد در دنیا کم بود! یک سنان بن انس در دنیا کم بود! یک خولى در دنیا کم بود؟ امام حسین خواست خولى در دنیا زیاد شود، عمر سعد در دنیا زیاد شود، گفت: ایها الناس! هر چه مى توانید بد باشید که من بیمه شما هستم!!! (5)
6- اشک با ارزش
مردم باید روضه راست بشنوند تا معارفشان، سطح فکرشان بالا بیاید و بدانند که اگر روحشان در یک کلمه اهتراز پیدا کرد، یعنى با روح حسین بن على هماهنگ شد و در نتیجه اشکى و او ذره اى، از چشمشان بیرون آمد، واقعه مقام بزرگى است اما اشکى که از راه قصابى کردن از چشم بیرون بیاید، اگر یک دریا هم باشد ارزش ندارد.(6)
7- اشک هدف دار امام سجاد (ع )
بعضى خیال کرده اند امام زین العابدین چون در مدتى که حضرت بعد از پدر بزرگوارشان حیات داشتند قیام به سیف نکردند، پس گذاشتند قضایا خاموش شود. ابدا چنین نیست، از هر بهانه اى استفاده مى کرد که اثر قیام پدر بزرگوارش را زنده نگه دارد آن گریه ها که گریه مى کرد و یاد آورى مى نمود براى چه بود؟ آیا تنها یک حالتى بود مثل حالت آدمى که فقط دلش مى سوزد و بى هدف گریه مى کند؟! یا مى خواست این حادثه را زنده نگه دارد و مردم یادشان نرود که چرا امام حسین قیام کرد و چه کسانى او را کشتند؟
این بود که گاهى امام گریه مى کرد، گریه هاى زیادى . روزى یکى از خدمتگزارانش عرض کرد: آقا! آیا وقت آن نرسیده است که شما از گریه بازایستد؟ (فهمید که امام براى عزیزانش مى گرید).
فرمود: چه مى گویى ؟! یعقوب یک یوسف بیشتر نداشت. قرآن عواطف او را آن طور تشریح مى کند: و ابیضت عیناه من الحزن (7) من در جلوى چشم خودم هجده یوسف را دیدم که یکى پس از دیگرى بر زمین افتادند! (8)
8- اشک با معرفت
از چیزهایى که ارزش عمل را از نظر کیفیت بالا مى برد معرفت است.
چرا در باب زیارات اینقدر آمده است که مثلا من زار الحسین علیه السلام عارفا بحقه ... هر کسى که امام را زیارت کند به شرط اینکه او را بشناسد چنین و چنان است ؟ زیرا اساس شناخت است . اینکه بعضى از اشخاص شبهه مى کنند که یک قطره اشک براى امام حسین مگر مى تواند آنقدر ارزش داشته باشد، پاسخ این است که گاهى ممکن است انسان و هیچ ارزشى هم نداشته باشد. ولى یک انسان ممکن است به اندازه یک بال مگس براى امام حسین اشک بریزد که ارزشش از آن استخر اشک دیگرى خیلى بیشتر باشد.(
مردم باید روضه راست بشنوند تا معارفشان، سطح فکرشان بالا بیاید و بدانند که اگر روحشان در یک کلمه اهتراز پیدا کرد، یعنى با روح حسین بن على هماهنگ شد و در نتیجه اشکى و او ذره اى، از چشمشان بیرون آمد، واقعه مقام بزرگى است اما اشکى که از راه قصابى کردن از چشم بیرون بیاید، اگر یک دریا هم باشد ارزش ندارد.(6)
9- حک شدن پیام حسین
بسیارى از سلاطین مایل بودند که نامشان و سخنشان و پیامشان (هر چند پیامى براى انسانها نداشته اند، اظهار خود خواهى بوده است و بس ) باقى بماند، لذا آن را بر لوحه هاى سنگى یا فلزى حک مى کرده اند، مثلا منم شاه شاهان ، به ، ایزد نژاد، از نژاد خدایان !!! ولى هرگز این نوشته ها در دلها و سینه هاى مردم ثبت نشده و در آنجا نقش نگرفته است . اما پیامهایى مانند پیام امام حسین بدون آنکه در صفحه سنگى یا لوحه فلزى حک شود، چون با خون خودشان و با اینکه صرفا روى صفحه لرزان هوا ثبت شد، در دلها و سینه ها حک شد و مانند خطوط نورانى وحى در دل انبیاء، براى همیشه باقى ماند ان محبة الحسین مکنونة فى قلوب المؤمنین 10) در عالى ترین مقامات و مراکز روح ها ثبت شده تا آنجا که دلها کانونى شد از احساسات او، و بردن نامش اشکها را جارى مى سازد، و خدا مى داند که در طول هزار و سیصد سال چند هزار تن اشک مانند گلاب از گل گرفته است . چرا؟ چون ان الذین آمنوا و عملوا الصالحات سیجعل لهم الرحمن ودا (11) چون پیام رسان حقیقت رسان حقیقت بودند، چون پیام آنها دل آشنا و فطرت آشنا بود، چون سخن من و ما نبود، سخن خدا و مردم در کار بود.(12) امیدوارم پاسخ خود را دریافت کرده باشید .دردعاهایتان مارا فراموش نکنید .
پی نوشت ها:
1- حماسه حسینى ، ج 1، ص 79.
2- حماسه حسینى ، ج 1، ص 81.
3- گفتارهاى معنوى ، ص 124.
4- حماسه حسینى ، ج 1، ص 127.
5- حماسه حسینى ، ج 1، ص 76و77.
6- حماسه حسینى ، ج 1، ص 21.
7- سوره یوسف ، آیه 84، چشمانش از گریه ناشى از غم فراق یوسف سفید شد.
8- سیره ائمه ، ص 113.
9- آشنایى با قرآن ، ج 8، ص 140.
10- شبیه این عبارت در بحار الانوار، ج 43، ص 272؛ حسین را در دل هاى مؤ منان محبتى نهفته است .
11- سوره مریم ، آیه 96. آنان که ایمان آورده و عمل شایسته کرده اند، خداوند دوستى آنان را در دل دیگران اندازد.
12- حماسه حسینى ، ج 3، ص 362.