معنا و مفهوم امانت
یکی از خصایل اخلاقی انسان که دارای ارزش و اهمیت فوق العاده ای است، امانت و امانت داری است.
امانت در فرهنگ لغت، دارای معانی مختلفی است; پاس داری، حفاظت، امـنـیـت، امـان، مـواظبت، مراقبت، رازداری، نگه داری، آسایش و آرامـش روح و جـان از جـمـلـه مـعانی امانت است و مفاهیمی چون: خـیـانـت، دزدی و چـپـاول، بی وفایی، ایجاد رعب و وحشت، نیرنگ، جـاسـوسـی، نـفاق، بهتان، کتمان حقیقت و بی مبالاتی در نگه داری اسرار، متضاد آن می باشد.
امـانـت بـه عنوان یکی از صفات اخلاقی و ملکوتی، دارای واژه های زیـبـا و مـقـدسـی اسـت. وجـود این واژه ها نشان دهنده قداست و شایستگی خارق العاده ای می باشد که در متن امانت نهفته است.
ایـن خـصـلت معنوی و روحانی، در روح و روان انسان های پاک سیرت وجـود دارد و هـمـواره در گـفـتـار، رفتار، کردار و اعمال آنان نمایان است.
اگـر بـا دیدی وسیع تر به متن امانت بنگریم، درمی یابیم که حتی افـراد لاابالی و بی ایمانی که بویی از انسانیت و حسن خلق نبرده انـد و بـعـضا ظلم و ستم می کنند، به نوعی شیفته و جذب امانت و امـانـت داران مـی شـوند. دلیل آن این است که امانت دربردارنده امـنـیـت و امـان است. کلمه ای که با شنیدن نام آن، نوعی آرامش خـاطـر و آسـایـش خـیـال را برای انسان به ارمغان می آورد و در پـنـاهش امنیت روح و روان او را تضمین می کند و از هر گونه خوف و ترس در امان می دارد.
امانت از دیدگاه اسلام
امـانـت در نظر اسلام، از ارزش و جایگاه والایی برخوردار است، به طـوری کـه نمونه های فراوانی از سفارش ها و توجهات الهی قرآن و احادیث و روایات ائمه معصومین(ع) به چشم می خورد.
خداوند متعال که خود بهترین و بزرگ ترین امین و نگهبان است، از هـر گـونـه دغل بازی و خیانت پاک و مبرا می باشد. در این جا به نـمـونـه هـایـی از آیـات قرآنی و روایات معصومین(ع) که درباره امانت وارد شده است، اشاره می کنیم.
* خـداونـد در قـرآن نـسـبـت بـه حـفظ امانت و سپردن آن به دست صـاحـبـانشان می فرماید: (ان الله یامرکم ان تودوا الامانات الی اهـلـهـا...1; خـداونـد به شما فرمان می دهد که امانت ها را به صاحبانش بدهید.)
* در جـایـی دیگر درباره خیانت نکردن در امانت می فرماید: (فان امـن بـعضکم بعضا فلیود الذی اوتمن امانته ولیتق الله ربه...2; و اگـر کـسی از شما دیگری را امین دانست، آن کس که امین دانسته شده امانت را باز دهد و باید از خدا بترسد.)
* خـداونـد در آیه ای دیگر درباره قبول و رد امانت از اهل کتاب (نـصـاری و یهود) سخن می گوید و می فرماید: (ومن اهل الکتاب من ان تـامـنـه بـقنطار یوده الیک ومنهم من ان تامنه بدینار لایوده الـیـک الا مـادمت علیه قائما...3; بعضی اهل کتاب (از نصاری) تا بـه آن حد درست کارند که اگر مال بسیاری به آنان امانت دهی، رد امـانـت کـنـنـد، و بـرخـی دیـگر از اهل کتاب (یهود) آن اندازه نـادرسـتند که اگر به آنان یک دینار امانت دهی رد نکنند، جز آن که بر مطالبه آن سخت گیری کنی...)
* آیـه دیـگری به امانت داری در طول زندگی و پاداش عظیمی که به شـخـص امـیـن تعلق می گیرد، اشاره می کند و می فرماید: (والذین لامـانـاتهم وعهدهم، راعون* والذین هم بشهاداتهم قائمون* والذین هم علی صلاتهم یحافظون* اولئک فی جنات مکرمون4; و آنان که امانت و عـهـد و پیمانشان را رعایت می کنند، و آنان که برای شهادت به حق قیام می کنند، و آنان که بر نمازشان مواظبت دارند، اینان در باغ های بهشت با عزت و احترام متنعم اند.)
* امـام عـلی(ع) درباره امانت داری می فرماید: (الامانه والوفاء صـدق الافـعـال والـکـذب والافـتراء خیانه الاقوال5; امانت داری و وفـاداری، راسـتـی افـعـال (اعـمال) است و دروغ و بهتان، خیانت اقوال (گفته ها).)
* آن حـضـرت در حـدیـثی دیگر، درباره ارزش معنوی امانت داری می فـرمـایـنـد: (الزم الصدق والامانه فانهما سجیه الابرار6; پیوسته ملازم راست گویی و امانت داری باش که آن دو شیوه نیکان است.)
* امام صادق(ع) نیز می فرماید: اتقوا الله وعلیکم باداء الامانه الـی من ائتمنکم7; از خدا بترسید و هرکس که شما را امین دانسته و امانتی به شما سپرده، امانتش را بازگردانید.)
و نـیز درباره امر خطیر و مهم رسالت پیغمبران، امام صادق(ع) می فرماید: خدای عزوجل پیغمبری را مبعوث نکرد مگر به امانت داری و راست گویی نسبت به نیکوکار و بدکار.8
انواع امانت در اسلام
در فـرهـنـگ اسـلام امـانـت به دو چیز اطلاق می شود:
الف) تکالیف بندگی
ب) مال سپرده شده.
تکالیف بندگی:
این نوع امانت، نمونه های گوناگونی دارد که به آن ها اشاره می شود.
1. اعـضا و نیروهای وجود انسان: تمام اعضا و جوارح توانایی ه، اسـتعداده، نیروها و محرکه وجودی انسان نعمت هایی هستند که به صـورت امانت در اختیار انسان قرار گرفته اند و بر ایشان است که از ایـن امـانـت هـا به طریقی شایسته و نیکو در راه رضای خدا و اطـاعـت کردن از او به کار گیرد و از بندگی شیطان و اسیر وسوسه های او شدن دست بردارد.
نمونه هایی از امانات
زبـان بـه عـنـوان یـکی از امانات الهی وظیفه دارد سخنان حق را بگوید و از گفتن سخنان لغو و بیهوده خودداری کند.
زبان آمد از بهر شکر و سپاس
به غیبت نگردانش ای حق شناس
یکی دیگر از امانات انسان، گوش است که باید از آن در راه شنیدن سـخـنـان حـق و غـیر حرام استفاده کرد و از شنیدن سخنان باطل و ناروا دوری گزید.
چشم نیز باید از دیدن منظره های گناه آلود و فسادانگیز که تیری از تـیـرهـای شـیطان است، فرو بندد و در عوض مناظر و آیات عبرت انگیز را نظاره کند.
هـان ای دل عبرت بین از دیده نظر کن هان/ ایوان مدائن را آیینه عبرت دان
دسـت و پ، دو امانت دیگر الهی هستند که در اختیار انسان قرار گـرفـتـه اسـت که از هر کدام باید در کارهای خیر و عام المنفعه بـهـره جـسـت و از رفـتـن بـه مجالس فساد و عیاشی دست داشتن در کارهای غیر اخلاقی و شرعی خودداری کرد.
امـام خـمـینی(ره) در این باره می فرماید: (و باید دانست که حق تـبـارک و تـعـالـی تمام قوا و اعضای ظاهریه و باطنیه را به ما مـرحـمـت فـرمـوده و بـسط نعمت و رحمت در مملکت ظاهر و باطن ما فـرمـوده و در تـحت قدرت ما تمام آن ها پاک و پاکیزه و طاهر از قـذارات صـوریـه و مـعنویه بودند، و آن چه از عالم غیب برای ما نـازل فـرموده تمام آن ها مطهر از آلایش بوده اند; پس اگر ما در وقت ملاقات آن ذات مقدس، آن امانات را بدون آلایشی به عالم طبیعت و قـذارات مـلـک دنیا به او رد کردیم، امین در امانات بوده ایم والا خـیـانـت کـار بوده ایم; از اسلام حقیقی خارج و از ملت رسول اکرم(ص) بیرون هستیم.)9
2. عـلـم دیـن و دانـش به احکام الهی: دانش، امانتی است در دست دانـشـمـندان و علما که باید از آن به نحو احسن و نیکو استفاده کـنـنـد و در جـهت رشد و نمو آن در راه خیر و صلاح جامعه و رضای پـروردگـار کـوشـا بـاشـند، تا به خوبی از عهده این امانت الهی برآیند.
علم بال است مرغ جانت را
بر سپهر او برد روانت را
دل شود گر به علم بیننده
راه جوید به آفریننده 10
3. راز مـردم: رازهـای مردم نیز امانت اند و هیچ فردی حق ندارد بدون مصلحت خاص، اسرار دیگران را به هر طریقی فاش نماید.
حـکـایت است که: (فاضلی به یکی از دوستان صاحب راز خود نامه می نـوشت. شخصی پهلوی او نشسته بود و به گوشه چشم، نوشته او را می خـواند. بر وی دشوار آمد، بنوشت اگر پهلوی من دزدی ننشسته بودی و نوشته مرا نمی خواندی، همه اسرار خود بنوشتی.
آن شـخـص گفت: والله مولان، من نامه تو را نمی خواندم. گفت: ای نادان، پس از کجا دانستی که یاد تو در نامه است؟)11
از پیامبر است که فرموده اند: (مجلس ها امانت است، جز سه مجلس: مـجـلـسـی کـه در آن خـونی به حرامی ریخته شود، مجلسی که در آن نـامـوس حـرامی حلال شمرده شود و مجلسی که در آن مال و ثروتی به ناحق روا شمرده شود.)12
4. اسـلام: اسلام نیز یکی از امانات الهی است که خداوند به وسیله رسـول اکـرم(ص) بـر بـشر عرضه کرده است و همه انسان ها ملزم به رعـایـت و حـفـظـ ایـن امـانـت الـهی هستند. پیامبران(ص)، ائمه مـعـصـومـین(ع)، علم، فضل، شهیدان و... پاسبانان و حافظان این مـکـتب بزرگ بشری بوده اند و انسان ها را نیز به حفظ این امانت الـهـی تـوصـیـه و سـفارش کرده اند. امام خمینی در این خصوص می فـرمـایـد: (اسلام نه از من است و نه از شم، اسلام از خدا است و همه ما مکلفیم با تمام قدرت آن را حفظ کنیم.)13
5. فـریـضـه هـای الـهی: وظایف الهی مانند نماز، روزه، حج و... امـانـت هـای خـداونـد هستند که انسان ها باید در انجام صحیح و شـایـسـته آن فرایض کوشا باشند تا از عهده انجام این امانت های الهی به خوبی برآیند.
6. پست ها و مقام ها: افرادی که دارای مناصبی در دستگاه حکومتی هـسـتـند، ضامن امانت هایی اند که بر عهده آنان نهاده شده است. پـس بـایـد چـنـین افرادی از پست و مقام خود در جهت رضایت عامه مـردم اسـتـفاده کنند و از مال اندوزی و شخصیت گرایی نامطلوب و رشـوه خـواری دوری کـنـنـد. حـضرت علی(ع) در نامه ای به یکی از فـرماندارانش که ظاهرا از مقام خود سوءاستفاده کرده بود، نوشت: (فـقـد بلغنی عنک امر، ان کنت فعلته فقد اسخطت ربک وعصیت امامک واخـزیـت امـانـتک; از تو به من خبری رسیده است; اگر چنان کرده بـاشـی، پروردگار خود را به خشم آورده، و امام خود را نافرمانی کرده، و امانت خود را از دست داده باشی.)14
ب) مال سپرده شده:
مـنـظـور از مال سپرده شده، اموال و دارایی ها و احیانا اشیایی اسـت کـه بـه انسان امانت داده می شوند و او باید از این امانت هـا به نحو احسن نگه داری کند. به چند نمونه از انواع امانت از نوع مال سپرده شده اشاره می شود.
1. نـامـه هـا و پـیـغـام ها: فرد امین باید در حفظ و نگه داری اسـرار، مـطالب و نوشته های دیگران کوشا باشد و آن را از دسترس بیگانگان هرزه و سودجو دور نگاه دارد.
2. اجناس و کالاها: فرد امین موظف است از وسایلی که به او سپرده مـی شـود هـمـانند جان خویش مواظبت کند و بدون رضایت فرد امانت دهنده به اموالش دست نزند و آن ها را خراب نکند.
3. بیت المال مردم: از مهم ترین امانت ه، بیت المال مردم است. مـیـز، کـلاس، آب، بـرق، وسـیله های نقلیه عمومی و هزاران وسیله دیـگـر هـمـگی از اموال عمومی هستند که نزد همه به امانت سپرده شـده است. البته بعضی از اموال عمومی وجود دارند که به یک گروه خـاص و یـا فـرد مـعـینی به امانت گذاشته می شوند; مثل: مدرسه، اداره، شـرکـت و... ولـی هـدف در هـمـه این اموال یکی است و آن پـاسـبانی و مراقبت لازم و مفید در حفظ و نگه داری از این اموال می باشد.
روزی عـقـیـل خـدمـت حضرت علی(ع) شرف یاب شد و گفت: (یا علی تو بـرادر مـنـی و خـزانه بیت المال در دست تو است، من نیز فقیر و عـیـالـوار هستم; لطفا سهم بیش تری از بیت المال را به من بده.
عـلـی(ع) فـرمـود: ای عقیل! بیت المال حق عموم مردم و امانت در دسـت مـن هـست و هرگز چنین کاری را (خیانت در بیت المال) مرتکب نـخـواهـم شد. و آن گاه که اصرار عقیل را می بیند، آهنی داغ بر کـف دسـت او مـی گـذارد. عـقیل می گوید: سوختم! حضرت علی(ع) می گـویـد: تـو از ایـن آهـن داغ این گونه فریاد می زنی؟ چگونه می خواهی مرا با انجام این کار در آتش جهنم بسوزانی؟)15
4. حیوانات: انسان هایی که از چهارپایان استفاده می کنند، باید از آن هـا نـیز مراقبت و نگه داری کنند; یعنی آن ها را گرسنه و تشنه نگذارند، تازیانه نزنند، بیش از توانشان بار نکشند و آزار و اذیتشان نکنند.
حـضـرت علی(ع) در این باره می فرماید: (اگر تمام دنیا را به من بـدهـنـد کـه در مقابل آن پوست جوی را از دهان مورچه ای بگیرم، چنین گناهی مرتکب نخواهم شد.)16
5. زمـیـن: انـسـان ها مکلف اند که این امانت خداوندی را ویران نـکـنـنـد و بـا کشت و کار استفاده بهینه و سودمند، آن را آباد کنند.
حـضـرت عـلـی(ع) در خـطـبه ای می فرماید: (انکم مسئولون حتی عن الـبقاع والبهائم; شما مسئولیت دارید و مکلفید و حقوقی بر عهده شما هست، حتی نیست به چهارپایان و نسبت به زمین.)17
در نامه ای به مالک اشتر نیز می فرماید: (وعماره بلدها; و دیگر این که سرزمین های آن ها را آباد کند.)18
آثار فردی امانت داری
هـمان طور که هر کاری آثار و هدفی دارد، امانت داری نیز آثار و فـوایـد فردی و اجتماعی بی شماری دارد که به چند مورد از آن ها اشاره می شود:
1. خـشـنودی خداوند: انسان امانت دار علاوه بر جلب رضایت خداوند از اجـر معنوی دنیوی و پاداش اخروی برخوردار می گردد و جایگاهش در بـهـشـت بـریـن خواهد بود. در حدیثی از رسول اکرم(ص) است که فـرمـوده اند: (اقربکم منی غدا فی الموقف اصدقکم للحدیث وآداکم للامانه واوفاکم بالعهد واحسنکم خلفا واقربکم من النار; فردا در صـحـنـه قیامت آن کس از همه به من نزدیک تر است که از همه راست گـوتـر، امـانت دارتر، پیمان نگه دارتر، خوش اخلاق تر و به مردم نزدیک تر باشد.)19
2. جلب اعتماد و اطمینان مردم: شخص امین، مورد اعتماد مردم است و او را بـه خـاطر کوشا بودن در حفظ امانت هایی که به او سپرده انـد، تـمـجـید و تحسین می کنند. امام جعفر صادق(ع) می فرماید:
(لاتـغـتروا بصلاتهم ولاصیامهم فان الرجل ربما لهج بالصلوه والصوم حـتـی لـو تـرکـه اسـتـوحش ولکن اختبروهم عند صدق الحدیث واداء الامـانـه; از کـثـرت نماز و روزه اشخاص فریب نخورید، زیرا ممکن اسـت کـسـی بـه ایـن کار عادت کرده و ترک آن برایش دشوار باشد; بـلـکـه بـا راسـت گـویی و ادای امانت مردم را بسنجید و آزمایش کنید.)20
3. وسعت روزی: فرد امین هیچ گاه دچار فقر و تنگ دستی نمی شود و هـمـواره در رحمت و برکت خداوند به روی او باز می باشد. پیامبر اکـرم مـی فـرمـایـد: (الامانه تجلب الرزق والخیانه تجلب الفقر; امانت داری مایه جلب روزی و خیانت مایه فقر است.)21
(روزی مـردی فـقـیـر از اهل مکه بعد از طواف خانه خدا به هنگام بـازگـشت در بین راه کیسه ای زر می یابد، آن را به خانه می برد و[ مـاجـرا] را برای زنش بازگو می کند. زن به او امر می کند که کـیـسـه را سـرجایش بازگرداند. مرد[ در حین بازگرداندن کیسه زر ]مـی شـنـود که فردی فریاد می زند آیا کسی کیسه زر را یافته یا نـه؟ او فورا خود را به فرد رسانده و کیسه را به او می دهد. آن فـرد مـی گـویـد: کـیسه از آن خودت با من به خانه بیا و بعد در خـانـه نـه کـیسه زر دیگر به او می دهد. مرد فقیر می گوید: مرا مـسخره می کنی. آن مرد می گوید: نه به خدا قسم تو را مسخره نمی کـنـم; فـردی از اهـل عراق این ها را به من داده و گفته... اگر فـردی کـیـسـه را به نزد تو آورد، او امین است. و شخص امین، هم خـودش از ایـن مال می خورد و هم به دیگران می دهد و صدقه ما هم به تبع صدقه او مورد قبول خداوند واقع خواهد شد.
جـوان آن ده هزار اشرفی را برداشت و به خانه رفت و به خاطر صفت امانت داری از ثروت مندان روزگار شد.)22
4. دسـت یابی به اهداف و نتیجه مطلوب: فرد امین با سرلوحه قرار دادن امـانت داری در هر کار و شرایطی به هدف و نتیجه مطلوب خود دست می یابد و در این اثنا دچار سردرگمی و شکست نمی گردد. امام عـلـی(ع) می فرماید: (ثم اداء الامانه فقد خاب من لیس من اهلها; پـس وظـیـفه الهی هرکس امانت داری است، زیرا کسی که امانت داری نکند ضرر کرده و به مقصد نمی رسد.)23
آثار اجتماعی امانت داری
علاوه بر آثار فردی، امانت داری دارای آثار اجتماعی فراوانی است که به بعضی از آن ها اشاره می شود:
1. جـلـب اعـتماد اقشار جامعه: در جامعه ای که امانت داری رواج داشـتـه بـاشـد، افـراد آن جـامعه به هم نزدیک و مانوس هستند و زنـدگـی آن هـا بر پایه صلح، صف، امنیت و آرامش قرار می گیرد.
امـام صـادق(ع) بـه عـبدالله بن سبابه توصیه فرمود: (علیک بصدق الـحـدیث واداء الامانه تشرک الناس فی اموالهم...; بر تو باد به راسـت گویی و ادای امانت[ .اگر چنین کردی] با مردم در اموالشان شریک خواهی بود.)24
2. احـسـاس مسئولیت عمومی: در جامعه ای که افراد آن امانت داری را سـرلـوحـه کـار خـود قـرار می دهند و همواره در مسئولیت ه، تـکلیف ها و پست های اقتصادی، تجاری و مالی... که در اجتماع به آن هـا سـپرده می شود، حس کوشش، تلاش، حفاظت و مواظبت بر آن کار در وجود افراد، موجب ترقی و پیشرفت اقتصاد جامعه و رونق و رواج کاری آن اجتماع می گردد.
3. حـفـظ اسرار و اطلاعات کشور: امانت داری اجتماعی موجب می شود تـا سـیـاسـت ها و طرح ها و نقشه های حکومتی که جنبه محرمانه و سـری دارنـد، از دست برد بیگانگان و منافقان و جاسوسان در امان باشد.
4. گـسـتـرش عـلم و معنویت: یکی از اثرهای مفید و باارزش امانت داری اجـتـمـاعی، پیش رفت و گسترش علم و دین، این دو پایه اصلی فـرهـنـگی و مذهبی در مکتب حیات بخش اسلام، می باشد. امانت داری عـلـمـی و مـعـنوی باعث می شود تا افراد امین که از زمره علم، دانـشـمـندان، بزرگان دین و علم می باشند، از علم و دین خود به نـحـو احـسـن در راه بـالا بردن سطح آگاهی و افکار عموم مردم از لـحـاظـ فـرهـنگی و مذهبی استفاده کنند. و از سوی دیگر عقاید و خـرافات پوچ و بی ارزش از جامعه امانت گذار علم و دین رخت برمی بـندد، به طوری که انسان را از خودشناسی به خداشناسی می رساند.
مدد روح کن به دانش دیــن
تا شـوی هم نشین روح امین
دین به دانش بلند نام شود
دیــن بی علم کی تمام شود
آن چه در علم بیش می باید
دانش ذات خویش می باید 25
خیانت در امانت
خیانت در امانت به چند طریق می تواند صورت گیرد:
1. افـرادی که مالی را از دیگران قبول می کنند، اما به دلیل کم دقتی و یا بی دقتی، خسارت و زیان هایی را به آن وارد می کنند و در آخـر خـود را بی طرف دانسته و از زیر بار این کار شانه خالی می کنند که این خود نوعی خیانت در مال دیگران است.
2. افـرادی کـه بـرای بـه دست آوردن منفعت و سود بیش تر از مال دنـی، حتی در امانت دوست خود خیانت می کنند. حکایت است که (دو شـریـک بـازرگـان یـکی دانا و دیگری نادان بودند که در بین راه بـدره ای زر یـافـتـنـد. بـا هـم قرار گذاشتند مقداری از آن را بـردارنـد و مـابقی را در جایی دفن کردند تا به وقت حاجت از آن استفاده کنند.
دیـگـر روز آن کـه بـه خـرد منسوب بود، بیرون رفت و زر را برد. روزهـا گـذشـت. مـغفل (غافل شده، نادان) به زر نیازمند شد، نزد شـریک خود آمد و گفت: بیا تا از آن زر برداریم. هر دو رفتند تا زر را بردارند، اما هیچ زر نیافتند.
شـریک منسوب به خرد و زیرکی، دست مغفل را گرفت و گفت: تو زر را بـرده ای، امـا او اصـرار کرد که من نبرده ام. کار به دادگاه و قـاضی کشید. قاضی به مدعی گفت: آیا شاهدی داری و او گفت: درختی کـه در کـنـار آن اسـت شـهـادت می دهد. قاضی در روزی معین قرار گـذاشـت بـه کـنـار آن درخت برود. شریک خائن نزد پدر حریص[ خود ]رفـت و گـفت که شب به میان گشادی درخت برود و فردا علیه دوستش به قاضی گواهی دهد. او[ هم] قبول کرد.
روز بـعـد قاضی با مردمی انبوه آن جا جمع شدند. و قاضی از درخت گـواهـی خـواست. پیرمرد درون درخت به سود پسرش گواهی داد. قاضی دانـسـت مـیـان درخـت کسی است از این رو دستور داد تا هیزم جمع کـردند دور درخت و آن ها را آتش زد. پیرمرد که صبرش تمام و ترس جـانـش را داشت، امان خواست. او را امان دادند و دل جویی کردند و او حقیقت را بازگفت.
پـس امانت مغفل معلوم گشت و خیانت شریک ثابت شد و مغفل به برکت راستی و امانت، زر ستاند و بازگشت.)26
3. کـم فروشی و بد جلوه دادن کالا: نوع دیگر از خیانت در امانت، کم فروشی و یا بد جلوه دادن کالا می باشد. بعضی کاسبان برای کسب سـود و مـنـفـعت بیش تر همواره از این راه کالای خراب و بی ارزش خـود را بـا قـیـمـتی بالا و گزاف به دیگران می فروشند و از این طـریـق بـه دیـگران خیانت می کنند. در حکایت است که: (مردی رمه دار بـود و چـوپانی پارسا در خدمت او بود. چوپان، شیر گوسفندان را مـی دوشید و نزد صاحب رمه ها می برد. او بر شیر آب می افزود و به دیگران می فروخت. هرچه چوپان می گفت: آب بر شیر مریز و به مـال دیگران خیانت نکن که آخرش تباه خواهی شد، فایده نداشت. تا ایـن کـه شـبـی بهاری گله گوسفندان داخل دره بودند و شبان بالای تپه، سیل جاری شد و گوسفندان را هلاک کرد.
روز بـعد شبان نزد مرد رفت بدون شیر; مرد از او پرسید: چرا شیر نیاوردی؟ شبان گفت: به تو پند دادم که آب بر شیر نریز و با این کـار بـه مـال دیـگران خیانت نکن. آن آب هایی که بر شیر ریختی، جمع شدند و گوسفندان را هلاک کردند.)27
4. افـشـای اسـرار و اطـلاعات مملکت: فروختن اسرار، دسیسه و دغل بـازی، ایـجـاد رعب و وحشت و جاسوسی کردن به نفع بیگانگان، یکی دیـگـر از خیانت هایی است که منافقان کوردل و جاسوسان وطن فروش علیه یک مملکت انجام می دهند و با این کار نظم و امنیت جامعه و افراد آن را به خطر می اندازند.
حضرت رسول اکرم(ص) می فرماید: (للمنافق ثلاث علامات: ان حدث کذب، ان ائـتـمـن جان وان وعد خلف; منافق سه نشانه دارد: دروغ گویی، خیانت در امانت و خلف وعده.)28
نـمونه های بسیاری در مورد خیانت در امانت وجود دارد; از جمله: خـیانت در امر علم و دانش که افراد خائن آن را در راه نادرست و غـیـر منطقی به کار می برند; مثل همان علمی که با ساخت بمب های اتـمی و کشتار خیل عظیمی از مردم بی دفاع و مظلوم جامعه، نمونه بارزی از خیانت در علم را اثبات می کند.
و یـا خـیانت به ناموس مردم، خیانت در امر دستورات الهی، خیانت بـعضی از افراد در اداره ه، پادگان ه، کارگاه ها و نمونه های بی شمار دیگر که به همین تعداد اندک بسنده می کنیم.
نتیجه بحث
1. امـانـت از کـلـمه امن و به معنای امنیت و یکی از نشانه های ایـمـان اسـت که افراد مومن و پاک سرشت، دارای چنین صفت زیبا و باشکوهی هستند.
2. امـانت فقط در یک نوع خلاصه نمی شود، بلکه در همه امور زندگی و در هـمه موارد به کار می رود; مثل امانت مالی و امانت بندگی.
3. از آن جـایـی کـه امـانت در اسلام، دارای ارزش و اهمیتی زیاد است، دارای آثار مفید و سودمندی نیز می باشد.
4. خـیـانـت در امانت، یکی از قبیح ترین خیانت ها در اسلام است، چـرا کـه هـر چـیزی حتی بدن و مال نزد انسان امانت هستند و اگر فـردی بخواهد به این امور خیانت کند، نه تنها حق خداوندی را به جا نیاورده; بلکه مال دیگران را نیز چپاول کرده است.
پی نوشت ها:
1. نساء(4) آیه 58.
2. بقره(2) آیه283.
3. آل عمران(3) آیه74.
4. معارج(70) آیه32 تا35.
5. غررالحکم، حدیث2083.
6. همان، حدیث 2335.
7. امالی شیخ صدوق، ص245.
8. اصول کافی در مبانی دین اسلام، ص68.
9. امام خمینی(ره)، چهل حدیث، ص479.
10. اوحد مراغه ای، مثنوی جام جم.
11. عبدالرحمان جامی، بهارستان.
12. ملا محسن فیض کاشانی، المحجه البیض، ج3، ص327.
13. سخن رانی امام از رادیو.
14. نهج البلاغه، ترجمه دکتر شهیدی، ص313، نامه 4.
15. اقتباس از داستان راستان، ج1، ص38.
16. نهج البلاغه فیض الاسلام، خطبه 215.
17. نهج البلاغه، نامه 53.
18. همان.
19. تحف العقول، ص50.
20. اصول کافی، ص85.
21. تحف العقول (چاپ بیروت) ص38.
22. برگرفته از کتاب رهنمودهایی پیرامون صداقت.
23. نهج البلاغه، خطبه 199.
24. فروع کافی (چاپ بیروت) ج5، ص132.
25. اوحدی مراغه ای، همان.
26. برگرفته از کتاب کلیله و دمنه.
27. عنصرالمعالی کیکاوس بن اسکندر، قابوسنامه.
28. تحف العقول، ص12.
پدید آورنده : سکینه علی بیگی