اخلاقی عرفانی

بسم الله الرحمن الرحیم

اخلاقی عرفانی

بسم الله الرحمن الرحیم

اخلاقی عرفانی
"اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَهِ بنِ الحَسَن
صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ
فِی هَذِهِ السَّاعَهِ وَ فِی کُلِّ سَاعَهٍ
وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلًا وَ عَیْناً
حَتَّی تُسْکِنَهُ اَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا"
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
بایگانی
نویسندگان

لطفا در مورد شخصیت ساتیا سای بابا و عقاید و سخنان او توضیح دهید و درستی یا نادرستی عقاید او را از نظر دین و عرفان اسلامی مشخص کنید؟

برای پاسخ به سوال پرسشگر گرامی لازم است، در ابتدا پیرامون عرفان های نوظهور مطالبی را بیان کنیم و بعد به کنکاش دیدگاه سای بابا بپردازیم.

«چیستی جنبش‌های نوظهور معنوی»
معمولاً این طور گفته می‌شود که ما در عصر بازگشت انسان به معنویت یا بازگشت معنویت به زندگی بشر بسر می‌بریم، اما نگاهی به روند شتاب‌زده و گستردة معنویت‌گرایی که چند دهه بیش از عمر آن نمی‌گذرد، به وضوح نشان می‌دهد که با پدیدة‌ انفجار معنویت روبرو هستیم.
انسان مدرن که به سختی دور از معنویات نگه داشته می‌شد و در تمدنی زندگی می‌کرد که غیر از جهان و زندگی مادی برای چیز دیگری ارزش قائل نبود، حریص و عجول و عنان گسیخته به معنویات روی آورده و همانند مردمانی که در قحطی بسر می‌برند و انبار نانی یافته‌اند، سنت‌های کهن عرفانی و معنوی را برگرفته و هر کس تکه‌ یا تکه‌هایی از مکاتب مختلف را چنگ زده و می‌کوشد روح تشنة خود را با آن سیراب کند.
میلتون پرکارترین محقق در حوزة جامعه‌شناسی ادیان نوپدید می‌نویسد که بیش از دو هزار فرقة معنویت‌گرا در آمریکا و بیش از دوهزار جریان معنویت‌جویی در اروپاست و در صد کمی از آنها مشترک اند. در حقیقت با گذشت حدود چهل سال حدود چهار هزار مکتب و فرقة عرفانی و معنوی در جهان غرب شکل گرفته است.
این جریان‌های معنویت ‌گرا طیف بسیار متنوعی را شامل می‌شوند که از عرفان ادیان ابراهیمی تا استفاده از مواد مخدر و روابط آزاد جنسی را در بر می‌گیرد. در واقع هر چیزی که به نوعی فرصت فراروی از چارچوب‌های جامعة مدرن و روگردانی از هنجارهای تمدن مادی و سرمایه‌داری را فراهم کند معنویت شناخته می‌شود.
در این شرایط معنویت هر آن چیزی است که برای اعراض از زندگی مادی و تمدن غالب و ارزش‌ها و هنجار‌های سرمایه‌داری فرصتی فراهم سازد. مادیت برای انسان معاصر همین مدل یکنواخت زندگی غربی و ارزش‌ها و اهداف زندگی روزمره است و به هر نحو که بتوان از این چهار چوب بیرون زد و نفسی کشید، صورتی از معنویت ایجاد شده است. معنویت در فرهنگ امروز انسان مدرن یا پست مدرن هر گونه فراروی، روگردانی و نه گفتن به معیارها و هنجارهای زندگی مادی مدرن است.

«عوامل پیدایش معنویت های نوظهور»
1. «شیدایی فطری»
همه انسان ها فطرتی الاهی دارند که همواره آنها را به سوی خداوند فرامی خواند و این صدایی است که هیچ گاه خاموش نمی شود و نوری است که فروغ آن افول نمی کند و «لاتبدیل لخلق الله». فطرت همان بعد ملکوتی و روحانی انسان است که در عالم الست و در محضر ربوبی بوده و او را به روشنی شناخته است. چنانکه عبدالله بن سنان از امام صادق – علیه اسلام- می‌پرسد: کدام فطرت است که آیه شریفه «فطرة الله التی فطر الناس علیها» از آن یاد کرده است؟ امام فرمود: اسلام است که وقتی خداوند از بشر بر توحید خویش پیمان می‌گرفت به مؤمن و کافر فرمود: ألست بربکم.
ابن مسکان می‌گوید از امام صادق – علیه اسلام- پرسیدم گواهی گرفتن که در آیه «و إذ أخذ ربک من بنی آدم من ذریتهم فأشهدهم علی أنفسهم ألست بربکم قالوا بلی.. . » آمده آیا دیدن حقیقی بوده است؟ فرمود: آری، اما مردم آن را از یاد برده‌اند. ولی اصل آن معرفت را از دست ندادند، و بزودی به یاد خواهند آورد و اگر معرفت هم از دست می‌رفت هیچ کس نمی‌فهمید که خالق و روزی دهنده‌اش کیست».
2. «بن بست فلسفة مدرن»
از حدود چهارصد سال پیش در مغرب زمین اندیشه ای پیدا شد که بعدها تمام جهان را فراگرفت و آن ایده توانایی بشر در تأمین سعادت و بی نیازی از دین و تعالیم مقدس بود. انسان دورة رنسانس پنداشت که با سه شعار «عقل»، «طبیعت» و «پیشرفت» می تواند بهشت موعود را در زمین بنا کند و فریاد استغنا از دین و معنویات و خداوند را در زمین طنین افکن سازد. اما با گذشت چند قرن و وضعیت فلاکت بار زمین در قرن بیستم و پس از دو جنگ ویران گر جهانی و آسیب های گسترده محیط زیست به واسطة تکنولوژی و رشد دانش بشری در سه شعار عصر روشنگری تردید جدی پدید آمد، آیا عقل برای فهم هر آنچه که به سعادت بشر می انجامد کافی است؟ آیا طبیعت تنها حقیقت هستی است و جهانی فراتر از آن وجود ندارد؟ و آیا پیشرفت علمی و مادی می تواند به خوشبختی و کامیابی بشر منجر شود؟
این تردیدها مرحلة نوینی را برای تمدن کنونی بشر ایجاد کرده که آن را دورة پست مدرن می نامند. در این دوران مرز میان مدرن و کهن کمرنگ شده و بشر درمان ناکامی ها و جبران شکست های خود را در میراث کهن بشری از جمله معنویات می جوید. شکست علم، تکنولوژی، اصالت عقل دنیا اندیش، طبیعت گرایی افراطی و نفی ماوراء زمینه ساز رویش و پیدایش فرقه های نوظهور معنویت گرا بوده است. معنویت های نوظهور می کوشند عالم غیب و فرا طبیعت را با راههایی مرموز و سحر آمیز و غیر عقلانی جستجو کنند.
3. «بحران های روانی و اجتماعی»
در دهه های آخر قرن بیستم بحران های روانی و اجتماعی به طور گسترده ای دامن گیر بشر شد. زندگی تکراری، فاصلة انسان‌ها از هم و سست شدن روابط انسانی، افسردگی فزاینده و روند رو به گسترش اضطراب‌ها، مردم را تشنة ی تنفس در افقی فراتر از ماده و زندگی دنیایی می‌کرد. در این شرایط راهی جز بازگشت به معنویت و یاد خداوند وجود نداشت کسانی مثل ویکتور فرانکل نشان دادند که با معنویات می توان از شدت این بحران ها کاست و به سطوح قابل تحملی از رنج روانی رسید. معنویات می توانستند فرصتی به بشر دهند که از مشکلات و تعارضاتی که زندگی امروزین برایشان به بار آورده بود فاصله بگیرند و فارغ شوند و به درون خود پناه ببرند و جهانی دیگر را تجربه کنند.
فشار شدید مدل زندگی مدرن و نیاز به فاصله گرفتن از آن عاملی برای روی آوری انسان معاصر به معنویات و جستجوی بینشی دیگر نسبت به خود، زندگی و هستی بود. که سرانجام به شکل گیری فرقه های رنگانگ و گوناگون معنویت گرا منجر شد.
4. «تمامیت خواهی حاکمیت در سیاست جهانی»
در روزگار ما که کانون‌های وابسته به سرمایه داری ترجیح می‌دهند انسان‌ها به خود نیایند تا هوای عزت و شرافت بر دل‌شان بوزد، به انحراف طبیعت گرایانة بشر دامن زده، می‌کوشند تا راه طبیعت را بسان راه فطرت بیارایند و با هزاران فرقه‌ای که به نام معنویت و عرفان ساخته و پرداخته‌اند انسان را به حیرت و رنجی مضاعف فروکشند و این ظلم مضاعف و پنهانی است که به لباس مکر و نیرنگ درآمده و زنجیر استضعاف و بردگی را در روپوشی از حریر معنویت و اطلس عرفان به دست و پای انسان معاصر می‌آورزد.
در دهه 1960 جنبش های دانشجویی تمام اروپا و آمریکا را فرا گرفت. در این جنبش ها جوانانی که با ارزش های سرمایه داری و نظام تمدن مدرن راضی نشده احساس سرخوردگی و ناکامی می کردند، دست به شورش های خیابانی زدند، در گیرودار همین جنبش ها بود که معنویت های نوظهور جوانه زد، و مفاهیمی نظیر عشق، تجربه جهان نامرئی، شیطان، ماری جوانا، ال اس دی و غیره وارد فرهنگ جوانان غربی شد. در همان سال ها مراکز تحقیقاتی نظیر مؤسسة تاویستاک در انگلستان و باشگاه پژوهشی روم توانستند گروهی همانند بیتل ها را طراحی کنند که بعدها صدها نمونه از آن برای سرگرم کردن مردم جهان از گوشه کنار سربرآورد.[1]

«سای بابا کیست»
یکی از گروه های عرفانی در هند موسوم به«سای بابا»است. بنیان گذار این نحله شخصی است به نام«باگوان شری سای بابا» و نام دیگر او« یا سو آمی ساتیا سای بابا». وی در سال 1926میلادی در یکی از ایالت های هندوستان به دنیا آمد. سای بابا در سن چهارده سالگی، مدعی شد از سوی خداوند برای هدایت همه ی آدمیان برگزیده شده است. وی دین خود را حاکم بر همه ی ادیان و ناظر به همه ی آنها دانست. در عین حال، مدعی شد، اعتقاد به پیام او با گرایش به ادیان رایج منافاتی ندارد. به همین دلیل می گفت:« من روحانی هیچ یک از ادیان نیستم. برای تبلیغ هیچ دینی نیز نیامده ام.
من آمده ام که هندو، هندوی بهتری، مسلمان، مسلمان بهتری و مسیحی، مسیحی بهتری باشد». وی معجزه ی خود را صرفاً ایجاد تحول در درون انسان ها دانست و اصول دعوت خود را بر پایه پنج ارزش انسانی« حقیقت، پرهیزگاری، صلح و آرامش، عشق و در آخر پرهیز از خشونت» بنا نهاد. وی اعصاره ی همه ادیان را در این پنج حقیقت می داند. سای بابا راه های به سوی خدا را متکثر می داند، اما مقصد همه را واحد.
سای بابا به پیروان خود تأکید می کند که مراقبه های روزانه داشته باشند و نام های خداوند را به طور روزانه بخوانند. سای بابا برای دعوت خود معبد بزرگی به نام پراشانتی نیلایام به معنای آشیانه ی صلح برین، تأسیس کرده است. در مبعد او به مناسبت اعیاد همه ی ادیان، مراسم بر گذار می شود. در اعیادی هم چون کریسمس، عید فطر، عید نوروز، سال نوی چینیان و اعیاد هندو ها مراسمی به همین مناسبت ها در معبد او بر گزار می گردد. سای بابا به تناسخ و قانون کارما معتقد است و بر این اساس پیش گوی کرده است که در سن 96سالگی این جسم خود را ترک خواهد کرد و هشت سال بعد روح او در جسمی دیگر در شهر میسور به بدن فردی دیگر منتقل خواهد شد.[2]

«تناسخ و کارما»
تناسخ از ویژگی های مشهور ادیان وآین های هندی است. سای بابا نیز این مسئله را جایگزین معاد نموده است. مدعای معتقدان به تناسخ این است که روح انسان به هنگام مرگ، یک سلسله ی توالد را سپری می کند و به صورت متوالی از علمی به عالم دیگر در می آید. بار دیگر به هنگام مرگ، به پیکری دیگر منتقل می شود و این چرخه تا بی نهایت ممکن است تداوم داشته یابد. البته انتقال ارواح از جسمی به جسمی دیگر لزوماً در یک سطح نیست. مثلاً گاهی در قالب نباتات و درختان و زمانی به شکل حیوانات نمودار شود.[3]
کرمه یا کارما که بر اساس آن کیفیت و چگونگی توالد ثانوی و علت انتقال روح یک فرد به جسدی دیگر را توضیح می دهد. قانون کرمه در حقیقت همان نظام علّی و معلولی است که مورد قبول ما نیز است؛ اما سخن در این است که اینان گمان می کنند حیات بعدی در همین دنیا و در تولدی مجدد در قالب موجود دیگر است.[4]

«بررسی تناسخ و کارما»
معتقدان به تناسخ، که طیف وسیعی از مکاتب و آیین های سنتی معنوی را شامل می شود، درباره ی مدت و زمان چرخه ی تناسخ اختلاف نظر دارند؛ برخی آن را سی هزار سال می دانند و گروهی دیگر می گویند ممکن است تا میلیون ها سال طول بکشد.[5]
در نقد این دیدگاه اشکالات فراوانی وجود دارد، که به چند نمونه بسنده می کنیم: هر نفسی در این عالم، با توجه به کارهایی که انجام می دهد، از قوه بودن خارج و فعلیت می رسد و هرگز امکان ندارد چنین نفسی بار دیگر به درجه ی قوه ی محض نزول کند و به بدنی تعلق بگیرد که در حالت جنینی و قوه ی محض است. همان طور که بدن حیوان بعد از کامل شدن امکان ندارد به حالت نطفگی باز گردد.[6]

«سای بابا و تبلیغ کثرت گرایی عرفانی»
در آیین سای بابا کثرت گرایی عرفانی تبلیغ می شود. وی تصریح می کند که همه ی ادیان حق اند و هیچ تفاوتی با یک دیگر ندارند، هر چند دین خود ساخته ی خویش را کامل ترین آنها می داند و آن را به منزله ی صد می داند که چون کسی آن را داشته باشد، حقیقت همه ی ادیان دیگر را که همگی از صد کمتر هستند، خواهد داشت. وی می گوید: تمامی ادیان به سوی یک هدف رهنمون می شوند و تمامی انسان ها برادران یک دیگرند.[7] همه مذاهب تنها به یک خدا تعلق دارند و به سوی یک مقصد رهنمون تان می سازند، ادیان در اصل هیچ تفاوتی با یکدیگر ندارند.[8]

«تضاد»
باید این نکته را مورد توجه قرار داد که بسیاری از مدعیان کثرت گرایی عرفانی، هر چند در لفظ چنین ادعای را دارند، اما در عمل به این باور خود پایبند نیستند. اغلب اینان تنها راه نجات را پیروی از مرام و مسلک ادعایی خود می دانند. ادعای درستی ادیان دیگر برای پیروان خود از سوی امثال سای بابا ادعایی ظاهری و صرفاً به منظور تبلیغ و جذب افراد بیشتر است و الا آنان به خوبی می دانند کسی که به تعالیم اسلام پایبند باشد، هرگز نمی تواند به تعالیم و آموزه های آنان تن دهد. به همین دلیل به پیروان خود اجازه ی گرایش به اسلام یا ادیان دیگر را نمی دهند.
آنها تأکید می کنند برای آن که تعالیم آنان بتواند اثر گذار باشد، افراد باید دست از همه ی باورهای ذهنی و درونی پیشین خود بردارند. آیا این معنایی جز انحصار گرایی و انکار کثرت گرایی دارد؟[9] به راستی چگونه همه ی ادیان حقاً در صورتی که اعتقاد یک دین با دین دیگر در تضاد است؟!!

«جادو»
یکی از شاخص‌های عرفان‌های جدید استفاده از نیروهای جادویی و سحرآمیز است. که البته در زندگی یک نواخت و ماشینی و به دور از معنویت انسان معاصر می‌تواند تنوع جالبی را ایجاد کند و به جذب افراد زیادی منجر شود. به خصوص در مواردی که یک مدعی رهبر فرقه یی معنوی توانایی خود را به خداوند نسبت بدهد، در این صورت کارهای جادویی به جای کرامات معنوی اولیاء خدا ارائه می‌شود و روی مردم تأثیر بیشتری می‌گذارد.
سحر و جادو از زمان حضرت سلیمان- علیه السلام- در بین مردم رواج یافت. گروهی از مردم با افرادی از جن که در تسخیر حضرت سلیمان - علیه السلام- بودند، ارتباط برقرار کرده و با کفر ورزیدن به قدرت خداوند، سحر و جادو را از اجنه آموختند و از تعالیم آن پیروی کردند. «وَ اتَّبَعُوا ما تَتْلُوا الشَّیاطینُ عَلی‏ مُلْک سُلَیمانَ وَ ما کفَرَ سُلَیمانُ وَ لکنَّ الشَّیاطینَ کفَرُوا یعَلِّمُونَ النّاسَ السِّحْرَ»[10]
پس از آن سحر و جادو در زندگی مردم مشکلاتی را ایجاد کرد و خداوند با فرستادن دو فرشته در بابل راه‌های باطل کردن سحر را به مردم آموخت ولی مردم از آن دو چیز‌هایی را فرا گرفتند که برای‌شان فایده‌ای نداشت.
بسیاری از مردم گمان می کنند کارهای خارق العاده نشانه ی حقانیت یک مکتب می تواند باشد. مدعیان و سود جویان نیز از همین سادگی مردم استفاده کرده و با قدرت های که به دست می آورند سعی می کنند با انجام کارهایی که از توان عموم مردم خارج است و یا پیشگویی ها و پیش بینی هایی درباره ی حوادث روز مره، چنین جلوه دهند که همه ی سخنان آنان حق است و مهر تأیید الهی دارد.[11]
هرگز نمی توان انجام کارهای خارق العاده را نشانه ی حقانیت و درستی راه و روش یک عارف دانست. هر چند برخی از کارهای خارق العاده در اثر توانمندی ها و استعدادهای خدادای است؛ اما بسیاری از آنها معلول ریاضت ها و تمرین روحی و گاهی شیطانی است. توضیح این که، روح انسانی دارای قدرتی خارق العاده و شگفت انگیز است. هر انسانی اگر بتواند غرایز حیوانی را سر کوب نماید، می توان از قدرت خارق العاده ی روح خود استفده کند. سنت الهی در این عالم به این صورت است که هر کس به هر میزان و به هر انگیزه ای که تلاش کند، از حاصل تلاش خود بهره می برد. البته گاهی توانایی و قدرت شیطانی است و از راه ارتکاب بدترین خبائث بدست می آید.
کارهای خارق العاده ی ارزش دارد که در سایه ی عمل به دستورات الهی به دست آمده باشند، هر چند هیچ عارف حقیقی عملی را برای دستیابی به کارهای خارق العاده انجام نمی دهد، زیرا عرفان حقیقی چیزی جز معرفت و تقرب به خدا نیست. وقتی که عده ای نزد با یزید بسطامی بر خی از کرامت او را در نزد خود او بازگو کردند، بایزید سخن حکیمانه ای بیان کرد: «گفتند: بر سر آب می روی؟
گفت: چوب پاره ی بر آب برود. گفتند: در هوا می پری؟ گفت: پندگان در هوا می پرند. گفتند: به شبی به کعبه می روی؟ گفت: جادوی در شبی از هند به دماوند می رود. گفتند: پس کار مردان چیست؟ گفت: آن که دل در کس نبندد جز خدای».[12]
آیا نباید با رشد فکری و عقلی بشر نوع اعجاز نیز تغییر نماید؟ به حق باید اعجاز پیامبر آخرین از سنخ سخن باشد، تا مردم با تأمل در آن حقیقت را در یابند و آن معجزه قرآن است وبس. هانری کربن فرانسوی مطلبی دارد به این مضمون: دینی(قرآنی) که بیشمار آیاتش در مورد تفکر و تعقل است نمی تواند خرافی باشد، زیرا با تفکر انسان خوب را از بد تشخیص می دهد.

«سای بابا خدای خیالی»
فطرت انقیاد و خضوع، انسان را وا می دارد که در برابر منبع کمال سر تعظیم فرود آورد و به سجده و ستایش روی آورد. تجربه ی ملکوتی و فطری انسان از حضور در محضر کمال و قدرت مطلق الاهی که به ربوبیت او شهادت داده و تجربه ی خضوع و خشوع در برابر خدا اگر چه از یادش رفته باشد، شناختش در باره ی او باقی است. در این جهان نیز انسان به طور فطری در جست و جوی حقیقتی متعالی است، تا در برابر وی خضوع کند.
برای انسان هایی که خدای حقیقی را فراموش کرده اند این تمنای فطری تبدیل پذیر و از بین رفتنی نیست، بلکه به صورت های نادرست و غیر حقیقی سر بر کشیده و به طور فریبنده ای مورد عمل قرار می گیرد. در دنیایی امروز با تمام پیشرفت هایی که انسان معاصر داشته، به علت ناتوانی تشخیص و ارضای راستین این کشش فطری به پرستش خدایی از جنس خویش روی آورده است.
سایبابا مدعی است که خدای خالق در او حلول کرده و معجزه اش تولید انبوهی خاکستر با دستش است. وی مردم را به ستایش و پرستش خویش فرا می خواند و فطرت های تشنه ی انقیاد و خضوع که حقیقت را نشناخته اند، ناگزیر در برابرش زانو می زنند. او به هوادارانش این متون و اذکار را توصیه می کند، تا در حالت آرامش و توجه کامل در برابر او بخوانند:
خودتان را محصور من بدانید، به من مشغول باشید
جنون بابا را در زندگی تان خلق کنید، باور کنید که از این جنون شیرین تر نیست
به عشق هم عادت کردیم، همه این سال ها، فرم های مختلفی از عشق را برای شما گرفتم
مثل کودکی پرورش تان دادم، مثل پدر و مادر ی عاشق، تا رشد کنید
من فرم برادر و خواهرتان را به خود گرفتم.....
من آمده ام تا سعادت بدهم، من آمده ام تا ببخشم
هیچ منظور دیگری از موجودیت من نیست
همه اضطراب و مشکلات خود را به من بسپارید، و از من آرامش بگیرید بیا و مرا پیدا کن، و خودت را پیدا کن
از نزدیک به من نگاه کنید، به فراسوی فرم بدن و درون نگاه کنید
سای بابا خود را برهما، خدای خالق و هستی بخش می پندارد و از مردم می خواهد، تا او را ستایش و تعظیم کنند؛ به او عشق بورزند، تا به آرامش و عشق برسند؛ آرامش و عشقی که در ملکوت تجربه کرده اند، فطرتشان ار آن آگاه است و در این جهان نیز به دنبال آن می گردند. حال این که کمال مطلقی که فطرت خواهان خشوع در پیش گاه اوست کجا و یک انسان نیازمند و محدود کجا؟[13]

«برتری عرفان اسلامی»
عرفان در هر جای جهان یک سیر درونی و شخصی است که انسان را به آگاهی برتری می‌رساند؛ حتی اگر این آگاهی و شناخت از خلأ، پوچی یا جهل باشد. سیر عرفانی در هر مکتبی، هر جای جهان و در مقاطع گوناگون تاریخ، با اعمال و باورهایی صورت می‌گیرد که رسیدن به غایت سیر را میسر می‌سازد.
از این رو می‌توان مکاتب عرفانی را از جهات گوناگونی دسته بندی کرد؛از جمله بر اساس اعمال، اعتقادات و حتی از لحاظ تاریخی یا جغرافیایی. اما طبقه بندی آنها بر اساس غایت سیر، عمیق‌تر و بنیادین است؛ زیرا این روش از توجه به اعمال و عقاید بی‌نیاز نبوده، از این روی لازم است نگاهی جامع به هر مکتب داشته باشیم و دیگر اینکه بررسی غایت سیر عرفانی در هر مکتب به معنای ارزیابی تمام دارایی و دواعی آن بوده و با یافتن معیاری مناسب می‌توان در باب برتری و فروتری هر مکتب عرفانی نسبت به سایرین قضاوت کرد. هندوئیسم(انسان گرایی الاهی)، عرفان اسلام (خداگرایی انسان باور).
«عرفان هندوئیسیم»(انسان‌گرایی الهی)[14]
هندوئیسیم طیف گستره‌ای از عقاید و آیین‌ها را در بر می‌گیرد که یافتن اصول مشترک آنها سهل نیست. اما بطورکلی چهار پایه اساسی را می‌توان در فرقه‌های هندوئسیم سراغ گرفت.
الف- کارما : انسان از زندگیهای مکرر برخوردار است به نحوی که اعمال حیات پیشین، چگونگی زندگی بعد از آن را رقم می‌زند.
ب- موکشا : به معنای رهایی از رنج حاصل از پدیدارهای گذرا و متکثر هستی.
ج- اعتقاد به وجود گوهر ثابت که «پرام آتمن» ، «پوروشه» ، «جیوه» و «برهمن» نامیده می‌شود.
د- آموزة ادوار جهانی : اعتقاد به باز آفرینیها و ویرانی‌های پی‌ در پی جهان.
در نظر هندوها این زندگی سرشار از رنج است و هرکس به آن دلبسته و فریفته شود و اعمال نادرست انجام دهد، در چرخه تناسخ گرفتار شده و با تولدهای مجدد به دامن رنج بازمی‌گردد.
در بخش بریهدارینکه از اوپانیشاد نوشته : «هرکس همان می‌شود که عمل و رفتار کرده، نیکوکار، خوب می‌شود و بدکار، بد می‌شود. ولی مردم می‌گویند : آدمی عبارت است از امیال، نه اعمال.
در جواب این قوم باید گفت : میل آدمی تصمیم به وجود می‌آورد. تصمیم موجب عمل می‌گردد و عمل طالع آدمی را معین می‌دارد. در این باب آمده : آدمی به هر چه علاقه دارد نفس او را به سوی عمل به آن سوق می‌دهد و بعد از گرفتن مکافات اعمال خود بار دیگر از آن عالم به این عالم برمی‌گردد. این است عاقبت کسی که میل و شهوت دارد.»
بنابراین انسانهای بدکار که در پی تمایلات نفسانی هستند، پس از مجازات اخروی دوباره به این عالم برمی‌گردند تا آزموده شوند.
غایت کوششهای معنوی و سلوک عرفانی هندوئسیم، رهایی (موکشا) از رنج زندگی مجدد در این جهان و تناسخ (سمساره) است.

«نقد و بررسی عرفان هندوئیسم»
دغدغه و غایت این عرفان رهایی انسان است و این رهایی را در گرو شناخت حقیقت نفس انسان می‌داند؛ ولی به نفس انسان جنبه‌ای برهمایی و الهی می‌دهد به نحوی که بسیار فراتر از عالم طبیعت وجود دارد و شناخت آن به رهایی و جاودانگی می‌انجامد. نیروانا در هندوئسیم با معنایی که بودیسم از این واژه ارائه می‌کند بسیار متفاوت است. نیروانا در اینجا به معنی فانی شدن انسان در حقیقت مطلق است که همانا نفس خود و حقیقت الوهی و خالق و منشأ هستی عالم می‌باشد.
هم از این رو می‌توان این مکتب را انسان‌گرایی الهی نامید و همین ملاحظه به جنبه الهی برای غایت سیر نه ‌تنها غایت این عرفان را مثل بودیسم از حصار طبیعت و نیروی پنهان آن فراتر می‌آورد، بلکه در عالم روشن وحدت و سرچشمه هستی و حقیقت عرصه‌ای را می‌گشاید که به وسعت عظمت نفس انسانی است.
تنها مشکل این عرفان اتمام سیر در نفس است؛ یعنی وقتی سالک به فنا در حقیقت نفس رسید همه حقایق عالم را در آتمن- برهمن کشف کرد و مجالی برای فراروی از این مقام ندارد. اما چنانکه خواهیم دید در عرفانهای خداگرا، حقیقت الهی غیر از انسان است و همواره انسان می‌تواند به سیر معنوی خود حتی پس از مرگ ادامه دهد و هیچ گاه معرفت یابی آن تمام نمی‌شود.
«عرفان اسلامی» (خداگرایی انسان باور)[15]
اسلام آخرین دینی است که از سوی خداوند و به واسطه‌ی نبوت حضرت محمد‌بن عبدالله صلی اله علیه و آله برای انسانها فرستاده شده و تعالیم الهی این دین در قرآن کریم گرد آمده است. عارفان مسلمان معتقد‌ند پایه‌های عرفان اسلامی در قرآن بیان شده و به وسیله اهل بیت رسول‌الله صلی‌اله علیه‌و‌آله به خصوص حضرت علی علیه‌السلام، امام سجاد علیه‌السلام و امام صادق علیه‌السلام و شاگردان ویژه‌ی آنها نظیر اویس قرنی، کمیل و دیگران تعلیم داده شده و تداوم یافته است. غایت سیر عرفانی در اسلام فنا و لقاء الله است.

«توحید و فنا»
اساسی ترین آموزه‌ی اسلام توحید است. یعنی یگانگی خدای تعالی. عرفا فهم خاصی از توحید دارند که با عبارت وحدت وجود یا به قول سیدحیدرآملی توحید وجودی بیان می‌شود. ایشان در تعریف توحید وجودی می‌گوید: «اثبات وجود یکتای حق واجب بالذات و نفی وجود موجودات بسیار ممکن که در واقع معدومند. به سبب گفته‌ی خداوند: «همه چیز هالک است غیر از وجه او، همه‌ی حکم برای اوست و به سوی او باز گردانده می‌شود.» (قصص/88)
از دیدگاه عرفانی وجود عین ذات خداست؛ ذاتی که بی‌نقص و کاستی باشد، همه کمالات را در خود دارد و چیزی بیرون از او و در دست دیگری نیست. اصل هر کمالی وجود است و هیچ کمالی بدون آن تحقق پیدا نکرده و همی بیش نخواهد بود. پس ذات منزه او عین وجود است و وجود او نامحدود است زیرا محدودیت نقص بوده و اگر محدودیت پدیدآید تعدد از آن برخاسته، شریک برای خدا پدید می آید و توحید مخدوش می‌گردد.
هم از این رو حضرت علی علیه‌السلام فرمود:«ومن حدّه فقد عدّه» هر که او را محدود پندارد، به شمار آورده است. بنابراین حق‌تعالی عین وجود نامتناهی است. با این معنای توحید هر موجودی که در سرای هستی پدید آمده، وجودش برای خداوند یکتا و به حکم و فرمان اوست که هرگاه چیزی را اراده کند، می‌گوید باش، پس می‌باشد و پدیدار می‌گردد و سپس وجود تجلی یافته در موجودات که به حکم او ظهور آمده‌اند به سوی او باز می‌گردد.
هم از این رو فرمود: «کل شیءٍ هالک الا و جهه لَه الحکم و الیه ترجعون» همه چیز نابود است غیراز روی و نما و جلوه‌ی او، حکم و فرمان از اوست و به سوی او باز گردانده می‌شوند.» (قصص/88)
علامه طباطبایی در تفسیر این آیه نوشته‌اند: «همه چیز در حد خودش حقیقتی ندارد، مگر آنچه از خداوند به او رسیده و آنچه مربوط به خدا نیست، غیر از توهم و سراب چیزی نیست همانند بت‌ها که حقیقتی ندارند غیر از سنگ و چوب و فلز (که این هم از خداست)... در اینجا رویکرد دقیقتر آن است که وجه همان ذات است… و منظور اینکه تمامی موجودات غیر او تعالی که ممکن هستند، اگرچه با ایجاد او موجود‌ند اما با نظر به خودشان پوچ و نابود هستند.»
با این معنای توحید معلوم می‌شودکه اگر گفته‌ اند غایت عرفان اسلامی توحید است؛ یعنی مشاهده‌ی یگانگی خدا به طوری که وجود مطلق است و هیچ چیز غیر از او و تجلیاتش وجود ندارد که لازمه‌ی این مشاهده فنا دیدن همه چیز در حق‌تعالی است. چنانکه خواجه‌عبدالله انصاری آخرین منزل سیر عرفانی را توحید دانسته و در تعریف آن می‌نویسد: «اسقاط الحَدَث و اثبات القِدَم» فرو ریختن ممکنات و اثبات واجب ازلی.

«کرامت انسان»
توحید عرفانی می‌آموزد که لقاء خدا در گرو درک فنا و هلاکت همه چیز و بقاء تجلی و نام و نمای اوست. به‌ رغم اینکه سراسر عالم جلوه الهی و مظهر اسماء و انوار خداوند یکتاست، انسان تنها پدید‌ه‌ای است که تمام اسماء الهی را فرا گرفته و این ملاک کرامت او چنان بلند مرتبه است که حتی فرشتگان الهی باید برآستانه‌ی انسان سجده آورند.
این کرامت و عظمت انسان به او امکان می‌دهد که همه‌ی عالم طبیعت و بلکه عالم غیب و فرشتگان را پشت سر گذاشته و با درک فنای همه‌ی آنها تمام اسماء خدا را در‌ آینه‌ی جان خود به تماشا نشیند و مملوکیت و بندگی خود را در برابر او هر چه بیشتر و کاملتر مشاهده کند.
انسان می‌تواند نه تنها وجود که همه کمالات الهی را دریابد و در عین حال هیچ بودن خود و مالکیت و احاطه‌ی الهی را بر همه‌ی هستی و کمالات وجود دریابد. چنانکه پیامبر اسلام صلی‌الله‌علیه‌وآله در معراج بزرگ خود تا مقام بندگی و عبودیت هویت غیبی ذات حق پیش رفت و به لقب عبده مشرف گردید.
انسان چون همه‌ی نامهای الهی فرا گرفته می‌تواند حتی به ذات حق که منبع این کمالات است نظر افکند و خدا را با بصیرت خداوند مشاهده کند و در عین حال فراموش نکند که این همه کمالات برای خداست و چیزی غیر او و تجلیاتش نیست.

«شریعت»
راه کمال انسانی و لقاء الله عمل به شریعت و اوامر الهی است. زیرا کسی که خود را بنده‌ی خدا می‌داند تنها کاری که برای خودش می‌شناسد عملی به فرامین الهی است. متاسفانه از قرنها پیش فرقه‌های انحرافی در عرفان و تصوف اسلامی پدید آمد که شریعت را از عرفان جدا می‌کردند و تبعیت از هوای نفس را به جای فرمانبری از حق‌تعالی، راه عرفان می‌پنداشتند. «ومَکَروا و مکَرالله»
البته اهل عرفان راستین برای مبارزه با عارفان دروغین از همان آغاز، راه عرفان اسلامی روشن را کردند. اولین اثر بلند آوازه و گرانقدر در این زمینه رساله‌ی قشیریه اثر ابوعلی‌ حسن‌بن ‌احمد‌ عثمانی است که در مقدمه کتاب آورده «بدانید رَحِمَکم الله» که خداوند سبحان این طایفه را گزیدگان اولیاء خویش کرد... و به درجه‌ی مشاهده رسانید.
به آنچه تجلی کرد ایشان را از حقیقت یگانگی خویش و توفیق داد ایشان را به قیام آداب بندگی و حاضر گردانید به مجاری احکام خداوندی» سپس بیان می‌کند که روزگار ما دینداری کم مایه شده و شریعت بی‌حرمت گردیده و با این حال عده‌ای‌ سست ایمان«اشارت کردند به برترین حقایق و احوال و دعوی کردند که ایشان از حد بندگی برگذشتند وبه حقیقت وصال رسیدند...»
سپس همواره عارفان راستین می‌کوشیدند تا عارفان دروغین را از عرفان اسلامی دور معرفی کنند و مرز شریعت را برجسته سازند.
عمل به شریعت در گرو عشق و محبت الهی است و کسی که طالب وصول و سالک طریق الی الله است، ناگزیر باید فرمان بر او باشد. «قل اِن کنتم تحِبّونَ اله فاتَّبِعونی یحببکم الله» ای پیامبر بگو اگر خدا را دوست دارید، از من پیروی و اطاعت کنید.(آل‌عمران/31)
نتیجه‌ی عمل به شریعت و بندگی خدا نیز تقویت ایمان و ارتقا به مقام یقین است. «واعبد رَبَّکَ حتی یأتیکَ الیقین» بندگی کن پروردگارت را تا به یقین برسی. (حجر/99)
و برترین مرتبه‌ی یقین حق‌الیقین است که اساتید عرفان آن را «فنا در حق الیقین» و مشاهدی حق با بصیرت او می‌دانند.

«نقد و بررسی»
عرفان اسلامی غایت خود را درک عمیق‌ترین لایه‌های حقیقت توحید که توحید وجودی است می‌داند. معرفتی که در گرو فنای فی‌الله و رسیدن به حق‌الیقین است. گام‌های نخست این سیر فانی کردن اراده در اراده و امر الهی است که به کمک شریعت امکان‌پذیر می‌گردد و این عبودیت با ارتقای ایمان به مقام فنا در حق‌الیقین می‌ رسد.
بنابراین عرفان اسلامی انسان را حقیقت باور می‌کند و منزلت معنوی او را تا آنجا می‌شناسد که ساکنان عالم غیب یعنی فرشتگان باید بر او سجده کنند. انسان با این عظمت می‌تواند فراتر از وجود خود بال گشاید و به فنا در تجلیات الهی و حتی ذات احدی برسد.
عرفان اسلامی به علت این که از آخرین و کاملترین دین آسمانی برآمد و منبع اصلی آن قرآن مجید منزه از تحریف است، برترین و شایسته‌ترین غایت را دارد که عبارت است از شکوفایی معرفتی انسان با فنا و لقاء‌الله.

جهت مطالعه ی بیشتر؛
1. آفتاب و سایه ها، نگرشی بر جریان های نوظهور معنویت گرا، دکتر محمد تقی فعالی، نشر نجم الهدی،
2. جریان شناسی انتقادی عرفان های نوظهور، حمید رضا مظاهری سیف، پ‍ژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی.
3. در آمدی بر عرفان حقیقی و عرفان کاذب، احمد شریفی، انتشارات صهبای یقین.
4. محمد تقی مصباح یزدی، در جستجوی عرفان اسلامی، مرکز انتشارات موسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی(ره)، چاپ اول، تابستان 1386، قم.
www.manaviatenovin.com.
-----------------------
[1] . چیستی جنبش‌های نوظهور معنوی به نقل از سایت www.manaviatenovin.com.
[2] . در آمدی بر عرفان حقیقی و عرفان های کاذب/ ص 73الی 75.
[3] . ر/ک /تاریخ جامع ادیان/جان بی. ناس/ ترجمه ی علی اصغر حکمت/ نشر علمی فرهنگی/ نهم/1377/ص155.
[4] . در آمدی بر عرفان حقیقی و عرفان های کاذب/ص250الی251.
[5] . همان/ص263.
[6] . همان/265.
[7] . تعلیمات معنوی(6)/ص113.
[8] . همان/ص167.
[9] . در آمدی بر عرفان حقیقی و عرفان کاذب/ص323الی324.
[10] . بقره/102.
[11] . به نقل از سایت www.manaviatenovin.com.
[12] . در آمدی بر عرفان حقیقی و عرفان کاذب/ ص379الی381.
[13] . جریان شناسی انتقادی عرفان های نوظهور/ ص 35الی37.
[14]. همان/ص123.
[15]. همان/ص134

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی