وقتی آدم یه آرزویی داره ولی فعلا نمی تونه بهش برسه، چه کار باید کرد؟
انسان با آرزو همزاد است و با آرزو زندگی می کند. شب هنگام به امید و آرزوی روزی سرشار از سعادت و موفقیت به بستر می رود و صبح به امید طلوع دوباره خورشید و روزی توأم با بهروزی و سعادت از خواب بر می خیزد. انسان نمی تواند از امید و آرزو و خواسته جدا باشد، چون او به گونه ای آفریده شده که این خواسته ها با اوست و به طور طبیعی و فطری و به حق در وجود او قرار داده شده است. به او شکم داده اند پس غذا می خواهد و ذائقه و چشم و گوش و احساس داده اند پس باید طالب چشیدن و دیدن و گوش دادن و احساس کردن باشد. به او غریزه جنسی داده اند پس باید طالب همسر و ازدواج باشد و در درونش میل به داشتن فرزند قرار داده اند پس طبیعی است که این خواسته را داشته باشد. آن چه مذموم و ناپسند است و در آیات و روایات گوناگون ما را از آن نهی کرده اند، داشتن آرزوی طولانی و دراز است، یعنی آرزوهایی که متناسب با میزان توانایی و استعداد و در محدوده قدرت ما و حتی عمر کوتاه ما نمی باشد، چیزی که نکوهش شده «طول امل» یعنی آرزوهای غیر معقول و غیرمنطقی و دور از دسترس است که معمولا جز غم و غصه و حسرت و غلطیدن به ورطه گمراهی و دور شدن از از مسیر انسانیت و چارچوب دین ثمری ندارد.
«طول امل»
طول امل، داشتن آرزوهای دور و دراز دنیوی است. البته لزوماً به این معنا نیست که یک آرزوی خیلی بزرگ در کار باشد، بلکه هر روز به آرزویی دل سپردن و زندگی را در چاله آمال و هوس ها و آرزوها سپری کردن و هر روز در پی چیزی از متاع دنیا بودن همان طول امل است. از این رو باید با این آرزوهای رنگ برنگ، حسرت زا و غم افروز دوری کرد بنابراین برای تعدیل و اصلاح آن ضروری ست:
1- حقیقت فانی بودن و گذرای این جهان و جاودانگی و ابدیت آخرت را شناخت.
2- لوح دل را ازمحبت و وابستگی به دنیا پالایید و بخش مهمی از برنامه های خود را برای ساختن جهان آخرت ترتیب داد. البته باید با دنیایی آباد آخرتی آباد بسازیم.
3- معرفت و خداشناسی خود را بالا برد و دل را خواستگاه عشق به معبود حقیقی قرار داد.
امیر مؤمنان(ع) می فرماید:«من اطال الامل اساء العمل؛هر کس آرزویش را طولانی کند عملش را زشت و ناپسند می گرداند». چون اگر انسان در زندگی بلند پرواز بود و خواسته ای بالاتر از حد امکانات و توانایی خود داشت و اصرار بر رسیدن به آن به هر قیمت و از هر راهی داشت، مجبور است همه حریم ها را بشکند و به هر وسیله روا یا ناروایی متوسل گردد تا به خواسته خود برسد و طبیعی است که چنین انسانی نمی تواند در چارچوب دین و عقل حرکت کند و اعمالش از حکم دین و عقل پیروی نمی کند. در نتیجه اعمالش زشت و ناپسند و ناگوار می گردد و تازه این به معنای وصول قطعی و صد در صد به خواسته مورد نظر نمی باشد چون ممکن است علیرغم دست زدن به هر کار و وارد شدن از هر در و خود را به آب و آتش زدن همه سرمایه انسان بر باد رود و انسان به مقصد خود نرسد.
اما برای رسیدن به خواسته های معقول در چارچوب تعالیم شرع و دین، باید از نیروی فکر و اندیشه و اراده قوی کمک گرفت و با استعانت از عنایات و امدادهای الهی و توسل به اولیای برگزیده او، راه رسیدن به خواسته را هموار کرد. ولی باید توجه داشت که اراده انسان تنها جزیی از علت تحقق خواسته و آرزوست و گاه می شود که انسان مؤمن با وجود سعی فراوان در رسیدن به هدفی، موانعی شناخته یا ناشناخته میان انسان و خواستهاش فاصله می اندازد و گاه انسان خواسته ای را به خیر و صلاح خود می داند ولی چون واقعاً چنین نمی باشد و به زیان و ضرر اوست، خداوند از لطف و کرمش این خواسته را تأمین نمی نماید «وَ عَسى أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئاً وَ هُوَ خَیْرٌ لَکُمْ وَ عَسى أَنْ تُحِبُّوا شَیْئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَکُمْ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ؛ چه بسا چیزى را خوش نداشته باشید، حال آن که خیرِ شما در آن است و یا چیزى را دوست داشته باشید، حال آنکه شرِّ شما در آن است و خدا مىداند، و شما نمىدانید».
بنابراین هر چند سعی و کوشش در رسیدن به مقصد و هدف نقش تعیین کننده دارد و اراده انسانی دارای نقشی محوری و کلیدی است، ولی باز اراده انسان مقهور اراده خداوند است و اراده خداوند هرگز مغلوب و مقهور اراده انسان نمی گردد. پس باید با سعی و تلاش منطقی و معقول و با نعمت اندیشه و ارزیابی در راه رسیدن به خواسته به راه افتاد ولی در هر حال مطیع و پیرو خواست الهی و راضی از آن بود و امور خود را باید به او واگذار کرد تا نتیجه آن سعادت و کامیابی واقعی باشد.
«علل آرزوهای زیاد»
امیدهاى زیاد درباره زندگى، داشتن آرزوهاى طول و دراز، انتظار باقى ماندن و همیشه بهره بردن از لذات دنیوى امل- اندیشیدن زیاد در کاری - مىباشد. امل ریشههایى دارد که مهمترین آن ریشهها جهالت و محبت دنیا مىباشد.
آرزو مىخواه لیک اندازه خواه- بر نتابد کوه را یک برگ کاه
1. جهالت: آدم ناآگاه در هنگام جوانى، سلامت، برخوردارى، امنیت و آسایش، این نعمتها و ودیعهها و امانتهاى الهى را مالک و دائمى مىپندارد و تصوّر انفصال و جدایى از آنها را باور نمىکند، به آنها دل خوش نموده تا جایى که تصوّر مرگ را، که سبب مىشود انسان به فکر تجهیز شدن باشد، از یاد مىبرد تا مىرسد به اینکه ناگهان مرگ او را درمىیابد.
آفتابى کز وى این عالم فروخت- اندکى گر پیش آید جمله سوخت
انبیا را کار عقبى اختیار- جاهلان را کار دنیا اختیار
ز آن که هر مرغى به سوى جنس خویش- مىپرد او در پس و جان پیش پیش
کافران چون جنس سجین آمدند- سجن دنیا را خوش آیین آمدند
2. محبت دنیا و انس به لذّات زودگذر: انس با شهوت و دلخوشى به مطامع دنیوى سبب مىشود انسان از مرگ غافل شود و غفلت از یاد مرگ بزرگترین آفتى است که زندگى معنوى و سعادت انسان را تهدید مىکند. انسان غافل سعى و تلاش براى رسیدن به قرب و خشنودى الهى را به تأخیر مىاندازد و اگر گاهى به یاد مرگ و قبر و قیامت بیفتد خود را به امید و آرزوى واهى تسلّى مىدهد و تصوّر نزدیک شدن اجل را نمىکند، تا پایان عمر به دنیا دلخوش مىدارد تا آن جا که قرآن مىفرماید:«کسانى که امیدى به لقاى ما ندارند و دل بستهاند به زندگى دنیا، و آرامش یافتهاند به آن، و کسانى که از آیات ما بىخبرند ایشان جایگاه شان آتش است به سبب آن چه که عمل مىکردهاند». به حقیقت باید اذعان کرد« رأس کل خطیئة حب الدنیا؛ علت تمام خطاها و گناهان دوست داشتن دنیا است».
حال که دانستیم امل، ریشه در جهالت و حبّ دنیا دارد و نیز فهمیدیم که آفت و ضرر «امل» این است که آدمى را از یاد مرگ و مهیّا شدن براى سفر آخرت باز مىدارد و سرانجامِ امل را متوجه شدیم که شقاوت و بدبختى انسان را به دنبال دارد، در ریشهکن ساختن آن اقدام کنیم؛ در مرحله اوّل مىبایست معرفتى صحیح نسبت به مبدأ و معاد خود به دست آوریم و از مواعظ و اخبار قرآن و اهلبیت(ع) بهرهمند شویم. فاصله مبدأ و معاد فرصتى براى رسیدن به سعادت است. اگر انسان از دو ودیعه الهى ـ که انسان را از سایر موجودات ممتاز نموده ـ آگاهى و قدرت انتخاب در راه رسیدن به مقصود استفاده کند مسلماً درمىیابد که سعادت دنیوى و اخروى وى در پیمودن صراط مستقیم نهفته است و دورى از این راه (هوسمدارى و شیطانپرستى) به ضلالت او خواهد انجامید. تفکر در ابتداى انسان که از نطفهاى به وجود آمد و در مبدأ او که سرانجام به مردارى تبدیل خواهد شد، دامن آرزوهاى طولانى را برخواهد چید و عمده آرزومندى و اَملذزدگى انسان به خاطر فراموشى تولد و مرگ است.
پس معالجهى طول امل، با یاد مرگ میسر است. امیر بیان، مولى على- علیه اسلام- چه زیبا از دنیادوستى بر حذر مىدارد؛
پس از ستایش پروردگار؛ همانا من شما را از دنیاى حرام مىترسانم، زیرا در شهوات و خواهشهاى نفسانى پوشیده شده و در دیده انسان سبز و رنگارنگ و به کام شیرین مىنماید... در لباس آرزوها خود را نشان مىدهد (و تحلّت بالآمالِ)... دنیاى حرام بسیار فریبنده و بسیار زیان رساننده است... آنگاه که به دست آرزومندان رسید و با خواهشهاى آنان دمساز شد مىنگرند که جز سرابى بیش نیست. آیا شما در جاى گذشتگان خود به سر نمىبرید؟ که عمرشان از شما طولانىتر و آثارشان بادوامتر و آرزوهایشان طولانىتر بود (وَ اَبعَد آمالاً؟!) دنیا را چگونه پرستیدند؟ و سپس از آن رخت بربستند و رفتند؟ بىتوشهاى که آنان را براى رسیدن به منزلگاه کفایت کند و بىمرکبى که آنان را به منزلشان رساند... پس بدانید و مىدانید که آن را ترک مىکنید و از آن رخت برمىبندید.
برنامهریزى و مدیریت مقولهاى است که انسان در عرصه زندگى از آن براى رسیدن به اهداف خود استفاده مىکند، هر کس در طول زندگى خود با مسائل و مشکلاتى روبروست. مثلاً یک دانشجو با مسائلى از این قبیل مواجه است: چگونه درس بخوانم؟ چگونه زندگى مشترک را تشکیل دهم؟ در زندگى با چه کسانى معاشرت داشته باشم؟ چه مطالعات و تحقیقاتى داشته باشم تا به موفقیت تحصیلى برسم؟ اوقات فراغت را چگونه سپرى کنم؟ و... برنامهریزى و مدیریت، اهداف را روشنتر و قابل دسترستر مىسازد، به طورى که هیچ کس بر حسب تصادف به هدف خود نمىرسد، بلکه با برنامهریزى به سمت تحول و دگرگونى مثبت و مفید پیش مىرود، و انتخابهایش را عاقلانهتر مىکند تا سرانجام به مقصد برسد. برنامهریزى و مدیریت یک روند فعّال و پویا در جهت هدفیابى و کامروایى است. اگر این روند و سیر در جهت رسیدن به لذّت پایدار و سعادت دنیوی و اُخروى باشد بسیار پسندیده و مورد تحسین است. کسب روزى، تحصیل، کار و فعالیت اجتماعى، ازدواج، روابط اجتماعى، صله رحم، انجام وظایف اجتماعى و مسئولیتهاى فردى و گروهى و... جملگى امورى هستند که هر کس موظف است درباره آنها اطلاعات لازم را کسب نموده و با یک برنامهریزى دقیق براى موفقیت در آنها به تلاش و مجاهده بپردازد و در پایان به خاطر این تلاشها پاداش داده خواهد شد. مردى به امام صادق-علیه السلام- عرض کرد: «سوگند به خدا که من دنیا طلب شدهام، (به وسیله کار و کشاورزى) دنیا را مىطلبم و دوست دارم ثروتمند شوم. امام از او پرسید: مىخواهى با این ثروت چه کنى؟ جواب داد: مىخواهم به وسیله آن هزینه زندگیم را تأمین کنم. امام) فرمود: «لیس هذا طلبالدّنیا، هذا طلب الآخرة؛ این روش دنیاطلبى نیست، بلکه آخرتطلبى است».
این که آن شخصى به امام عرض مىکند «مىخواهم به وسیله آن هزینه زندگیم را تأمین کنم» نشان دهندهى هدف و مقصود او مىباشد. هدف او امرار معاش و سربار اجتماع نبودن است و هر کار و فعالیتى که به این منظور انجام شود مورد تأیید دین مىباشد.
بعد از این که شناختى اجمالى راجع به «امل» و «برنامهریزى» و اختلاف آرزو به دست آوردیم به این نتیجه مىرسیم که برنامهریزى در جهت رسیدن به اهداف واقعى و برآوردن نیازهاى مادى و معنوى، بسیار پسندیده است و این فعل اختیارى مشمول پاداش و جزاى الهى مىباشد و با امل و آرزوى واهى اختلاف ذاتى دارد.
برنامهریزى انسان را به تلاش و جدیت وامىدارد و برعکس اَمَل انسان را از وصل به مقاصد اصلى زندگى بازمى دارد. این برنامهریزى است که در ارتباط با هدفى مشخص و متعالى برگزیده مىشود، اما در مورد آرزو و امل، هدف مشخص و معین وجود ندارد. یعنى در برنامهریزى یک هدف در نظر گرفته مىشود، امّا در آرزو محورى، اکتفا نمودن به خود امَل مطرح است و نیز اهدافى که در برنامهریزى یک مؤمن و مسلمان مدّ نظر است ارزشمند مىباشد، اما هدف «امَل» بىارزش و نابود شونده است.