اخلاقی عرفانی

بسم الله الرحمن الرحیم

اخلاقی عرفانی

بسم الله الرحمن الرحیم

اخلاقی عرفانی
"اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَهِ بنِ الحَسَن
صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ
فِی هَذِهِ السَّاعَهِ وَ فِی کُلِّ سَاعَهٍ
وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلًا وَ عَیْناً
حَتَّی تُسْکِنَهُ اَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا"
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
بایگانی
نویسندگان

رابطه تحصیل علم و تهذیب نفس
پرسش مقاله: تهذیب نفس چه ربطى با تحصیل علم دارد؟ اگر تهذیب نفس موجب پیشرفت علم مى شود، چرا بعضى از دانشمندان بدون تهذیب نفس پیشرفت کرده اند؟
پژوهشگر: علی اکبریان


پیشگفتار
برای پاسخ به این سوال لازم است تا آشنایی مجملی از دو واژه علم و تهذیب و همچنین کاربرد این دو واژه در لسان قرآن و سنت و بزرگان دین داشته باشیم و اینکه چه واژه گان دیگری در مفهوم این دو کلمه بکار می رود. برای بحث کردن درباره هر موضوعی، ابتدا باید ببینیم موضوعی که می خواهیم بدان بپردازیم، چه ماهیت و هویتی دارد و بعد برای رسیدن به آن نقشه طرح کنیم و راهبرد و رهنمود ارایه دهیم.
بحث تعریف از نظر منطقی اهمیت بسیاری دارد، تا تعریف تهذیب و خودسازی و علم روشن نشود در فضای بحث قرار نخواهیم گرفت، بنابراین قبل از هر چیز لازم است تعریف این سه واژه را کاملا روشن و شفاف بیان کنیم و بعد به مسایل دیگر مربوط به این مبحث بپردازیم.
تعریف
تعریف های گوناگونی برای علم و تهذیب در کتاب های لغت وارد شده، که به چند نمونه از آنها به اختصار اشاره می کنیم.
علم در لغت
لغت نامه معین علم را به معنی دانستن، یقین داشتن، دانش و آگاهی معرفی می کند.[1]
برای روشن شدن معنی اصطلاحی علم به یک حدیثنورانی از رسول گرامی اسلام حضرت محمد صلی الله و علیه و آله و سلم بسنده می کنم: «جَاءَ رَجُلٌ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ صلی الله و علیه و آله و سلم فَقَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ مَا الْعِلْمُ قَالَ الْإِنْصَاتُ قَالَ ثُمَّ مَهْ قَالَ الِاسْتِمَاعُ قَالَ ثُمَّ مَهْ قَالَ الْحِفْظُ قَالَ ثُمَّ مَهْ قَالَ الْعَمَلُ بِهِ قَالَ ثُمَّ مَهْ یَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ نَشْرُه»[2]عصر رسول خدا صلی الله و علیه و آله و سلم بود، مردى نزد رسول خدا صلی الله و علیه و آله و سلم آمد و چنین پرسید: «علمو دانش، یعنى چه؟» پیامبر صلی الله و علیه و آله و سلم فرمود: یعنى «سکوت کردن». او پرسید: سپس چه معنى دارد؟ پیامبر صلی الله و علیه و آله و سلم فرمود: «گوش فرادادن»او پرسید: سپس چه معنى دارد؟ پیامبر صلی الله و علیه و آله و سلم فرمود: «به خاطر سپردن»او پرسید سپس چه معنى دارد؟ پیامبر صلی الله و علیه و آله و سلم فرمود: «عمل کردن به آن»او پرسید: سپس چه معنى دارد، اى رسول خدا؟ پیامبر صلی الله و علیه و آله و سلم فرمود: «انتشار نمودن آن». همانطور که ملاحظه می شود علم، گوش فرادادن، به خاطر سپردن، عمل کردن به آن و انتشار نمودن آن موضوع می باشد.
گفتنی است واژه «علم» کاربردهای متفاوت دارد؛
1- گاهی منظور از «علم»، دانش تجربی و آگاهی حاصل از شناخت طبیعت و متکی بر تجربه و آزمون است (Science) که نزد دانشمندان علوم کاربردی به این معنا بیشتر مراد می باشد.
2- گاهی منظور از علم، مطلق دانش است که شامل الهیات، ریاضیات و طبیعیات می شود(Knowledge) که نزد دانشمندان علوم بنیادی و فلسفی بیشتر به این معنا مراد است.
3- گاهی منظور از «علم»، دانش خداشناسی و آنچه به ارتباط انسان با خدا مربوط می شود که نزد دانشمندان دینی بیشتر این معنا است. هنگامی که از تقابل علم و دین و یا علم و ایمان گفته می شود, بیشتر منظور علم به معنای اول(Science) است. ویژگی علم به معنای گوناگون آن است که علم از مقوله ادراکات و عقل است. در حالی که ایمان از مقوله باور درونی است و جایگاه آن قلب است از این رو علم حصولی و علم حضوری چه بسا زمینه ساز ایمان شود البته گاهی شدت علم در کشف حقایق و رساندن انسان به حقیقت کامل و خداوند عالم به اندازه ای زیاد است که با تقویت ایمان و نورانیت دل همراه می شود که از آن به نور علم یاد می شود در این صورت از حیطه عقل و مقوله ادراکات فراتر می رود و به حیطه قلب و محبت وارد می شود.
تعریف تهذیب
لغت نامه دهخدا تهذیب را پاکیزه کردن، اصلاح کردن معنی کرده است.[3]و مُهذَّب کسی است که پیراسته از عیوب اخلاقی بوده و آراسته به اوصاف نیکو باشد. خودسازی همان پرورش اخلاق حمیده و محو رذایل ناپسند است که اساس رشدِ شخصیت انسانی هر فردی را تشکیل می دهد.
در بسیاری از آثار اخلاقی که در مورد خودسازی بحث شده اند، به عنوان تهذیب و تزکیه نفس پرداخته شده است.
اهمیت تزکیه و تهذیب نفس
در اهمیت تزکیه و تهذیب نفس همین کافی است که خداوند بر بندگان مؤمنش منت نهاده و پیامبری با هدف تزکیه نفوس برای آنها فرستاده است: قرآن مجید مى فرماید:«هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْأُمِّیینَ رَسُولًا مِنْهُمْ یتْلُو عَلَیهِمْ آیاتِهِ وَیزَکِّیهِمْ وَیعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ»[4]«او است خدایى که به میان مردم امّى [پیامبرى] از خودشان مبعوث داشت تا آیاتش را براى آن ها بخواند و ایشان را تزکیه کند و کتاب و حکمتشان بیاموزد».
حضرت صادق علیه السلام در حدیثی نورانی می فرماید: «إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى خَصَّ الْأَنْبِیاءَ علیهم السلام بِمَکَارِمِ الْأَخْلَاقِ فَمَنْ کَانَتْ فِیهِ فَلْیحْمَدِ اللَّهَ عَلَى ذَلِکَ وَ مَنْ لَمْ تَکُنْ فِیهِ فَلْیتَضَرَّعْ إِلَى اللَّهِ وَ لْیسْأَلْهُ»[5]«خداوند متعال پیامبرانش را با مکارم اخلاق بر دیگران امتیاز بخشید. پس هر کس خود را آراسته به فضایل اخلاق یافت، خداوند را بر این نعمت بزرگ شاکر باشد و هر کس خود را از آن بی بهره یافت به درگاه خدا تضرع و زاری کند و آن را از او بخواهد.»
علیرغم بی توجهی هایی که در فرهنگ و مکتب های بشری نسبت به مسأله انسان سازی وجود دارد و غالبا از آموزش و پرورش، تنها به تعلیم و آموزش - آن هم در حوزه ای کاملا محدود - اکتفا می شود، در حوزه دین و به ویژه دین مقدس اسلام نه تنها مسأله اخلاق و سازندگی شخصیت معنوی فراموش نشده، بلکه از اولین و اساسی ترین مسائل به شمار می آید.
جایگاه علم از دیگاه اسلام
در مورد جایگاه و اهمیت علم در اسلام باید گفت که، در اسلام یکی از برترین ارزشها کسب علم و دانش است و راجع به علم و دانش بسیار سفارش و تأکید شده است. تا جایی که رفتن به دنبال کسب علم و دانش را یکی از واجبات به شمار می آورد. کسی که علم سودمندی را به دیگری می آموزد پاداش خود و پاداش همه کسانی که آن را می آموزند و آنهایی که پس از او به آن عمل می کنند، تا زمانی که آن علم باقی بماند و به آن عمل شود، پاداش نویسنده و نقل کننده آن باقی خواهد ماند. قرآن هم اولین مرتبه که نازل گردید سخن خود را با خواندن، علم و کتابت آغاز کرد و پیوسته مسلمانان را به تفکر و تدبر درهر چه آفریده شده است، فرا می خواند .افلا تتفکرون ؟ افلا تعقلون ؟
اسلام به نقش و منزلت علم در جهت تقویت جنبه عقلانی وخیرخواهی انسان اشاره نموده ومی فرماید:
«إِنَّمَا یخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعلماءُ»[6]«تنها آگاهان و دانشمندانند که براستی از خداوند می ترسند»
بدین معنی که تنها عالمان و آگاهانی که به مقام و منزلت خداوند آگاهی راستینی دارند، هراس ( انحراف از دین او را) در دل دارند. زیرا آگاهی حقیقی خشیت را در پی دارد.
همچنین خداوند متعال در جای دیگر می فرماید:
« قُلْ هَلْ یسْتَوِی الَّذِینَ یعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لَا یعْلَمُونَ إِنَّمَا یتَذَکَّرُ أُولُو الْأَلْبَابِ»[7]«بگو: آیا آنهایی که می دانند و آنهایی که نمی دانند مساویند؟ این تنها اندیشمندانند که متذکر می شوند».
قرآن در مورد علم و دانش و اهمیت آن مطالب فراوانی دارد که به برخی اشاره می شود:
1ـاز قرآن مجید استفاده می شود خداوند علم و دانش را علت کلی و اساسی آفرینش همة پدیده های هستی
از زمین و آسمان قرار داده و می فرماید: «اللَّهُ الَّذِی خَلَقَ سَبْعَ سمَاوَاتٍ وَمِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ یتَنَزَّلُ الْأَمْرُ بَینَهُنَّ لِتَعْلَمُوا...»[8]«خداوند همان کسی است که هفت آسمان را آفرید، و از زمین نیز همانند آنها را؛ فرمان او در میان آنها پیوسته فرود می آید تا بدانید خداوند بر هر چیز تواناست و اینکه علم او به همه چیز احاطه دارد!»
2ـ خداوند علم و دانش را از لحاظ شرافت و ارزش در اوج همة مراتب و مقامات قرار داده و حضرت آدم را به زیور علم ارزش داد «وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاء»در اولین سوره ای که به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نازل می فرماید ارزش نعمت علم و دانش را بازگو می کند و به تمام افراد بشر چنین منت گذارده که در میان همة پدیده های هستی وجود آنان را با علم و دانش مشخص و ممتاز ساخته است . می فرماید:
«اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقَ» «خَلَقَ الْإِنْسَانَ مِنْ عَلَقٍ» «اقْرَأْ وَرَبُّکَ الْأَکْرَمُ» «الَّذِی عَلَّمَ بِالْقَلَمِ»[9]«بخوان به نام پروردگارت که (جهان را) آفرید، همان کس که انسان را از خون بسته ای خلق کرد! بخوان که پروردگارت (از همه) بزرگوارتر است، همان کسی که بوسیله قلم تعلیم نمود.»
اگر پس از نعمت وجود، نعمتی بالاتر از نعمت علم و دانش وجود می داشت خداوند انسان را با نعمت علم امتیاز نمی داد بلکه از آن نعمت بالاتر یاد می کرد.
3ـخداوند عالِم را برتر از همه مردم جامعه معرفی فرموده و امتیاز و ویژگی آنان را نسبت به سایر افراد چنین بازگو می کند: «قُلْ هَلْ یسْتَوِی الَّذِینَ یعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لَا یعْلَمُونَ...»[10]«بگو: «آیا کسانی که می دانند با کسانی که نمی دانند یکسانند؟...»
4ـقرآن علما و دانشمندان را با پنج امتیاز برتری داده و آن ها را از سایر مردم ممتاز ساخته است .
عوامل برتری عالمان از سایر مردم:
اول: ایمان، «وَالرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ یقُولُونَ آمَنَّا بِهِ»[11]«و راسخان در علم، (آنها که به دنبال فهم و درک اسرار همه آیات قرآن در پرتو علم و دانش الهی) می گویند: «ما به همه آن ایمان آوردیم».
دوم : اعتقاد به توحید و یگانگی خدا،«شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ وَالْمَلَائِکَةُ وَأُولُو الْعِلْمِ»[12]«خداوند، (با ایجاد نظام واحد جهان هستی،) گواهی می دهد که معبودی جز او نیست؛ و فرشتگان و صاحبان دانش، (هر کدام به گونه ای بر این مطلب،) گواهی می دهند».
سوم : خشوع و انعطاف درونی، «إِنَّ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ مِنْ قَبْلِهِ إِذَا یتْلَى عَلَیهِمْ یخِرُّونَ لِلْأَذْقَانِ سُجَّدًا»[13]«کسانی که پیش از آن به آنها دانش داده شده، هنگامی که (این آیات) بر آنان خوانده می شود، سجده کنان به خاک می افتند».
چهارم : اندوه و تأثر و گریستن از ترس پروردگار، «وَیخِرُّونَ لِلْأَذْقَانِ یبْکُونَ وَیزِیدُهُمْ خُشُوعًا»[14]«آنها (بی اختیار) به زمین می افتند و گریه می کنند؛ و (تلاوت این آیات، همواره) بر خشوعشان می افزاید».
پنجم : ترس و بیم از خدا،«إِنَّمَا یخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعلماءُ»[15]«از میان بندگان خدا، تنها دانشمندان از او می ترسند»
5ـخداوند از علم به حکمت تعبیر کرده و سپس اضافه فرموده کسی که حکمت به او داده شده در واقع خیر به او عطا گردیده «یؤْتِی الْحِکْمَةَ مَنْ یشَاءُ وَمَنْ یؤْتَ الْحِکْمَةَ فَقَدْ أُوتِی خَیرًا کَثِیرًا»[16]«(خدا) دانش و حکمت را به هر کس بخواهد (و شایسته بداند) می دهد؛ و به هر کس دانش داده شود، خیر فراوانی داده شده است.»
6ـقرآن علم و دانش را به نور تشبیه فرموده و جهل و نادانی را به تاریکی و ظلمت : «أَوَمَنْ کَانَ مَیتًا فَأَحْیینَاهُ وَجَعَلْنَا لَهُ نُورًا یمْشِی بِهِ فِی النَّاسِ کَمَنْ مَثَلُهُ فِی الظُّلُمَاتِ لَیسَ بِخَارِجٍ مِنْهَا کَذَلِکَ زُینَ لِلْکَافِرِینَ مَا کَانُوا یعْمَلُونَ»[17]«آیا کسی که مرده بود، سپس او را زنده کردیم، و نوری برایش قرار دادیم که با آن در میان مردم راه برود، همانند کسی است که در ظلمتها باشد و از آن خارج نگردد؟! این گونه برای کافران، اعمال (زشتی) که انجام می دادند، تزیین شده (و زیبا جلوه کرده) است.»
7ـخداوند علما و دانشمندان را مانند خود به عنوان افرادی آگاه به اسرار و رموز قرآن مجید یاد کرده،«وَالرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ یقُولُونَ آمَنَّا بِهِ»[18]«و راسخان در علم، (آنها که به دنبال فهم و درک اسرار همه آیات قرآن در پرتو علم و دانش الهی) می گویند: «ما به همه آن ایمان آوردیم».
8ـعالم و دانشمند به عنوان شاهد و گواه بر نبوت در کنار خدا قرار گرفته و قرب منزلت او نسبت به ذات الهی خیلی روشن است،
«قُلْ کَفَى بِاللَّهِ شَهِیدًا بَینِی وَبَینَکُمْ وَمَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتَابِ»[19]«بگو: «کافی است که خداوند، و کسی که علم کتاب (و آگاهی بر قرآن) نزد اوست، میان من و شما گواه باشند!»
9ـ از دیدگاه قرآن چندین گروه در سایه ایمان از امتیازات و مقامات ویژه ای برخوردارند یکی از آن ها علما و
دانشمندان هستند،«یرْفَعِ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَالَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ»[20]«خداوند کسانی را که ایمان آورده اند و کسانی را که علم به آنان داده شده درجات عظیمی می بخشد».[21]
جایگاه علم از دیدگاه بزرگان دین
اما منزلت وجایگاه علم در نزد بزرگان اسلام به اینگونه بیان شده که رسول گرامی اسلام حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم در حدیث مشهور در مورد فضیلت علم می فرمایند:
«طَلَبُ الْعِلْمِ فَرِیضَةٌ عَلَى کُلِّ مُسْلِم فَاطْلُبُوا الْعِلْمَ مِنْ مَظَانِّهِ وَ اقْتَبِسُوهُ مِنْ أَهْلِهِ فَإِنَّ تَعَلُّمَهُ لِلَّهِ حَسَنَةٌ وَ طَلَبَهُ عِبَادَةٌ وَ الْمُذَاکَرَةَ فِیهِ تَسْبِیحٌ وَ الْعَمَلَ بِهِ جِهَادٌ وَ تَعَلُّمَهُ لِمَنْ لَا یعْلَمُهُ صَدَقَةٌ وَ بَذْلَهُ لِأَهْلِهِ قُرْبَةٌ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى »[22]
«علم آموزی بر هر مسلمانی واجب است، بجوئید علم را از هر کجا که گمان دارید و بپذیرید آن را از اهلش زیرا آموختن دانش براى خدا حسنه است و کسب علم عبادت است مذاکره و مباحثه ى علمى تسبیح خداست و عمل کردن به علم جهاد است و آموختن علم به کسى که نمی داند صدقه است و بخشیدن علم به کسى که نمی داند براى رضاى خدا سبب قرب به خداست.»
فضل و برتری عالم بر عابد، مانند برتری ماه شب چهارده بر دیگر ستارگان است از این جهت علم و دانش بر عبادت برتری داده شده زیرا که منافع علم شامل عالم ودیگران نیز می شود، و منافع عبادت منحصر به خود عبادت گذار است. و به عبارت دیگر خیر و دستاورد عبادت تنها متعلق به عبادت کننده و منافع علم فراگیر و همگانی است.
کدام علم؟
منظور اسلام از علم، چه علمی است؟ ممکن است کسی بگوید مقصود از همه این تأکیدها و توصیه ها، علم خود دین است؛ یعنی همه به این منظور گفته شده که مردم به خود دین عالم شوند. اگر نظر اسلام از علم، علم دین باشد، در حقیقت، به خودش توصیه کرده و درباره علم به معنی اطلاع بر حقایق کائنات و شناختن امور عالم، چیزی نگفته و اشکال به حال اول باقی می ماند؛ زیرا هر مسلکی، هر اندازه هم ضد علم باشد و با آگاهی و اطلاع و بالا رفتن سطح فکر و معلومات مردم مخالف باشد، با آشنایی با خودش مخالف نیست؛ بلکه خواهد گفت با من آشنا باشید و با غیر من آشنا نباشید. پس اگر منظور اسلام از علم، خصوص علم دینی باشد، باید گفت موافقت اسلام با علم، صفر است و نظر اسلام درباره علم، منفی است.
برای کسی که درست با اسلام و منطق اسلام آشنا باشد، جای این احتمال نیست که بگوید نظر اسلام درباره علم منحصرا علوم دینی است. این احتمال، فقط از ناحیه طرز عمل مسلمین در قرن های اخیر - که تدریجاً دایره معلومات را کوچک تر کردند و معلومات خود را محدود کردند - پیدا شده و الا آن جا که می فرماید: «الحِکمَةُ ضَالّةُ المؤمنِ ، فاطْلُبوها و لَو عندَ المُشرِکِ تکونوا أحَقَّ بها و أهلَها »[23]«حکمت، گمشده مؤمن است؛ پس آن را بجویید گر چه نزد مشرک باشد زیرا که شما بدان سزاوارتر و شایسته ترید.»، معنی ندارد که خصوص علوم دینی مقصود باشد. مشرک را با علوم دین چکار؟ و یا آنجا که می فرماید: «اُطلُبوا العِلمَ و لَو بِالصِّینِ»[24]، «علم را پی جویی کنید؛ گرچه مستلزم این باشد که تا چین سفر کنید»؛ یعنی علم، مکان معینی ندارد و در هر نقطه جهان که علم هست، بروید و اقتباس کنید، چین به عنوان دورترین نقطه و یا به اعتبار این که در آن ایام یکی از مراکز علم و صنعت جهان بود، یاد شده و قدر مسلم این است که چین نه در آن زمان و نه در زمان های دیگر، مرکز علوم دینی نبوده است.
گذشته از همه اینها، در حدیثی از امیر مومنان حضرت علی علیه السلام که در وصف پرهیزگاران وارد شده چنین نقل شده که:«غَضّوا أبصارَهُم عَمّا حَرَّمَ اللّه ُ عَلَیهِم، و وَقَفوا أسماعَهُم عَلَى العِلمِ النّافِعِ لَهُم»[25]«از آنچه خداوند برایشان حرام کرده است، چشم فرو بستند و گوشهاى خود را وقف دانشى کردند که برایشان سودمند است». همانطور که در این سخن گهربار دیده می شود حضرت سخن خود ( دانش را) مقید به علم خاصی مثل علم دین نکرده بلکه تحت عنوان علم نافع آورده، علمی که دانستن آن، فایده برساند و ندانستن آن، ضرر برساند. هر علمی که متضمن فایده باشد، آن علم از نظر اسلام، خوب و مورد توصیه و تشویق است.
پس باید دید که اسلام، چه چیز را فایده و چه چیز را ضرر می داند. هر علمی که موضوع آن از نظر اسلام موجب سعادت و پیشرفت فرد یا اجتماع بشود و جهل به آن سبب عقب ماندگی فرد و اجتماع گردد، چنین علمی مورد تایید اسلام بوده و به آن توصیه می کند. و بر عکس، هر علمی که مانع از پیشرفت و سعادت فرد و اجتماع بشود، اسلام باآن مخالف است. برای روشن شدن قضیه به حدیثی از رسول گرامی اسلام حضرت محمد صلی الله و علیه و آله و سلم بسنده می کنم: «دَخَلَ رَسُولُ اللَّهِ ص الْمَسْجِدَ فَإِذَا جَمَاعَةٌ قَدْ أَطَافُوا بِرَجُلٍ فَقَالَ مَا هَذَا فَقِیلَ عَلَّامَةٌ فَقَالَ وَ مَا الْعَلَّامَةُ فَقَالُوا لَهُ أَعْلَمُ النَّاسِ بِأَنْسَابِ الْعَرَبِ وَ وَقَائِعِهَا وَ أَیَّامِ الْجَاهِلِیَّةِ وَ الْأَشْعَارِ الْعَرَبِیَّةِ قَالَ فَقَالَ النَّبِیُّ ص ذَاکَ عِلْمٌ لَا یَضُرُّ مَنْ جَهِلَهُ وَ لَا یَنْفَعُ مَنْ عَلِمَهُ ثُمَّ قَالَ النَّبِیُّ ص إِنَّمَا الْعِلْمُ ثَلَاثَةٌ آیَةٌ مُحْکَمَةٌ أَوْ فَرِیضَةٌ عَادِلَةٌ أَوْ سُنَّةٌ قَائِمَةٌ وَ مَا خَلَاهُنَّ فَهُوَ فَضْل »[26]
در عصر رسول خدا صلی الله و علیه و آله و سلم، روزى آن حضرت وارد مسجد شد ناگاه دید گروهى در اطراف شخصى حلقه زده اند و به گفتار او گوش فرا داده اند، پیامبر صلی الله و علیه و آله و سلم، از آنها پرسید: این شخصیت کیست ؟ شخصى گفت : این شخص «علامه»است. پیامبر صلی الله و علیه و آله و سلم فرمود: علامه یعنى چه ؟ گفتند: علامه کسى است که از همه بیشتر به نسبتها عرب و رخدادهاى بین انسانها، آگاهى دارد، و حوادث دوران جاهلیت و اشعار مردم آن عصر را مى داند. پیامبر صلی الله و علیه و آله و سلم فرمود: «این گونه علم، نه براى آن کسى که آن را نمى داند زیانبخش است و نه براى آنکه آن را مى داند سودمند است، سپس ‍ فرمود:
«انما العلم ثلاثة: آیه محکمة ، او فریضة عادلة اوسنة قائمة و ما خلاهن فهو فضل»[27].
یعنى»: علم بر سه گونه است .
1. اصول عقائد(که براهین آیات روشن قرآن ، بیانگر است).
2.علم اخلاق (که مرکب از لشگر عقل و جهل است ، و بر انسان واجب است لشگر عقل را بپذیرد و از لشگر جهل ، عدول و دورى کند).
3.احکام شریعت و مسائل حلال و حرام ، و غیر از این سه علم ، زیادى است ».
توضیح اینکه: علوم اصلى که بر همه مسلمانان ، آموختن آن لازم است و در رابطه با دین و معاد، سودمند است، همان سه علم مذکور است ، اما بقیه علوم اگر زیانبار باشند(مثل علم سحر و شعبده و طلسمات)، زیادى است، و اگر مفید باشند مانند علم طب و کشاورزى و...، برگشتش به همان علوم سه گانه است .
و یا اینکه منظور از واژه «فضل» در حدیث فوق ، یکنوع استحباب باشد، ولى آموختن آن سه علم ، واجب است ، و کسى که از آن سه علم بهره ندارد، علمهاى دیگر براى او بى فایده است).
برای فهم بیشتر حدیث و انواع علوم به شرح حضرت امام خمینی رحمة الله علیهدر این مورد توجه فرمایید.
بدان که «آیه محکمه» عبارت است از علوم عقلیه و عقاید حقه و معارف الهیه. و «فریضه عادله» عبارت است از علم اخلاق و تصفیه قلوب. و «سنّت قائمه» عبارت است از علم ظاهر و علوم آداب قالبیه . پس کلیه علوم نافعه منقسم شود به این سه علم، یعنى، علمى که راجع است به کمالات عقلیه و وظایف روحیه، و علمى که راجع به اعمال قلبیه و وظایف آن است، و علمى که راجع به اعمال قالبیه و وظایف نشئه ظاهره نفس است.
پس کلیه علوم تقسیم شوند به سه قسمت: یکى آنکه نافع به حال انسان است به حسب احوال نشآت دیگر که غایت خلقت وصول به آن است. و این قسمت همان است که جناب ختمى مرتبت «علم» دانسته و آن را به سه قسمت تقسیم فرمودند. و دیگر آنکه ضرر مى رساند به حال انسان و او را از وظایف لازمه خود منصرف مى کند. و این قسم از علوم مذمومه است که نباید انسان پیرامون آنها گردد، مثل علم سحر و شعبده و کیمیا و امثال آن. و سوم آنکه ضرر و نفعى ندارد، مثل آنکه فضول اوقات را انسان به واسطه تفریح صرف بعضى آنها کند، مثل حساب و هندسه و هیئت و امثال آن. و این قسمت از علوم را اگر انسان بتواند تطبیق با یکى از علوم ثلاثه نماید خیلى بهتر است، و الا حتى الامکان اشتغال پیدا نکردن به آنها خوب است، زیرا که انسان عاقل پس از آنکه فهمید که با این عمرهاى کوتاه و وقت کم و موانع و حوادث بسیار نمى تواند جامع جمیع علوم و حائز همه فضایل شود، باید فکر کند که در علوم کدام یک به حال او نافعتر است و خود را به آن مشغول کند و تکمیل آن نماید. و البته در بین علوم آنچه که به حال حیات ابدى و زندگانى جاویدان انسان نافع است، بهتر از همه است و مهمتر از جمیع آنهاست، و آن علمى است که انبیا، علیهم السلام، و اولیا امر به آن نمودند و ترغیب به آن کردند. و آن عبارت از علوم ثلاثه است چنانچه ذکر شد.[28]
برتری تزکیه نفس بر تعلیم از دیدگاه امام خمینی(ره)
در مورد برتری تهذیب و تزکیه نفس بر علم و حکمت به قسمتهایی از سخنان حضرت امام خمینی رحمة الله علیه اشاره می کنم:
خداوند متعال در قرآن کریم فرموده است: «لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤمِنینَ إِذْ بَعَثَ فَیهِمْ رَسُولًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ و یُزَکِّیهِمْ و یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ»[29]« خداوند بر اهل ایمان منت گذارد که رسولى از خودشان در میان آنان برانگیخت که بر آنها آیات خدا را تلاوت کند و نفوسشان را از آلایش و نقص پاک گرداند، و احکام شریعت و حقایق حکمت را به آنان بیاموزد». خداوند به مؤمنین منّت گذاشته است که از خودشان یک کسى را فرستاده است که آیات الهى را به آنها تلاوت کند، و تلاوت آیات براى تزکیه و تعلیم کتاب و حکمت است. «تزکیه» را مقدم ذکر فرموده است، معلوم مى شود که تزکیه نفس بالاتر از علم و حکمت است و همین طور هم هست یک ملت چنانچه افرادش تزکیه شده باشند، تربیت شده باشند، این ملت پیشرو است.
تمام گرفتاریهایى که براى ملت ها هست براى این است که تزکیه در کار نبوده است. چنانچه سران قوم، آنهایى که کشور را اداره مى کنند، تزکیه شده بودند، نفسشان تزکیه شده بود، تربیت شده بود، این گرفتاریها براى ملت ما پیش نمى آمد. نه آن گرفتاریها براى ملت پیش مى آمد و نه آن گرفتاریها براى خودشان. منشأ تمام این گرفتاریها، در همه جا، این است که آنهایى که متکفّل امور ملت هستند تزکیه نشده اند. یک نفر آدمى که تزکیه نشده، سلطه بر یک ملت پیدا بکند، این همه گرفتاریهایى که در طول پنجاه و چند سال براى ملت ما پیش آمد، این همه گرفتاریها را ایجاد مى کند. آن کسى که به یک ملتى سلطه دارد، به یک ملتى حکومت دارد، این چنانچه عدالت پرور باشد، دستگاه او عدالت پرور خواهد شد؛ قشرهایى که به او مرتبط هستند قهراً به عدالت گرایش پیدا مى کنند؛ تمام اداراتى که تابع آن مملکت است، تابع آن حکومت است، خواه ناخواه به عدالت گرایش پیدا مى کند. عدالت گسترده مى شود. در صورتى که یک نفر که به مردم حکومت مى کند مزکّى باشد و تزکیه شده باشد. اگر همه ملت تزکیه بشوند، همین دنیا بهشت آنهاست؛ تمام گرفتاریها از بین مى رود. از آن طرف، از باب اینکه حکومتهایى که در رژیم طاغوتى بر مردم حکومت کردند حکومتهایى بودند که تزکیه نشده بودند وقتى حکومت تزکیه نشد، شخص اول یک مملکتى به حسب حکومت تزکیه نشد، اخلاقش مزکّى نباشد، عقاید تزکیه شده نباشد، اعمال، اعمال مزکّى نباشد، همین یک نفر یک مملکت را به هلاکت مى کشاند. چنانچه شما دیدید سرچشمه مى گرفت از رضا خان تمام مفاسد و تمام قشرهایى که دور و بَر او جمع شده بودند از خودش بودند. در پاریس که بودیم، یک نفر- که حالا یادم نیست کى بود- آمد پیش من نقل کرد از یکى دیگر که او گفت که اگر پنج نفر آدم فاسد در ایران پیدا بشود؛ این محمد رضا هر پنج تا را انگشت رویش مى گذارد و جلبش مى کند! آن اشخاصى که مزکّى نیستند با تزکیه شده ها سرو کار ندارند؛ نمى روند سراغ اشخاص امین. آدمى که خودش امین نیست جنس خودش را طالب است؛ مى رود سراغ اشخاصى که نظیر خودش باشند، چنانچه اشخاص امین باشند، آنها مى روند سراغ پیدا کردن اشخاصى که همجنس خودش باشند. و لهذا از حکومتها سرچشمه مى گیرد مفاسد و سرچشمه مى گیرد مصالح. حکومتِ عدل، تمام مصالح کشور را تأمین مى کند به اندازه قدرت. و حکومت ظلم، تمام بدبختیها را براى یک ملتى ایجاد مى کند. لهذا در آیه شریفه تزکیه را مقدّم ذکر کرده اند بر «تعلیم» کتاب و حکمت، بلکه تعلیم کتاب و حکمت مقدمه تزکیه است.[30]
حضرت امام خمینی رحمة الله علیه در مورد خطرات علم بدون تزکیه و تربیت می فرمایند:
«گاهى ضرر از این قشر [ اهل علم بدون تزکیه] به اسلام و به کشور از قشرهاى دیگر بیشتر مى خورد. اکثر این دین هایى که باطل بوده و درست شده است به وسیله اهل علم درست شده است. غیر اهل علم دین سازى نکرده. اهل علم دین سازى کرده و بسیار از این خیانتهایى که به کشور ما شده است، از همین درس خوانده هاست. این درس خوانده ها هستند که کمک کردند. به دستگاه و دکترها و نمى دانم کذا، و اینها کمک کردند به دستگاه و پنجاه سال مملکت ما را به باد فنا دادند. اگر دانشگاهها درست نشود و مدرسه هاى ما هم درست نشود، امید اینکه یک جمهورى اسلامى ما پیدا بکنیم نداریم. اگر این دو قشر تربیت شدند به طورى که اسلام مى خواهد، تربیت انسانى شدند، هم مملکت ما مصون مى شود از تصرف شیاطین و روى چرخ خودش گردش مى کند بدون وابستگى به خارج و بدون خیانتهاى داخلى؛ و هم ترقّیات حاصل مى شود براى شما. مهم در دانشجویى و در دانشیارى و در استادى و در شاگردى و در تربیت [و] در علم این است که یک تربیت صحیح همراه علم باشد. عالِم تربیت شده به تربیت انسانى، که همان تربیت اسلامى است. کوشش کنید که هر قدمى که براى علم برمى دارید، براى عمل ظاهرى و براى اعمال باطنى، ایجاد تقوا در خودتان، ایجاد استقامت، امانت در خودتان بکنید که وقتى از دانشگاه ان شاء اللَّه بیرون مى آیید یک انسانى باشید که هم معلومات داشته باشید و هم امانتدار باشید. براى معلوماتتان، هم امانتدار باشید و هم تزکیه نفس کرده باشید؛ نفس خودتان را مهار کرده باشید. نفس انسان سرکش است. و سرکشى آن انسان را به زمین مى زند. همان طورى که اگر انسان سوار یک اسب سرکش باشد و مهار نداشته باشد این اسب سرکش انسان را به هلاکت مى رساند، نفس انسان بدتر از هر سرکشى است. سرکشى نفس، انسان را به هلاکت مى رساند. هر قدمى که براى تعلیم و تعلم برمى دارید، همراه آن قدم، قدمى باشد براى مهار کردن نفستان که از این سرکشى که دارد و آزادى که براى خودش فرض مى کند که هیچ مهارى در کار نباشد؛ خودتان مهار کنید نفس خودتان را. اگر یک همچو تعلیم و تربیتى در یک کشورى باشد، این کشور مى تواند مستقل باشد، مى تواند آزاد باشد، اقتصادش را مى تواند تأمین کند، مى تواند فرهنگش را درست کند و مى تواند همه چیزش را اصلاح کند، یک همچو کشورى دیگر حکومتش نمى تواند معوج باشد؛ ارتشش نمى تواند زورگو باشد، ژاندارمریش نمى تواند تعدى بکند؛ شهربانیش نمى تواند خلاف بکند. عمده این است که از دانشگاهها، چه دانشگاههاى علوم جدید باشد و چه دانشگاههاى علوم قدیمه باشد، که مقدرات یک مملکت دست این دو قشر است، از اینها انسان بیرون بیاید؛ نه چهارپایى و بر دوشش کتابى چند، این طور نباشد که تعلم باشد، شما در طرف علوم طبیعى و این طایفه هم در طرف علوم فقهى و الهى، دقایق علوم را بررسى کنید، لکن از آن جهالاتى که در نفس است و از آن سرکشیهایى که در نفس است غفلت بکنید. اگر غفلت بکنید، هر قدمى که در علم بردارید از انسانیت دور شده اید؛ هى دورتر. انسانیت یک راه مستقیمى است، یک راه مستقیم که اگر از این ور کسى برود مُعْوَج است و بر خلاف انسانیت است؛ اگر از آن ور هم برود بر خلاف است و آن کسى که اعوجاج پیدا کرد و راه مستقیم نرفت، هر چه پیش برود دور مى شود از راه انسانیت. مثل این مى ماند که یک خط مستقیم بکشید، دو خط این طور، هر چه این خط جلوتر برود، از خط مستقیم دور مى شود.
هر چه درس بخوانید و بخوانیم، اگر چنانچه به راه مستقیم نباشیم و مهار نکنیم معلومات خودمان را و مهار نکنیم نفس خودمان را و در این راه مستقیم نکُشیم نفس را، هر چه معلومات زیادتر بشود، از انسانیت، انسان دورتر مى شود و مشکل تر مى شود انسان خودش را برگرداند».[31]
علم بدون تزکیه، علم نیست
رسول گرامی اسلام صلى الله علیه و آله و سلم می فرماید: «لَا تَدْخُلُ الْمَلَائِکَةُ بَیْتاً فِیهِ کلب »[32].«ملائکه داخل نمى شود بر خانه اى که در آن سگ باشد».
پس، هرگاه خانه دل مملو از صفات رذیله و پست که سگان درنده هستند باشد، چگونه ملائکه که حاملان علوم و معارف هستند داخل مى شوند؟ و از اینجا معلوم مى شود که کسانى که عمر خود را صرف تحصیل علم – الهی یا غیر آن- نموده اند، و از تزکیه نفس از صفات شیطانی غافل مانده اند، بلکه دلهاى آنها مشغول به «پلیدى ها و نجاستهای» دنیاى فانی شده، از حقیقت علم بى خبر بوده و تلاششان بى فایده است. و آنچه را تحصیل کرده اند و گمان می کنند که علم است، بر خلاف واقع است، زیرا که علم حقیقى دارای بهجت و سرور و صفا و نور است، و دلى که نور علم واقعى در آن داخل بشود غرق دریای عظمت خداوند جلیل، و محو مشاهده جمال جمیل مى شود، و توجهی به غیر خدا نمى کند. و منتهای آرزو و همت اکثر چنین اشخاصی که بدون تزکیه به علم آموختن می پردازند، به دست آوردن دنیا، منصب و جاه و شهرت در دنیا، و استثمار دیگر انسانهای روی زمین است.[33]
نتیجه بحث:
از نظر قرآن و روایات، علم وسیله است نه هدف؛ آن هم وسیله ای که انسان را به کمال میرساند و دنیا و آخرت او را آباد میکند. گفتنی است که ارزش هر علم به ارزش موضوع آن علم است و در این جهت علوم الهی و دینی - با توجه به موضوع آن - از سایر علوم اشرف و برتر است؛ ولی این بدین معنا نیست که علوم دیگر بی اهمیت و بدون ارزش است و علم نیست. در نگاه کلی قرآن، هر علمی که انسان را به دنیاپرستی سوق دهد و به چنگال مادیات بسپرد و فهم و شعور او را به طرف خواب و عیش و نوش بکشاند هدف نهایی او را تنها وصول به مادیات قرار دهد، چیزی جز ضلالت و گمراهی نیست. در قرآن کریم آمده است: «ذَلِکَ مَبْلَغُهُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِیلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِمَنِ اهْتَدَى»[34]«این آخرین حد آگاهی آنهاست؛ پروردگار تو کسانی را که از راه او گمراه شده اند بهتر می شناسد، و (همچنین) هدایت یافتگان را از همه بهتر می شناسد!».
پس علوم غیردینی نیز میتواند نقش آفرین بوده و موجبات سعادت آدمی را فراهم کند. این در صورتی است که هدف تلقی نشود، بلکه وسیله پیشرفت و رسیدن به کمال باشد. از طرف دیگر علوم دینی نیز اگر طالب آن قصد رسیدن به دنیا را داشته باشد، موجب بدبختی انسان میشود.خلاصه این که علمی که در روایات و آیات بر آن تأکید شده و از آن تمجید گشته و به عنوان اشرف علوم محسوب می گردد علم خداشناسی است زیرا معلوم این علم از معلوم سایر علوم برتر و اشرف است و هر علمی به اندازه معلوم خود ارزش دارد و روشن است که کسب معرفت و جهان بینی و خداشناسی منحصر به یک رشته نیست. شخصی ممکن است از علم شیمی آن چنان خدا را بشناسد که از مطالعه کتاب های دینی نشناسد - پس آن چه مهم است شناخت کیمیای هستی است - البته باید پذیرفت بعضی از علوم و رشته ها به این هدف نزدیک تر و کم واسطه ترند. در غیر این صورت از علوم مختلف به عنوان فضل نام برده شده نه کمال.
و سخن آخر اینکه:
ایمان و تهذیب نفس از یک سو و دانش از زاویه دیگرى، روى انسان تأثیر مى گذارد. آن دو متمم و مکمّل یکدیگرند اما نوع و کیفیت تأثیر گذارى متفاوت است.
علم چراغ اندیشه را روشن مى سازد و به تدریج آن را پرنورتر مى کند، ولى تنها ایمان و تهذیب نفس است که مى تواند چراغ قلب و روح آدمى را روشن کند، یا جلا دهد و هویّت انسانى به او ببخشد.
استاد شهید مطهرى رحمة الله علیهدر این باره مى گوید: «علم به ما روشنایى و توانایى مى بخشد و ایمان عشق و امید و گرمى. علم ابزار مى سازد و ایمان مقصد... علم مى نمایاند که چه هست و ایمان الهام مى بخشد که چه باید کرد؟».[35]
استاد شهید مطهرى رحمة الله علیهمى گوید: «نه علم مى تواند جانشین ایمان گردد و نه ایمان مى تواند جانشین علم گردد. طبیعت را به ما بشناساند، قوانین آن را بر ما مکشوف سازد و خود ما را به ما بشناساند».[36]
اگر منظور از علم در سؤال علم بشرى و مصطلح باشد (مانند علوم انسانى، تجربى، فنى و غیره) تهذیب نفس موجب پیشرفت آن علوم نمى گردد، بلکه زمینه استفاده صحیح از آن دانش ها را فراهم مى کند، اما اگر منظور از علم، بصیرت و نورانیت و معرفت باشد، قطعاً تقوا و تهذیب نفس در آن تأثیر بسزایى دارد. قرآن مجید مى فرماید:«َاتَّقُوا اللَّهَ وَیعَلِّمُکُمُ اللَّهُ»[37]«تقوا پیشه کنید تا خدا به شما تعلیم دهد».
در آیه دیگر مى فرماید: «إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ یجْعَلْ لَکُمْ فُرْقَانًا»« اگر از(مخالفت فرمان) خدا بپرهیزید، برای شما وسیله ای جهت جدا ساختن حق از باطل قرارمی دهد؛ (روشن بینی خاصی که در پرتو آن، حق را از باطل خواهید شناخت؛)».[38]
منابع برای مطالعه بیشتر:
1- معراج السعادة،ملا احمد نراقى
2- انسان و ایمان، استاد شهید مطهرى.
3- صحیفه نور، امام خمینی(ره)، جلد 9.
4- شرح چهل حدیث،امام خمینی(ره)،
5- آداب تعلیم و تعلم در اسلام ، (ترجمه منیة المرید شهید ثانی)، سید محمد باقر حجتی .
________________________________________
[1]- معین، محمد؛ فرهنگ فارسی معین، تهران، امیر کبیر، 1360، چاپ چهارم،ماده «علم».
[2]- کلینی، محمدبن یعقوب، الکافی، علی اکبر غفاری،بیروت، ج 1، ص: 49
[3]- دهخدا علی اکبر، لغت نامه دهخدا، تهران، دانشگاه تهران، سال 1325ش، ماده «تهذیب».
[4]- سوره جمعه / 2.
[5]- مجلسی محمد باقر؛ بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار ، تهران ، دارالکتاب اسلامیه ، 1364 ، نوبت دوم، ج 66، ص: 398
[6]- فاطر/ 28.
[7]- زمر/9.
[8]- طلاق / 12.
[9]- علق / 4 ـ 1.
[10]- زمر/ 9.
[11]- آل عمران / 7.
[12]- آل عمران / 18.
[13]- اسری / 107.
[14]- اسری / 109.
[15]- فاطر/ 28.
[16]- بقره/ 285.
[17]- انعام /122.
[18]- آل عمران / 7.
[19]- سوره رعد / 43.
[20]- مجادله/ 11.
[21]- برای مطالعه بیشتر رجوع کنید به کتاب «آداب تعلیم و تعلم در اسلام ، محمدباقر حجتی ، ترجمه منیة المرید شهید ثانی».
[22]- مجلسی محمد باقر؛ بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار ، تهران ، دارالکتاب اسلامیه ، 1364 ، نوبت دوم، ج 1، ص: 172
[23]- مجلسی محمد باقر؛ بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار ، تهران ، دارالکتاب اسلامیه ، 1364 ، نوبت دوم، ج 2، ص: 98
[24]- محمدی ری شهری، محمد،میزان الحکمه، قم، مکتب الاعلام الاسلامی،چاپ اول،1363، ج8، ص26 .
[25]- سید رضی؛ نهج البلاغه، ترجمه فیض الاسلام، تهران، انتشارات فقیه، چاپ چهارم، 1378، خطبه 184، ص613.
[26]- کلینی، محمدبن یعقوب، الکافی، علی اکبر غفاری،بیروت، ج 1، ص: 33
[27]- همان، ج 1، ص: 33.
[28]- امام خمینی(ره)،شرح چهل حدیث،قم، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره)،چاپ پنجم،1373، حدیث 24، ص385.
[29]- آل عمران / 164.
[30]- صحیفه امام(ره)، ج 9، ص: 135
[31]- صحیفه امام(ره)، ج 9، ص3.
[32]- مجلسی محمد باقر؛ بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار ، تهران ، دارالکتاب اسلامیه ، 1364 ، نوبت دوم، ج 62، ص 55.
[33]- برای مطالعه بیشتر رجوع کنید به کتاب معراج السعادة، ملا احمد نراقى
[34]- نجم/ 30.
[35]- برای مطالعه بیشتر رجوع کنید به کتاب «انسان و ایمان» استاد شهید مطهرى.
[36]- استاد شهید مطهرى، مجموعه آثار، ج 2، ص 35.
[37]- بقره / 282.
[38]- انفال/29.

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی