اخلاقی عرفانی

بسم الله الرحمن الرحیم

اخلاقی عرفانی

بسم الله الرحمن الرحیم

اخلاقی عرفانی
"اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَهِ بنِ الحَسَن
صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ
فِی هَذِهِ السَّاعَهِ وَ فِی کُلِّ سَاعَهٍ
وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلًا وَ عَیْناً
حَتَّی تُسْکِنَهُ اَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا"
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
بایگانی
نویسندگان


به سوی خودسازی

تعریف خودشناسی و خودسازی چیست؟

نسان از هر جهتی موضوع علوم گوناگون قرار می گیرد و درباره او بحث می شود. روان شناسی ، جامعه شناسی ، تاریخ ، اخلاق و طب و حتی فیزیولوژی و بیولوژی علومی هستند که هرکی از انسان بحث می کند . البته دانش فیزیولوژی (= اندام شناسی ) و بیولوژی (= زیست شناسی ) اختصاص به انسان ندارد اما به هر حال بخشی از آن دو دانش به انسان مربوط می شودوانسان موضوع بحث در «فیزیولوژی انسانی » و «بیولوژی انسانی» است. اگر چیزی قابل تجربه ی حسی و علمی باشد باری اثبات آن از روش و متد تجربی بهره گرفته می شود ، اما ا گر چیزی قابل تجربه ی حسی نباشد از طریق متد و استدلالات عقلی به اثبات می رسد و پاره ای از امور از طریق تعبد اثبات پذیرند. . بحث ما درباره نفس انسان و انگیزه ها و گرایش های آن است که در شعاع تجربه ی حسی واقع نمی شودو متعلق علم شهودی ماست.

انسان از هر جهتی موضوع علوم گوناگون قرار می گیرد و درباره او بحث می شود. روان شناسی ، جامعه شناسی ، تاریخ ، اخلاق و طب و حتی فیزیولوژی و بیولوژی علومی هستند که هرکی از انسان بحث می کند . البته دانش فیزیولوژی (= اندام شناسی ) و بیولوژی (= زیست شناسی ) اختصاص به انسان ندارد اما به هر حال بخشی از آن دو دانش به انسان مربوط می شودوانسان موضوع بحث در «فیزیولوژی انسانی » و «بیولوژی انسانی» است. اگر چیزی قابل تجربه ی حسی و علمی باشد باری اثبات آن از روش و متد تجربی بهره گرفته می شود ، اما ا گر چیزی قابل تجربه ی حسی نباشد از طریق متد و استدلالات عقلی به اثبات می رسد و پاره ای از امور از طریق تعبد اثبات پذیرند. . بحث ما درباره نفس انسان و انگیزه ها و گرایش های آن است که در شعاع تجربه ی حسی واقع نمی شودو متعلق علم شهودی ماست.
جستاری در هویت وماهیت انسان
اقوالی را که در زمینه ی ماهیت انسان مطرح شده است ، می توان در دو دسته ی کلی قرار داد. مادی و الهی . کسانی که هستی را با ماده مساوی می پندارند ، یا دست کم انسان را پدیده ای کاملاً مادی تلقی میکنند ، جزوه دسته اول قرار دارند . آنها همه ی هوئانینی را که بر وجود انسان حاکم است شعبه هایی از قوانین مادی تلقی می کنند و تمامی قوانین (اعم از مکانیکی ، زیستی یا روان شناختی و ...) را براساس نگرش مادی تحلیل می کنند.
مثلاً روان شناسی غربی را که امروزه در خیلی از کشورها رایج است ، از فرضیه هایی ماده گرایانه متاثر است ، و ا گر چه برخی تجربه گرایان به دلیل مطالعات عمیق تر مجبور به عقب نشینی از موضع اولیه خود شده اند ، اما تلقی انسان به عنوان موجودی مادی همچنان بر روان شناسی حاکم است . سایر علوم انسانی غربی نیز از این رویکرد مستثنی نیستند. برخلاف دسته ی فوق ، گروه دوم علاوه بر بعد مادی انسان ، به جنبه ی غیر مادّی او نیز اعتقاد دارندوبرای انسان علاوه بر جسم او روح خدایی قائلند. روشن است که نظر اسلام با گرایش دوم موافق است و اصلاً مجور بحث در گاریش الهی روح انسان است یعنی اگر کسی عقیده داشت که انسان فقط پدیده ای مادی است ، یا به روح و روان اعتقاد ندارند ، یا این که روح او هم مادی می پندارند. اما اگرباور داشت که انسان علاوه بر جسم ، بُعدی غیر مادی هم دارد ،به وجود روح مجدد آدمی اعتراف کرده است . یعنی اعتراف کرده است که علاوه بر خواص فیزیکی ومادی ، واقعیت دیگری نیز وجود دارد که با چشم و حواس ظاهری دیده ودرک نمی شود ودر عین حال ، وجود آن غیرقابل انکار است وباید آن را ابزارهای غیر تجربی و غیر حسی شناخت. علاوه بر این که در رویکرد دوم انسان علاوه بر بعد و ساحت مادی ، از ساحت مجددی به نام روح نیز برخودار است ، اساسا هویت واقعی انسان (آنچه که انسانیت انسان به آن است ) را روح او تشکیل میدهد. چون در پاره ای از آیات مربوط به خلقت انسان ، خداوند پس از طرح مراحل جسمانی آفرینش انسان ، از خلقتی دیگر و یا دمیدن روح در او سخن به میان آورده است و این نکته نشانه ی غیر مادی بودن روح است. هم چنین بر بقای انسان پس از متلاشی شدن جسم و تداوم زندگی وی در عالم برزخ تاکید کرد که این معنا حاکی از آن است که هویت واقعی انسان را روح او را تشکیل می دهد ، چون اگر هویت انسن به جسم مادی او می بود ، باید بامردن و متلاشی شدن جسم انسان شود. این روح انسانی که هویت واقعی ما را تشکیل می دهدبه جهت شایستگی ها و قابلیت ها و تعالی و کمالی کرد در پرتو اختیار انسان برای آن حاصل می گردد ، در نظام آفرینش از چنان والایی و عظمتی برخوردار گردید. که به پاس آن ، خداوند در آن بخش از آیاتی که در ابعادمعنوی انسن را مورد توجه قرار داده ، او را از خلافت خویش و کرامت برخوردار ساخته است. شکلی نیست که مقصود از خلافت حضرت آدم ، خلافت و جانشینی از خداست و مطرح کردن جانشینی از غیر خدا در این آمادگی نقشی ندارد.
افزون بر آن ، فرشتگان گفتند: آیا کسی را که فساد و خونریزی می کند خلیفه می کنی ، با این که ما تورا تسبیح و تقدیس می کنیم ؟ این درخواست حاکی از آن است که مساله جانشینی خداوند مطرح است و ال ا اگر جانشینی از خدا مد نظر نبود ، این درخواست بی وجه بود ، زیرا جانشینی از غیر خدا چندان اهمیتی ندارد که فرشتگان آن را درخواست کنند ونیز برای دست یابی به جانشینی از غیر خدا ، دانستن همه اسماء یا توان فراگیری آنها لازم نیست ، چه این که خداوند به آدم همه ی نامها را آموخت و آنگاه آنها را به فرشتگان عرضه داشت و فرمود : اگر راست می گویید اسامی اینها را به من خبر دهید!
کرامت انسان
چنان که اشاره داشتیم خداوند انسان را از کرامت نیز برخوردار کرد و البته قرآن در این زمینه بیانی دوگانه دارد : در بخشی از آیات قرآن کرامت و ارجمندی انسان و برتری او بر دیگر موجودات سخن به میان آمده است و در برخی آیات ، انسان مورد نکوهش قرار گرفته و حتی فروتر از حیوانات معرفی شده است. تامل و د قت در بیان دوگانه قرآن ، در باب کرامت انسان ، ما را به این حقیقت رهنمون می کند که ازدیدگاه خداوند انسان دارای دو نوع کرامت است : کرامت ذاتی و کرامت اکتسابی .
مقصود از کرامت ذاتی آن است که خداوند انسان را به گونه ای آفریده است. که در مقایسه با برخی موجودات دیگر ، از لحاظ ساختمان وجودی ، از امکانات و مزایای بیشتری برخوداری است و یا تنظیم و ساختار امکاناتش به شکل بهتر صورت پذیرفته است. در واقع ، این نوع کرامت حاکی از عنایت ویژه خداوند به نوع انسان است و همه ی انسان ها از آن برخودارند.

مفهوم خود شناسی
در بین برداشت هایی که از خود شناسی ارائه شده منظور ما از خود شناسی در این بحث «شناخت انسان از آن نظر است که دارای استعداد ها و نیرهایی برای تکامل انسانی است. » بنابراین ، منظور ما از خودشناسی مرتبه ای از علم حضوری که هرکس به خود دارد نیست. هم چنین منظور ما از خود شناسی ، آن معرفت حضوری کامل و آگاهانه ای که انسان پس از طی مراحل تهذیب نفس و پیمودن راه های تکامل و در نتیجه ی سیر معنوی بدان و اصل می گرددو در پرتو آن حقیقت خویش را بی پرده مشاهده می کند نیست ، زیرا در اینجا خودشناسی از مقدمات خودسازی به شمار می رود و معرفت مورد اشاره از نتایج خودسازی است و پس از سیرو حرکت تکاملی آگاهانه ی انسان حاصل می گردد. رسیدن به این مقام و معرفت ، در پرتو تلاش ها و ریاضت ها ی طاقت فرسا و اطاعت صادقانه ی خداوند حاصل می گردد و به تعبیر عرفا ، در این مرحله ، انسان برخودار از علم حضوری کامل به نفس خویش می گردد و حقیقت خویش را کاملاً می شناسد و پس از این مرحله در نهایت حرکت تکاملی ، انسان به معرفت مقام توحید نایل می گردد. همچنین شناخت اندام های بدن و چگونگی کار آنها در علم فیزیولوژی مورد بحث قرار می گیرد ، ارتباطی با بحث ما ندارد . حتی شناخت وران و نیروهای درونی انسان و احساسات و فعل و انفعالات روانی که در روان شناسی مورد بحث واقع می شود ، در اینجا مورد توجه نیست ، گرچه پاره ای از مباحث قطعی روان شناسی ممکن است به عنوان مبادی بحث مورد استفاده قرار گیرد.
توجه و پرداختن به انسان و خودشناسی پیشینه ای دیر پای دارد و در طول تاریخ بشریت همواره انسان ها اهتمام وافری به انسان شناسی و بررسی مسائل اجتماعی انسان داشته اند . از جمله تاریخ یونان باستان مملو از آثار شکوفایی زندگی انسان ها و شناخت نفس و روح بوده است ، تا آنجا که بر سر در معبد آپولو در یکی از شهرهای قدیمی یونان ، به نام دلفی ، بانیان معبد برای تشویق و .................. دیگران به پی بردن به رموز خلقت و پیچیدگی های وجود انسان ، نوشته بودند .«خود را بشناس » که این کلام بعداً مبنای فلسفه ی فلاسفه یونان ، مانند سقراط و فیثاغورث گردید . خودشناسی از جمله ی اساسی ترین و محوری ترین مسایلی است که ادیان و مکاتب گوناگون بدان نظر داشته اند و برای نکته اذعان داشتند که انسان اگر خود را بشناسد ، به حقایق طبیعت و اسرار خلقت آگاهی خواهد یافت. این به جهت هماهنگی و ارتباطی است که بین جهان شناسی و انسان شناسی است و گرچه هریک ، از مسائل مخصوص برخوردارند ، اما از آن رو که انسان از جهان جدانیست و جهان بیرون نیز بی ارتباط با انسان نمی باشد. انبیاء در رسالت الهی خود انسان را از ابزار بودن و توجه صرف به لذّات جسمانی رها دادند و حق انتخاب و دیگر استعدادها و توانایی هایش آگاه ساختند.
مفهوم خودسازی
منظور از خودسازی وبه طور کلی پرداختن به خویش ، شکل دادن و جهت بخشیدن به فعالیت های حیاتی و تصحیح انگیزه ها و در نظر گرفتن مقصد نهایی و سوگیری فعالیت ها برای خداوند است ، نه محدود کردن و متوقف ساختن فعالیتها و توصیه به این که انسان فقط به خود بپردازد و در فعالیتهای اجتماعی مشارکت نداشته باشد و عزلت گزینی رویه ی خود سازد. به عبارت دیگر ، غرض از این بحث این است که بدانیم چگونه کوشش های علمی و عملی خود راتنظیم کنیم و آنها را به چه سویی سوق دهیم تا در رسیدن به کمال حقیقی و فلاح و رستگاری موثر باشد .
بنابراین ، لازمه ی این بحث انکار حقایق خارج ازذهن و یا انکار ارزشی که شناخت آنها دارد ویا هر گونه تمایل ایده آلیستی که جنبه ی مثبت داشته باشد نیست. چنان که گرایش های پراگما تیستی که مبتنی بر اصالت عمل مفید برای زندگی مادی و دنیوی و از مظاهر اومانیسم است که انسان را محور و مدار و هدف همه ی فعالیت های و حرکت ها می شناسد. نمی تواند مبین حاق این بحث باشد . بلکه خواهیم دید که مباین با آن است ، مگر اینکه برای برخی از این انواع و گونه های تفرکات تفسیرهایی مشتمل بر جهانی متعالی و وسیع در نظر بگیرند که آن هم مورد نظر بنیان گذاران و طرفداران این مکتب ها نیست . متاسفانه گروهی از روشنفکران که دل باخته و شیفته فلسفه غرب و مبتلا به روحیه ی خود باختگی و خود کم بینی هستند ، سعی می کنند بسیاری از ارزش ها ومعتقدات اسلامی تطبیق دهند و به قداست بخشند . از جمله ، سعی می کنند که نگرش پراگماتیستی را به اسلام سرایت دهند ، وئ از این حیث می گویند : تاکید مکرر اسلام به عمل صالح حاکی از پذیرش پراگماتیسم و اصالت یافتن عمل از دیدگاه اسلام است . در نتیجه هر رفتار و عملی که برای انسان مفید باشد ، مثبت و ارزشمند است.
ضرورت خودشناسی
انسان چون حیوانات ، در آغاز زندگی توجه چندانی به خود ندارد . وقتی ما رفتار و حالات کودکی را که مراحل آغازین زندگی خویش را سپری میکند مورد بررسی قرار میدهیم ، در می یابیم که عمده توجه او به بیرون از خویش است ، گویی که به خود توجه ندارد . به تدریج که کودک رشد می کند ، به مرحله ای می رسد که حالت خودآگاهی و توجه به خویشتن در او نمودار می گردد.البته انسان از همان آغاز زندگی خواهان لذت خود هست ، ولی آن لذت برای او اصالت ندارد . توضیح اینکه : وقتی ما به حالات خودمان توجه میکنیم ، می یابیم که به هنگام گرسنگی ، احساس گرسنگی ما را به سمت غذا و تهیه مقدمات آن متوجه می سازد و در آن حال ، توجه ما بیشتر به آن غذایی است که به ما لذت می بخشد و گرسنگی ما را برطرف می کند . پس عموم مردم بیشتر به بیرون از خویش می اندیشند و توجه آنها بیشتر معطوف به چیزهایی است که در پیرامونشان قرار دارد و کمتر به خویش توجه دارند . این خود فراموشی و عدم توجه به خویشتن ، انسان را تا سر حد حیوانات تنزل می دهد و چون حیوان که فقط به دنبال علفی است که شکمش را سیر میکند ، او نیز تنها به شکم و تامین لذت های مادی می اندیشند . طبیعی است که هرچه از توجه انسان به خویشتن کاسته گردد و بیشتر به بیرون از خود توجه پیدا کند، از خودآگاهی او کاسته می شود، در حالی که رشد و تعالی انسان در گسترش خودآگاهی است و انسان باید بکوشد که بیشتر به خود توجه کند و از توجه به امور مادی پیرامون خود بکاهد . عاقلانه نیست که انسان به جای توجه به مصالح واقعی و نگرش بایسته به خویشتن و هدف و عوامل تامین کننده سعادت ابدی ، در اندیشه ی لذایذ مادی و اطاعت کورکورانه ی غرایز خویش باشد . بنابراین عدم توجه به خویشتن و پرداختن به اشیای پیرامون خود و سرگرم شدن به اموری که تاثیری در کمال وسعادت انسان ندارد. غیر طبیعی ، انحراف آمیز بزرگترین ناهنجاری ها و بیماری معنوی است که انسان بدان مبتلا می گردد.
ارتباط خود شناسی با شناخت نیازهای انسان
علاوه بر فطرت و ادله ی نقلی که انسان را به خود شناسی دعوت می کند ، بی تردید برای این مساله استدلال عقلی نیز وجود دارد ، از جمله اینکه : وقتی ما مجموع تلاشهای انسان ، اعم از تلاش های علمی و عملی ، را بررسی میکنیم در می یابیم که همه ی آن تلاش ها باری تامین لذایذ ، منافع و مصالح انجام می پذیرد . وقتی که بر کسی گرسنگی و یا تشنگی عارض می گردد ، برای رفع رنج تشنگی و گرسنگی و رسیدن به لذّت حسی خوردن و آشامیدن به تکاپو می پردازد و به جرات می توان ادعا کرد که عمده فعالیت ها و تلاشهای غالب مردم برای تامین لذت های مادی ، از جمله تامین غذا و خوراک است . فراواننند کسانی که تلاش می کنند تا سفره رنگینی بگسترانند که در غذاهای رنگارنگ شکم خود را سیر گردانند . پیدایش صنایع گوناگون و مشاغل متنوع و بی شماری بشری برای رسیدن به لذت است و گرچه در غالب موارد مستقیماً لذتی در پرتو فعالیت ها و تکاپوها عاید انسان نمی گردد ، بلکه آن فعالیتها با رنج و زحمت همراه می باشد.
ضرورت خودسازی:
خودسازی و تهذیب نفس از جمله مسایل مهمی اس که فراوان مورد تایید و توجه آیین مقدس اسلام قرار گر فته است و نقش محوری و اساسی در رسیدن به مدارج عالی انسانی و کمالات دارد . بدیهی است که منظور از ترکیه ی نفس این نیست که از همان آغاز نفس آلوده است وباید آلودگی آن را بر طرف ساخت ، چون این برداشت با آیه قد خاب من دسیّها سازگار نیست . در ابتدا ، نفس چون صفحه ای خالی و نانگاشته است که هم قابلیت آلوده گشتن به تیرگی و بی تردید تهذیب نفس و آلوده شدن آن بوسیله ی انسان انجام می پذیرد . نفس در ابتدا طهارت دارد در این تفسیر ، طهارت به معنای عدم آلودگی و عدم خباثت نفس است که کمال به شمار نمی آید . یعنی انسان در آغاز متصف به صفات آلاینده و آراسته به صفات نیک نیست و صفحه ی دل او از ویژگی های نیک و زشت خالی است. این نوع طهارت با ویژگی تزکیه متفاوت است.

برگرفته از کتاب :به سوی خود سازی
مولف : استاد محمد تقی مصباح یزدی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی