ضرورت تعریف خودسازی:
برای بحث کردن درباره هر موضوعی، ابتدا لازم است با تعریف آن آشنا شویم. بحث تعریف از نظر منطقی اهمیت بسیاری دارد، تا تعریف خودسازی روشن نشود و در فضای بحث قرار نگیریم، هیچگونه فعالیت و برنامه ریزی برای این منظور امکان پذیر نیست و حتی اساتید فن و راهنمایان طریق، نیز نمی توانند به صورت شفاف راهبرد، راهکار ارایه دهند و عرصه ها و روش خودسازی را بیان نمایند. برای طالبان سلوک و خودسازی نیز این امکان وجود ندارد که به صورت آگاهانه در مسیر روشن خودسازی قرار بگیرند.
هر تعریفی باید بر اساس رهنمود جامعی تنظیم شده و بیان گر نوعی تفکر صحیح، عالمانه، عقل پسند، فطرت محور، شریعت مدار و منطبق با رهنمودهای قرآن کریم و سیره و سنت چهارده معصوم( ع) باشد و از منطق قابل فهمی نسبت به مراحل و ابعاد رشد انسان نیز برخوردار باشد، زیرا در غیر این صورت قابل قبول، کارآمد و راهگشا نخواهد بود.
چند تعریف مفهومی از خودسازی:
بدون شک خودسازی نوعی فعالیت برای تغییر وضعیت انسانی به سوی تعالی است. اما اینکه چگونه فعالیتی است و با چه قلمرویی، این بستگی به تعریف ما از هدف آن دارد.
در بحث از هدف اگر گفته شود که هدف خودسازی، در راستای هدف زندگی و دین داری، نزدیک شدن به خداوند است، کما اینکه همینطور هم هست و دین از ما خواسته است تا تمامی فعالیت های خود را با انگیزه و نیت تقرب به خداوند انجام دهیم، تکلیف ما در بحث خودسازی و تعریف آن تا حدود زیادی روشن می شود، یعنی می دانیم هر کاری که به نحوی ما را به این هدف نزدیک می کند، فعالیتی خودسازانه محسوب می شود.
در کتاب های اخلاقی تعریف های فراوانی از خودسازی وجود دارد که خوب است به برخی از آنها اشاره کنیم.
در کتاب به سوی خودسازی آمده است:
1- خودسازی به معنای مجموعه ای از فعالیت های شناختی، قلبی، ارادی و اجتماعی ای نظام مند و هماهنگ است که کمال شناخته شده برای «خود» را پدید میآورد.
2- منظور از خود سازی و به طور کلی پرداختن به خویش، شکل دادن و جهت بخشی به فعالیت های حیاتی و تصحیح و تقویت انگیزه ها ، در نظر گرفتن مقصد نهایی و سو گیری فعالیتها برای قرب به خداوند است. (به سوی خوسازی، ص 21)
3- خودسازى به معناى شناخت معارف، ایجاد ملکات و انجام افعالى است که کمال شناخته شده براى خود را پدید مىآورند.
تعاریف مصداقی تر از خودسازی:
خود منفی و خود مثبت:
چون انسان دو گونه خود دارد، خود منفی و خود مثبت. خودسازی هم دو جهت دارد که یکی منفی و دیگری مثبت است. از یکی باید خلاص شوی و دیگری را احیا کنی. این دوگانگی با قانون توحید و کلمه لا اله الا الله هم کاملا مطابق است. اول باید خودپرستی و غیر پرستی و شرک را از خویش بزدایی و بعد به خداپرستی برسی و موحد شوی.
یکی از موانع رشد انسان غرق شدن در دنیا و کثرت زدگی و امیال و خواسته های نفسانی است, خودسازی یعنی فرار از کثرت دنیا طلبی و خودپرستی و خودمحوری به سوی وحدت خدا جویی و خدامحوری و غرق شدن رد اطاعت خداوند. یعنی از خودت بگذری و خدا را بر خویش حاکم کنی. از روی خود منفی ات که همان خواسته های نفسانی است، بگذری و بدان بی توجه شوی و خواسته های خود مثبت را که همان خواسته های عقلانی و خدایی است بر خویش حاکم نمایی.
دنیا طلبی و خداجویی
خودسازی یعنی ریشه های دنیا طلبی را در خویش بسوزانی خدا جویی پیشه کنی و به عرفان خداوند برسی.. خودسازی یعنی از اهل دنیا کناره بگیری و با اهل عقل دل دمخور و همراه شوی
گرایش به مادیات و فراموش نمودن خود معنوی و جهت معنوی هستی که همان ماورای طبیعت و غیب جهان است همواره بزرگترین مشکل بشر در طول تاریخ برای رشد و تعالی بوده است, خودسازی یعنی خود مادی ات را کمی فراموش کنی و بیشتر به یاد خود معنوی ات باشی و یاد خدا را در زندگی خویش احیا نمایی.
انسان تا زمانی که با اهل دنیا دمخور است و صفات و ویژگی های اهل دنیا در او نهادینه شده است, امکان پرواز در فضای معنویت را ندارد و از لذت های معنوی و صفات اهل ایمان محروم است, خودسازی یعنی از گرایش ها و صفات اهل دنیا خودت را تخلیه کنی و گرایش ها و صفات اهل ایمان را درخودت تقویت تمایی.
آزادی و بندگی:
از دیدگاه توحیدی اسلام, آزادی از بندگی غیر خداوند و عبادت خداوند دو روی یک سکه و لازم و ملزوم هم اند. عبادت برای تقرب به خداوند صورت می گیرد و تقرب هم یعنی اتصاف به صفات الهی که نتیجه اش رهایی از صفات شیطانی است. بنابراین انسان عبادت می کند برای آنکه از رذایلی که نشان از سستی اراده انسانی دارد، دور گردد و به صفات نیکو که صفات خداوند است، متصف شود. عبادت یعنی تلاش برای رسیدن به کمال و لازمه حرکت به سمت کمال هم رها شدن از قید و بند است.
خودسازی یعنی آزادی از هوای نفس و شهوت و غضب و بندگی خداوند. آزادی از شرک و خودپرستی و بندگی توحیدی خداوند. انسان ابتدا اسیر نفس خویش است، خودسازی یعنی خودت را از اسارت نفس برهانی و حریت پیدا کنی و عقل و دل خویش را احیا کنی و بنده خدا شوی. خودسازی یعنی از بند شکم و شهوت خلاص شوی و اسیر علم و معرفت و عبودیت خدا گردی.
شکوفایی:
انسان در ابتدا به صورت استعداد است و نیاز به شکوفایی دارد. کمال انسان در این است که استعداد های خود را شکوفا نماید, برخی گفته اند خودسازی به معنای خودشکوفایی است. اگر انسان از خود نفسانی اش رها شود و در فضای عقلانیت دینی و عبودیت خداوند قرار بگیرد حتما استعداد های فراوان اش شکوفا می شود.
رابطه واژه فلاح و خودسازی در قرآن کریم:
در حدود چهل آیه از قرآن کریم درباره فلاح و رستگاری انسان سخن به میان آمده است. به نظر می رسد که منظور از این واژه همان شکوفایی ای است که در مباحث مربوط به خودسازی از آن سخن گفته می شود.
فلح در لغت به معنای شکافتن و سربرآوردن از خاک است. دانه ای را که کشاورز در زمین می کارد، وقتی شرایط برای رشد و شکوفایی آن فراهم می شود، از یک طرف شروع به ریشه زدن و قوت گرفتن از زمین و از طرف دیگر شروع به شکافتن زمین و سر برآوردن و رشد کردن و شکوفا شدن می کند تا مرحله ای که به یک درخت کامل و پر ثمر تبدیل می گردد.
این فرایند دقیقا در مورد انسان نیز صادق است و واژه فلاح در حقیقت همین فرایند را توضیح می دهد. انسان اگر در یک محیط مناسب فرهنگی و تربیتی قرار بگیرد با قوت گرفتن از دانش، اخلاق و عمل صالح استعداد های خویش را شکوفا می کند و به کمال نهایی و قرب الهی می رسد. مزرعه انسان خانواده و جامعه است و کشاورزان او خدای متعال، انبیاء الهی، علماء ربانی، مربیان تربیتی و والدین هستند.
از این منظر، بهترین زندگی، برای انسان وضعیت و موقعیت فرهنگی و تربیتی مناسبی است که انسان با نیرو گرفتن از عوامل رشد و شکوفایی، استعداد های الهی نهفته خویش را آشکار و شکوفا نماید، از کمال خویش لذت ببرد و به سعادت و رستگاری در دنیا و آخرت نایل شود.
انسان کاملترین مظهر خدای متعال است و کمال او هم در این است که هر چه بیشتر خدای متعال با صفات و کمالات خود در او ظهور و تجلی نماید، بنابراین شکوفایی تعبیر دیگری از ظهور و تجلی خداوند در انسان است.
قرآن کریم می فرماید: قد افلح من زکیها. و قد خاب من دسیها. ( الشمس 9 و 10 ) هر آینه کسی که نفس خویش را تزکیه کند، یعنی از درون خویش شکوفه زند و سر از خاک طبیعت خویش برآورد، رستگار می شود و کسی که توانایی های خویش را دس می کند، یعنی زیر خاک و طبیعت مدفون می سازد، خسارت زده و نابود می گردد.
در این آیات به یکی از عوامل شکوفا شدن و تجلی خدا در انسان، یعنی تزکیه نفس اشاره شده است. عوامل فراوان دیگری نیز در قرآن کریم ذکر شده است که همگی در فلاح و شکوفا شدن انسان نقش دارند.
آنچه اکنون ما در پی بیان آن هستیم تعریف خودسازی از نگاه قرآن کریم با واژه فلاح و رستگاری است. خودسازی از این منظر، یعنی نهادینه کردن عواملی در خود مانند ایمان و تزکیه نفس و یگانه پرستی که باعث شکوفا شدن نیروهای الهی انسان می شوند و سعادت و قرب انسان به خدای متعال را تضمین می کنند.
خودسازی توحیدی:
اگر به صورت مصداقی بخواهیم به تعریف خودسازی برسیم، باید با جامع نگری خاصی به تمامی فعالیت های انسان به گونه ای بنگریم که هماهنگ با رهنمود دین توحیدی اسلام باشد و ما را در راستای هدف نهایی زندگی، یعنی قرب الهی و توحید قرار دهد، در نتیجه می توان گفت: خودسازی یک فرایند و برنامه توحیدی خاص برای انسان است که قصد دارد به خدای متعال نزدیک شود و با کمالات الهی وحدت یابد، بنابراین برای تعریف خودسازی همین قدر بدانیم خودسازی برنامه ای برای ساختن خود به گونه ای است که شایسته قرب الهی شویم، نیروهای خدایی خود را شکوفا کنیم و به جایگاه خود در آفرینش و زندگی برسیم، کافی است.
بر این اساس در تعریف می توان گفت: به مجموعه تمامی فعالیت های نظام مند و توحیدی انسان که او را در راستای فلاح و شکوفا شدن توانایی های الهی نهفته در انسان و نزدیک شدن به خداوند، قرار می دهد، خودسازی گفته می شود.
مثلا اگر فعالیت های علمی و آگاهانه، مانند سیر مطالعات دینی، تفکر و تعقل در حوزه های خاص، انسان را شکوفا و به خداوند نزدیک می کند، به طور قطع این گونه فعالیت ها در مسیر خودسازی قرار می گیرد. همچنین در صورتی که مباحث مربوط به تزکیه نفس و اصلاح صفات و ملکات نفسانی، کسب آزادی معنوی، عبادت و معنویت ، اخلاق اجتماعی و خدمت به خلق خدا نیز کارکرد قربی داشته باشند، که دارند، باید تمامی این رفتار ها را خودسازانه بنامیم و سیستیم جامعی برای خودسازی تعریف کنیم که شامل تمامی رفتار و فعالیت های فردی و اجتماعی انسان بشود.
ایمان به خداوند و انبیای او، ترک گناه، انجام واجبات و مستحبات و تمامی وظایف اجتماعی و فردی انسان به دلیل اینکه باعث رضایت خداوند می شود و در قرب انسان به خداوند اثر دارد، فعالیت های خودسازانه هستند.
نیاز به روش مندی:
می دانیم اینگونه فعالیت ها با وسعت و گستره ای که دارد اگر بخواهد کارایی لازم را برای ساخت انسان داشته باشد، باید به صورت یک سیستم و نظام جامع اخلاقی عرضه شود، وگرنه عرضه آن به صورت کشکولی همانگونه که در برخی آثار اخلاقی مشاهده می شود، قابل استفاده و موثر نخواهد بود. برای این منظور به نظر می رسد که باید با دسته بندی حوزه های اخلاقی و فعالیت هایی که در راستای قرب الهی هستند، به تدریج به این نگاه سیستمی تبدیل شود تا راهگشای انسان در این راه شود.
روش نفی و اثبات:
درباره روش خودسازی دو نوع برداشت محدود و فراگیر وجود دارد. منشا این برداشت حاکم بودن نوعی سیستم نفی و اثبات در خودسازی است. بر اساس روش توحید که الهام گرفته از کلمه لا اله الا الله است، راه کمال انسان از نفی هر گونه پرستش غیر خدا آغاز می شود و با تمرکز بر روی خداپرستی به سرانجام می رسد.
خودسازی نیز بر همین اساس دارای دو مرحله نفی و اثبات است. در مرحله اول که بیشتر تحت عنوان تزکیه نفس مطرح می شود، انسان طالب کمال باید خود را از صفات و عادت های مذموم پاکسازی نماید. در حقیقت موضوع این مرحله نفس و نفسانیات و غریزه شهوت و غضب انسان است که باید تعدیل شوند تا موانع حرکت سالک به سوی کمال رفع گردد. این مرحله در حقیقت مانع زدایی و زمینه سازی حرکت اثباتی به سوی کمال است.
در مرحله دوم که جنبه اثباتی دارد، بحث تخلق به صفات نیک و عادات پسندیده و موضوع بندگی خداوند و معاشرت با دیگران و خدمت به خلق خدا و مانند آن مطرح است.
بر همین اساس در منابع و آموزه های اخلاقی این دو برداشت هست، یعنی برخی منظورشان از واژه خودسازی، تنها مرحله نفی موانع و تزکیه نفس از رزایل عادات و صفات است و برخی نیز خودسازی را شامل هر دو مرحله می دانند.
در تعبیر اول هدف خودسازی تنها ایجاد آمادگی و رفع موانع سلوک و ایجاد تعادل در قوای نفسانی برای آسان شدن حرکت انسان به سوی خداوند است ولی در تعبیر دوم، هدف، قرب به خداوند است که در این صورت خودسازی شامل تمامی حرکت های نفیی و اثباتی انسان در مسیر کمال و قرب الهی می شود و بسیار فراگیر است.
بر اساس معنای فراگیر خودسازی، کسی در مسیر خودسازی قدم می زند که همواره در حال نفی نقاط منفی از اندیشه ،اخلاق و عمل خود و جایگزینی نقاط مثبت به جای آنها است.
سیستم و مراحل سه گانه خودسازی
اول خودسازی نفسانی است که در این مرحله باید از صفات رزیله و عادت های حیوانی و افراط در غرایز شهوت و غضب تخلیه شود و به صفات انسانی و عادت های نیک خود را بیاراید. این مرحله بسیار مهم است زیرا تا انسان نفس خویش را اصلاح نکند در مراحل بعدی موفقیت نهایی نخواهد داشت.
دوم خودسازی عقلانی است که باید انسان در این مرحله اعتقادات و اندیشه ها و دانسته های خود را استدلالی و مستند سازی نماید و انتخاب های خود را به پیروی از عقل عملی ارزشی نماید و تمام اعتقادات و اخلاق و رفتار خود را مطابق حجت عقلی و شرعی قرار دهد. مطالعه تحصیل علم, تفکر, تحقیق و پژوهش از طرفی و عمل کردن بر اساس علم و دانسته های عالمانه دینی و عقلانی و تخلق به اخلاق دینی از طرف دیگر روش هایی برای رسیدن به این هدف بسیار مهم ا ست.
سوم. خودسازی عرفانی است که در این مرحله سالک می کوشد از هر گونه شرک رها شود و به خصوص خودخواهی و خودپرستی را به کلی رها نماید و به محبت خداوند برسد و عبد و بنده خداوند شود و خدای متعال را با عشق و محبت بندگی نماید. مناسک عملی و عبادی مستحب، خدمت به خلق و مبارزه با دشمنان خدا و جهاد و جانبازی در راه خدا مربوط به این مرحله است. در این وادی عمل و انتخاب و ا نگیزه انسان علاوه بر پشتوانه عقلی باید از پشتوانه عشق و محبت برخوردار شود تا هویت الهی انسان محقق گردد.
نکته مهم در این زمینه این است که بدانید این ابعاد اگر چه دارای مرتبه هستند و مرتبه خودسازی عقلانی از نفسانی بالاتر است و مرتبه خودسازی عرفانی از عقلانی و نفسانی بالاتر می باشد, اما عملا انسان باید در هر سه جبهه نفس، با زیاده خواهی و لذت جویی های افراطی, جبهه عقل با جهل و نادانی و جبهه عرفان با شرک و خودپرستی مبارزه نماید و با عمل و عبودیت توحیدی بیشتر به خداوند نزدیک و فانی در او گردد.