ورود به مباحث عرفانی نیازمند آن است که انسان ضمن تزکیه نفس وادی عقل و سلوک نظری را طی کرده و سپس وارد وادی عرفان و عشق شود.
سلوک راه خدا دو مرحله دارد. نظری و عملی . برای سلوک نظری که همان طی کردن وادی عقل و عقلانیت است نیازی به استاد خاص نیست و باید با مطالعه و تفکر و تحصیل علم از اساتیدی که در حوزه علوم دینی نقلی وعقلی تدریس می کنند, انسان به مرحله عقلانیت صحیح دینی و حیات معقول برسد و برای تمام اندیشه و باورها و اعمالش به دلیل و حجت (دلیل وحیانی و قول و عمل معصوم ع) دست یابد و بعد اگر موفق بشود که وارد وادی عشق و سلوک و ریاضت عملی شود, آنگاه نیازمند کسی است که خود سالک و راه بلد باشد.
برای این دسته خود خدای متعال وعده داده است که این نیاز را در صورت صلاحیت تامین نماید، ان جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا- بنابراین ذغدغه داشتن استاد در ابتدای راه بی مورد است و باید به سلوک عقلی و انجام وظایف واجب و ترک حرام اندیشید و با صدق و اخلاص عمل کرد، خود خدای متعال به موقع راهنمایی برای سالک معین خواهد فرمود.
بنابراین همه می توانند این راه را طی کنند اما صحیح آن است که پس از آشنایی با خداوند از طریق آیات آفاقی و انفسی و ایمان به او - یتلوا علیهم آیاته- ابتدا نفس خود را اصلاح کنند و سپس علم و حکمت بیاموزند -یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمه - و بعد وارد وادی عشق و عرفان شوند.
عوام از مردم اگر بخواهند قبل از تحصیل علم و طی کردن وادی عقل مستقیم وارد عرفان شوند, دچار مشکلات عدیده مانند افراط و تفریط و بریدگی خواهند شد و معلوم نیست وصولی برای ایشان حاصل شود.
لذا اولین کاری که نیاز هست آشنایی با ابعاد وجودی انسان یا خودشناسی است. یعنی انسان با سه بعد نفس و عقل و قلب خود آشنا شود و کارکرد هر یک و روابط آنها با یکدیگر را بداند, تا بتواند به صورت برنامه ریزی شده و عالمانه وارد خودسازی و سلوک شود. نیاز به عالم و استاد هم برای این است که انسان با نحوه حرکت عالمانه در این مسیر آشنا شود و به بیراهه نرود.
استفاده از اساتید به دو گونه است:
1- استفاده عام: یعنی بهره مند شدن از رهنمود های کلی و عمومی و مواعظ و اندرزها و راهنمایی ها و تجربیات اخلاقی و سلوکی.
2- استفاده خاص: یعنی خود را به طور کامل به استادی مطمئن و کامل و راه رفته و آشنا با سیر و سلوک سپردن و روح خود را برای تربیت و تهذیب در اختیار او قرار دادن و از دستورات خاص و برنامه های سلوکی او پیروی کردن.
در صورت اول استفاده از اساتید اخلاق متعدد به منظور یاد آوری و تذکر مطالب اخلاقی و معنوی و غرق نشدن در گرداب غفلت و جاذبه های مادی و دور نشدن از معنویات و قرار داشتن در جو و فضای اخلاقی امری بی اشکال است و آثار و برکات فراوانی به دنبال دارد.
اما در صورت دوم سفارش بزرگان اهل کمال و معرفت آن است که باید با حوصله و تامل و تحقیق فراوان به دنبال استادی بود که با روحیات و اخلاقیات سالک و طالب معرفت و کمال، مجانست و سنخیت و سازگاری داشته باشد تا در راه سلوک معنوی مشکل و مانعی ایجاد نگردد. مثلا کسی که اهل بسط است با استادی که اهل قبض است تناسبی ندارد و یا سالکی که بیشتر اهل رجا و امید است با استادی که حال غالب او خوف است هماهنگ نیست.
استاد اخلاق با استاد سایر علوم متفاوت است. در سایر علوم استاد می تواند تدریس کند، بدون اینکه خود بدان علمی که تدریس می کند، آراسته باشد. بسیاری از علوم خارج از حوزه شخصیت انسان هستند و روی شخصیت انسان تاثیر خاصی ندارند، همچون ریاضیات، فیزیک، شیمی و مانند آن، ولی اخلاق اینگونه نیست. اخلاق روی خود فرد و شخصیت او اثر می گذارد و منش او را شکل می دهد. استاد اخلاق باید خودش آراسته به فضایل و صفات و اعمال پسندیده باشد تا بر شاگردان خود تاثیر بگذارد.
بدون شک دستیابی به راهنمایی بصیر و استادی خبیر که خود فراز و نشیب های راه بندگی و خودسازی را پیموده باشد و با خطرات و موانع و سختی های راه آشنا باشد و بتواند در این راه دشوار دستگیر و یاور انسان باشد از نعمت های بزرگ الهی است. نمی توان انکار کرد که استمداد از انفاس قدسی پاکان وسیله ای مناسب برای رسیدن به کمال و حل مشکلات اخلاقی است، ولی آگاهان و مربیان واقعی و دلسوز هشدار می دهند که راهروان راه کمال و قرب الهی نباید به آسانی خود را دست هر مدعی معرفت و کمال بسپارند و تا از صلاحت و قابلیت آنها آگاه نگردند نباید خود را در اختیار آنها قرار دهند. حتی انجام کارهای خارق العاده و شگفت انگیزی مانند خبر دادن از اسرار درون و یا مطالب مربوط به آینده و عبور از روی آب و آتش و امثال این کارها نیز نمی تواند ملاک صلاحیت و درستی مدعی تربیت باشد چون این گونه اعمال نیز از مرتاضان بی تقوا و بی دین نیز سر می زند. از طرفی دسترسی به استاد لایق و خبیر برای همه امکان پذیر نمی باشد و این بدین معنا نیست که تربیت و پرورش اخلاق و عروج معنوی برای این گروه از مردم ناممکن است. افراد فراوانی با استفاده از هدایت قرآن و روایات و سخنان بزرگان در کتاب های اخلاقی و التزام عملی به آنها و رعایت تقوا و استقامت در راه بندگی به تعالات بالایی رسیده اند.
در مراحل بالا نقش استاد در تهذیب نفس و سیر و سلوک، بسیار تعیین کننده است و عارفان تأکید فراوانى بر آن کردهاند. بدون داشتن استاد، قدم نهادن در مسیر سلوک، مىتواند آفتهایى براى انسان داشته باشد که گاهى جبرانناپذیر است. مانند وارد آوردن فشار بیش از حد بر خود و خروج از تعادل روحى و روانى بر اثر ریاضتهاى شدید و غلبه اوهام بر ذهن انسان یا گرفتار شدن در دام کبر و عجب و یا عدم تشخیص القائات شیطانى از الهامات غیبى و آفات و مفاسد دیگر که هر یک از آنها، براى سقوط معنوى انسان کافى است.
البته در سیر و سلوک، کار اصلى را خود سالک انجام مىدهد؛ اما استاد، نقش یک راهنماى با تجربهاى است را دارد که از این راه آگاهى دارد و از خطرات و خصوصیات آن مطلع است و وسیله حرکت را به خوبى مىشناسد و آن را در اختیار سالک قرار مىدهد. گاهى انسان سالک، نیازمند ذکر خاصى است تا حالت ومقام معنوى خاصى در او ایجاد شود که استاد آن را تشخیص مىدهد. همچنین مراقبتهایى که سالک باید انجام دهد - که داراى مراتب مختلف است - تشخیص آن با استاد است. اگر مراقبه سالک بیش از توان روحى و معنوى او باشد، نمىتواند دوام بیاورد و از ادامه راه منصرف خواهد شد. فواید وجود استاد، فراوان است و به همین اندازه اکتفا مىشود.
البته این بدین معنا نیست که انسان بدون استاد، نمىتواند به سعادت برسد؛ بلکه عمل به دستوراتى که به صورت کلى و عمومى در قرآن کریم و روایات آمده است و عمل خالصانه، تقوا داشتن، پاک بودن، وظیفه خود را به نحو شایسته انجام دادن، احترام به والدین و... همگى زمینهساز سعادت انسان مىباشند و کم نبودهاند بندگانى که از این راهها به قرب الهى رسیده و شایسته لطف ویژه خداوند گشتهاند.
دسترسى به استاد سیر و سلوک از طریق کسانى میسّر است که در این راه گام برداشتهاند و اساتید این راه را مىشناسند. اما نکته مهم در این رابطه، این است که کسانى که به اسم ارشاد و هدایت و داشتن منصب استادى در راه معنویت، جوانان را فریب داده و آنان را از مسیر حق منحرف کردهاند؛ در طول تاریخ اندک نبودهاند. کسانى که خود بویى از حقیقت و بندگى خداوند نبردهاند و قدمى در این راه برنداشتهاند و با کتاب و سنت آشنایى ندارند و تنها به قصد منافع دنیوى و کسب شهرت و دکان باز کردن خود را استاد راه معرفى کرده و دلهاى پاک و با صفا و خداجوى جوانانى را که به دنبال نداى فطرت خدایى در جست و جوى حقیقت مىباشند، منحرف نمودهاند. بنابراین نمىتوان به سادگى و بدون تحقیق کافى و اطمینان به کسى سرسپرد و او را به عنوان استاد انتخاب نمود.
پس در سیر و سلوک، ملازمت به دستورات شرع مقدس، اساس کار مىباشد و نیاز به استاد را جبران مىکند. از آیه شریفه سوره «عنکبوت» استفاده مىشود که: هر کس در راه رسیدن به رضایت و خشنودى الهى تلاش کند، خداوند او را به راههاى خود هدایت مىنماید: (والذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا ان الله لمع المحسنین)؛ «و کسانى که در راه ما مجاهده کنند، ما به سوى راههاى خود هدایتشان مىکنیم و خدا همواره با نیکوکاران است».
اینکه مىفرماید بعد از مجاهده و تلاش، مؤمن مشمول هدایت الهى مىشود، اشاره به این است که خداوند اسباب و وسایل هدایت و به عبارتى سیر در طریق صراط مستقیم را برایش فراهم مىسازد.
وقتى از آیت الله بهجت پرسیده شد؛ استادى به ما معرفى کنید؛ فرمودند: «به هر آنچه مىدانید صحیح است عمل کنید، اگر دیدید در سیرتان وقفهاى رخ داده است، بدانید از دانستههاى خود عدول نمودهاید».
در صورتی که موفق به یافتن استاد اخلاق شدید، شایسته است بدانید، استاد اخلاق لازم است از ابعاد فراوانى برخوردار باشد که با اختصار به برخى از آنها اشاره مىشود:
اول: نکاتی که مربوط به شخص او است نظیر:
1- برخوردار از آراستگى ظاهر باشد؛
2- خودساخته و مهذب باشد؛
3- وقار و ادب در وجودش نمودار باشد؛
4- زهد و ساده زیستى را رعایت نماید؛
5- بهره کافى از حکمت و معارف داشته باشد.
دوم: نکاتی که مربوط به محتواى سخن او است نظیر:
1- آموزنده و مفید باشد؛
2- در انتخاب و گزینش خوشذوق باشد؛
3- نظم و تناسب در کلام را رعایت کند؛
4- عباراتش بلیغ و رسا باشد؛
5- تعبیراتش خوش آهنگ، نرم و دلنشین باشد؛
6- استوار و توجیهپذیر باشد؛
7- در مجموع جذّاب و گیرا باشد؛
8- و در نهایت در انسان انگیزش ایجاد کند.
نکته آخر این که؛ بزرگان عرفان و اخلاق معاصر ما هم چون حضرت آیت الله العظمی بهجت، حضرت آیت الله جوادی آملی و حضرت آیت الله حق شناس تأکید دارند که اگر شما به دستورات اسلام عمل کنید و محرمات را ترک کنید و واجبات را عمل کنید و با قرآن و دعا مأنوس باشید و کتاب های اخلاقی مناسب را بخوانید و سعی کنید عمل کنید. نیازی به استاد خاصی ندارید و اگر نیازی به استاد باشد خودش به سراغ شما می آید.
در شهر تهران می توانید به این اساتید مراجعه نمایید و از درس های اخلاقی و ارشاد ایشان استفاده کنید.
آیت الله حاج آقا مجتبی تهرانی: تهران، خیابان شهداء، خیابان ایران، بعد از مسجد احمدیه ، ساختمان دبیرستان نور چهارشنبه شب ها و تمام شب های ماه مبارک رمضان
حاج آقای خوشوقت: تهران ، خیابان شریعتی، سه راه طالقانی، داخل مسجد
حاج آقا، هر شب چند دقیقه بین نماز صحبت مىکند و سعى دارد با موعظه دانشجویان را با اصول اسلام آشنا سازد. جملههاى ناب و کوتاه او همواره خاطر جوانان دانشجو را نوازش مىدهد.شما می توانید با ایشان ارتباط برقرار نمایید.
برای مطالعه در این زمینه منابعی از کتابهای اخلاقی و عرفان عملی معرفی می شود:
1. اوصاف الاشراف، خواجه نصیرالدین طوسی
2. منازل السائرین، خواجه عبدالله انصاری
3. جامع السعادات، نراقی
4. الاخلاق، شبر
5. سیر و سلوک، بحرالعلوم
6. لب اللباب، علامه طباطبایی